ترجمه نهج البلاغه، ص: 52
از جهاد و مخالفتشان با رأی جناب آزرده خاطر بود
به منبر رفت و فرمود: غير از كوفه كه اختيار قبض و بسطش در دست من است برايم نمانده. ای كوفه، اگر مرا جز تو نباشد در حالی كه بادهای فتنه ات بوزد، خدايت زشت كند. و اينجا قول شاعر را مثال آورد:
«سوگند به جان پدر خوبت ای عمرو كه از اين ظرف (حكومت) جز ته مانده ای اندك بهره ای برايم نيست».
سپس فرمود: شنيده ام بُسر وارد يمن شده؛ سوگند به خدا می بينم كه اين وقم به زودی بر شما چيره شوند، به خاطر اجتماعی كه بر باطلشان دارند، و تفرقه ای كه شما از حق داريد، و محض اينكه شما در راه حق به امام خود عاصی هستيد، و آنان در راه باطل مطيع رهبر خويشند، و به علّت اينكه آنان امانت او را ادا می كنند، و شما خيانت می ورزيد، و به جهت اينكه آنان در شهرهای خود درستكارند و شما فاسد هستيد. من اگر قدح چوبينی در اختيار شما بگذارم می ترسم بند بی ارزش آن را به غارت ببريد.
الهی من از اينان ملول شده ام و آنان از من، من از اينان افسرده ام و آنان از من، پس بهتر از اينان را به من عنايت كن، و به جای من شرّی را بر ايشان بگمار.
خداوندا، دلشان را آب كن چون نمكی كه در آب حل شود. به خدا قسم دوست دارم به جای شما هزار سوار از قبيله بنی فِراس بن غَنم داشتم. «اگر آنان را دعوت می كردی چون ابرهای بارنده تابستان به سرعت به كمك تو می شتافتند».
سپس از منبر فرود آمد. می گويم: «ارميه» جمع «رمیّ» به معنای ابر است. و «حميم» در اينجا به معنای تابستان است. شاعر از ابر تابستانی ياد كرده چون سبكبار است و زودگذر، زيرا بارانی ندارد. ابر پر آب