ترجمه نهج البلاغه، ص: 118
پر موج بود بست، و آب از آن همه هيجان و هيبت و جست و خيز به جای خود نشست.
پس از آنكه هيجان آب از زير اطراف زمين ساكن شد، و كوههای بلند سركشيده را كه بر دوش زمين قرار داشت بر روی خود حمل نمود، خداوند آبهای چشمه ها را از بالای بينی های زمين (قله كوهها) به جريان انداخت، و در پهن دشت ها و رودخانه ها سرازير ساخت، و حركات زمين را با كوههای لنگر انداخته، و به وسيله صخره های بزرگ سر به فلك برداشته تعديل نمود. زمين به علّت نفوذ كوهها در پهنه آن، و به خاطر فرو رفتن ريشه كوهها در اعماق آن، و سوار شدن آن صخره های بزرگ بر گردن و طبقات زيرين آن آرامش و استقرار يافت.
خداوند ميان زمين و جوّ را فراخ نمود، و هوا را برای تنفس ساكنان آن مهيّا فرمود، و تمام نيازمنديهای اهل زمين را از دل زمين بيرون آورد. سپس بلنديهای زمين را كه بی گياه بود و آب چشمه ها به آن نمی رسيد، و جويبارها وسيله ای برای رساندن خود به آن زمين های مرتفع نمی يافتند رها نساخت، بلكه ابرهايی آفريد تا عرصه های مرده آن بلنديها را زنده كنند، و گياهش را برويانند. ابرها را پس از پراكندگی قطعاتش و جدايی پاره هايش به هم الفت و التيام داد، تا چون آب درون ابر به جنبشی سخت بر آمد، و در حواشی آن برق بدرخشيد، و درخشش برق در ميان قطعات ابر سپيد و انبوه خاموش نشد، خداوند آن ابر پر باران را در حالی كه قطعاتش به هم پيوسته فروفرستاد، در حالی كه به زمين نزديك شدند، و بادها بارانهای آن را پی در پی همچون دوشيدن شير از سينه حيوانات دوشيدند و به شدت به زمين ريختند. زمانی كه ابرها سينه خود را به زمين ساييدند، و آنچه از باران داشتند بر زمين پاشيدند، خداوند در زمين های خشك، گياه، و در دامن كوهها سبزه روياند، در اين وقت زمين با آرايش مرغزارهای خود به شادی نشست،