ترجمه نهج البلاغه، ص: 35
ريختند، و از هرطرف به من هجوم آوردند، به طوری كه دو فرزندم در آن ازدحام كوبيده شدند، و ردايم از دو جانب پاره شد، مردم چونان گله گوسپند محاصره ام كردند. اما همين كه به امر خلافت اقدام نمودم گروهی پيمان شكستند، و عده ای از مدار دين بيرون رفتند، و جمعی ديگر سر به راه طغيان نهادند، گويی هر سه طايقه اين سخن خدا را نشنيده بودند كه می فرمايد: «اين سرای آخرت را برای كسانی قرار داديم كه خواهان برتری و فساد در زمين نيستند،، آن را از حفظ داشتند، امّا رزق و برق دنيا چشمشان را پر كرد، و زيور و زينتش آنان را فريفت.
هان! به خدايی كه دانه را شكافت، و انسان را به وجود آورد، اگر حضور حاضر، و تمام بودن حجت بر من، به خاطر وجود ياور نبود، و اگر نبود عهدی كه خداوند از دانشمندان گرفته كه در برابر شكمبارگی هيچ ستمگر و گرسنگی هيچ مظلومی سكوت ننمايند، دهنه شتر حكومت را بر كوهانش می انداختم، و پايان خلافت را با پيمانه خالی اولش سيراب می كردم، آن وقت می ديديد كه ارزش دنيای شما نزد من از اخلاط دماغ بز، كمتر است!
[چون سخن مولا به اينجا رسيد مردی از اهل عراق برخاست و نامه ای به او داد، حضرت سرگرم خواندن شد، پس از خواندن نامه، ابن عباس گفت: ای اميرالمؤمنين، كاش سخنت را از همان جا كه بريدی ادامه می دادی! فرمود:]
هيهات ای پسر عباس، اين آتش درونی بود كه شعله كشيد سپس فرو نشست!
[ابن عباس گفت: به خدا قسم بر هيچ سخنی به مانند اين كلام ناتمام اميرالمؤمنين غصه نخوردم كه آن انسان والا درد دلش را با اين سخنرانی به پايان نبرد.]
سخن آن حضرت در اين خطبه: «كراكب الصعبة ان اشنق لها خرم وان اسلس لها تقحّم» منظور آن است كه راكب هر گاه مهار اين شتر را در