فارسی
پنجشنبه 01 آذر 1403 - الخميس 18 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دعای 16 ( دعا برای طلب عفو و بخشش از گناهان و عیوب ) ترجمه محمد حسین سلطانی لرگانی کجوری


مطلب قبلی دعای 15
دعای 17 مطلب بعدی


نحوه نمایش

دانلود
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا اسْتَقَالَ مِنْ ذُنُوبِهِ ، أَوْ تَضَرَّعَ فِي طَلَبِ الْعَفْوِ عَنْ عُيُوبِهِ
در طلب آمرزش
﴿1 اللَّهُمَّ يَا مَنْ بِرَحْمَتِهِ يَسْتَغيثُ الْمُذْنِبُونَ
(1) گنهكاران به درگاه تو اميد كه از هر جا و هر كس گشته نوميد
﴿2 وَ يَا مَنْ إِلَى ذِكْرِ إِحْسَانِهِ يَفْزَعُ الْمُضْطَرُّونَ
(2) و از آن رحمت بى‌انتهايت ز تو اميدوارى در نهايت‌
﴿3 وَ يَا مَنْ لِخِيفَتِهِ يَنْتَحِبُ الْخَاطِئُونَ
(3) ترا دارم هر اسم از كسى نيست تو پشتيبان و با كم از كسى نيست‌
﴿4 يَا أُنْسَ كُلِّ مُسْتَوْحِشٍ غَرِيبٍ ، وَ يَا فَرَجَ كُلِّ مَكْرُوبٍ كَئِيبٍ ، وَ يَا غَوْثَ كُلِّ مَخْذُولٍ فَرِيدٍ ، وَ يَا عَضُدَ كُلِّ مُحْتَاجٍ طَرِيدٍ
(4) ز رحمت ابرهايش سايه انداز بركت يافته از درگه راز و بر ظلمت سياهى جهان را فروغ علم تو بشكافد آن را زوايايى ز هر پايندگى را ز تو روشن بدارد زندگى را
﴿5 أَنْتَ الَّذِي وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً
(5) تويى آن كس كه بر اين كائناتت ببخشى روزى از آن ممكناتت و از انعام خوانت بى‌نيازان ز درويشان توانگر هر كدامان از آن لقمه به هر كس قسمت خويش بگيرد از توانگر يا كه درويش‌
﴿6 وَ أَنْتَ الَّذِي جَعَلْتَ لِكُلِّ مَخْلُوقٍ فِي نِعَمِكَ سَهْماً
(6) تويى آن كس معاصى در بر تو ز بخشش برتر از آن كيفر تو و بيش از آنچه بنمايى عذابى روا دارى به ما اجر و ثوابى‌
﴿7 وَ أَنْتَ الَّذِي عَفْوُهُ أَعْلَى مِنْ عِقَابِهِ
(7) تويى آن كس كه مهرت بى‌نهايت ز قهرت گيردش پيشى لغايت و هم آن رحمتت باشد فراوان كه بر خشم تو غالب آيدش آن‌
﴿8 وَ أَنْتَ الَّذِي تَسْعَى رَحْمَتُهُ أَمَامَ غَضَبِهِ .
(8) تويى آنكه عطايت بيشترتر و منع تو به ما آن هست كمتر
﴿9 وَ أَنْتَ الَّذِي عَطَاؤُهُ أَكْثَرُ مِنْ مَنْعِهِ .
(9) تويى آنكه جهان و كل دنيا بر آن در سايه‌ى رحمت دهى جا
﴿10 وَ أَنْتَ الَّذِي اتَّسَعَ الْخَلَائِقُ كُلُّهُمْ فِي وُسْعِهِ .
(10) تويى آنكه براى اين عطايا نخواهى بهره و پاداشى از ما
﴿11 وَ أَنْتَ الَّذِي لَا يَرْغَبُ فِي جَزَاءِ مَنْ أَعْطَاهُ .
(11) گنهكاران عالم را تو داور به بيش از آن گنه ناداده كيفر
﴿12 وَ أَنْتَ الَّذِي لَا يُفْرِطُ فِي عِقَابِ مَنْ عَصَاهُ .
(12) هم اكنون اى خدايم در ره تو ز حاجت بر دعا در درگه تو تو آن بودى كه حاجت از دعايم ز امرت دست بر سويت گشايم من اينك امر و فرمان تو لبيك اطاعت كرده‌ام فرمان سعديك خدايا اين منم با پا و با سر كه با آن منتهاى عجز بر در به عرض مسكنت سر در رهت پيش به خاك و خوار افكندم تن خويش‌
﴿13 وَ أَنَا ، يَا إِلَهِي ، عَبْدُكَ الَّذِي أَمَرْتَهُ بِالدُّعَاءِ فَقَالَ لَبَّيْكَ وَ سَعْدَيْكَ ، هَا أَنَا ذَا ، يَا رَبِّ ، مَطْرُوحٌ بَيْنَ يَدَيْكَ .
(13) الهى اين منم سوى تباهى شده خم پشتم از بار مناهى الهى اين منم عمر گران را كه در راه خطايا صرف آن را كه او بر باد رفته در ملاهى شده آلوده بر سوى مناهى الهى اين منم در جاهلانه روا عصيان به تو ناعاقلانه نبايد سر ز فرمان تو پيچم تويى خالق كه من نزد تو هيچم الوهيت ز تو شايسته‌ى آن اطاعت از من و در امر و فرمان‌
﴿14 أَنَا الَّذِي أَوْقَرَتِ الْخَطَايَا ظَهْرَهُ ، وَ أَنَا الَّذِي أَفْنَتِ الذُّنُوبُ عُمُرَهُ ، وَ أَنَا الَّذِي بِجَهْلِهِ عَصَاكَ ، وَ لَمْ تَكُنْ أَهْلًا مِنْهُ لِذَاكَ .
(14) و آيا تو كه خالق كردگارم نمايى رحم بر اين روزگارم و آيا من دعا درباره‌ى خود دو دستم سوى تو بر چاره‌ى خود دهى عفوم مرا خواهى كه بخشيد كه تا من بر دعاها كرده تمديد و آيا اشكهايم در ندامت نصيبم مغفرت گردد ز رحمت و تا اشكى كه من در ديده دارم از اين حسرت ز ديده خون ببارم و آيا بر جبينم آب خفت به درگاه تو بر خاك مذلت به سجده در ندامت اوفتاده تو دست مرحمت خواهى نهاده و آيا بينوا بيچاره‌اى را به درگاهت ز راه چاره‌اى را شكايت او كند از بهر چاره تو خواهى بر رسانيدش ز چاره و آيا درگه تو بر فقيرى نمايى بى‌نيازش دستگيرى‌
﴿15 هَلْ أَنْتَ ، يَا إِلَهِي ، رَاحِمٌ مَنْ دَعَاكَ فَأُبْلِغَ فِي الدُّعَاءِ أَمْ أَنْتَ غَافِرٌ لِمَنْ بَكَاكَ فَأُسْرِعَ فِي الْبُكاء أَمْ أَنْتَ مُتَجَاوِزٌ عَمَّنْ عَفَّرَ لَكَ وَجْهَهُ تَذَلُّلًا أَمْ أَنْتَ مُغْنٍ مَنْ شَكَا اِلَيْكَ ، فَقْرَهُ تَوَكُّلاً
(15) الهى تيره‌بختى را كه داند و بخشيده بجز تو كس نداند مران از درگهت بر اين فقيرى بجز تو او ندارد دستگيرى‌
﴿16 إِلَهِي لَا تُخَيِّبْ مَنْ لَا يَجِدُ مُعْطِياً غَيْرَكَ ، وَ لَا تَخْذُلْ مَنْ لَا يَسْتَغْنِي عَنْكَ بِأَحَدٍ دُونَكَ .
(16) الهى بر محمد (ص) هم ز اولاد ز رحمت مرحمت فرما دلش شاد و هم از من كه رو كردم به درگاه مگردان رو مكن محروم زين راه كه بر درگاه تو برپا ستادم مكن نوميد بنمايى تو شادم دو چشمان منتظر بين ديده‌ام را مكوبى دست رد بر سينه‌ام را
﴿17 إِلَهِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ لَا تُعْرِضْ عَنِّي وَ قَدْ أَقْبَلْتُ عَلَيْكَ ، وَ لَا تَحْرِمْنِي وَ قَدْ رَغِبْتُ إِلَيْكَ ، وَ لَا تَجْبَهْنِي بِالرَّدِّ وَ قَدِ انْتَصَبْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ .
(17) تو آنى ذات بى‌مانند خود را ز رحمت بر ستودى هر چه شد را تو بر روح محمد (ص) هم ز اولاد ز رحمت مرحمت روحش در آن شاد تويى نامت نهادى ذات اعلا و بخشنده نهادى پاك و يكتا كه پس بخشا به من بخشنده‌اى تو تويى خالق و ما هم بنده‌ى تو
﴿18 أَنْتَ الَّذِي وَصَفْتَ نَفْسَكَ بِالرَّحْمَةِ ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ ارْحَمْنِي ، وَ أَنْتَ الَّذِي سَمَّيْتَ نَفْسَكَ بِالْعَفْوِ فَاعْفِ عَنّي
(18) هم اينك اشكهايم بين فراوان كه از ترست به روى چهره غلطان و دانى ضربه‌هاى قلبم اكنون كه او چون مى‌طپد در موجى از خون همى دانى كه اين پاها و دستان كه او در پيشكاهت هست لرزان خداى من مرا بينى كه بى‌تاب و جان من شديدا در تب و تاب‌
﴿19 قَدْ تَرَى يَا إِلَهِي ، فَيْضَ دَمْعِي مِنْ خِيفَتِكَ ، وَ وَجِيبَ قَلْبِي مِنْ خَشْيَتِكَ ، وَ انْتِقَاضَ جَوَارِحِي مِنْ هَيْبَتِكَ
(19) همى دانى كه اين پاها و دستان كه او در پيشكاهت هست لرزان خداى من مرا بينى كه بى‌تاب و جان من شديدا در تب و تاب‌ نشانه او ز روح شرمسارم نما رحمى به من اى كردگارم كه من شرمنده آلوده گناهم به سويت مى‌كنم رو ده پناهم كه ناله در گلوى من شكسته زبان از معذرت گرديده بسته طلب از مغفرت را مانده‌ام باز فقط اميد من زان درگه راز
﴿20 كُلُّ ذَلِكَ حَيَاءٌ مِنْكَ لِسُوءِ عَمَلِي ، وَ لِذَاكَ خَمَدَ صَوْتِي عَنِ الْجَأْرِ إِلَيْكَ ، وَ كَلَّ لِسَانِي عَنْ مُنَاجَاتِكَ .
(20) سپاس تو گذارم من هم الان كه بر اين عيبهاى من فراوان ز پرده استتار از كاريم را روا ناداشتى رسواييم را چو بوده بسيارى از گناهم كه شرم‌انگيز و نزدت روسياهم و از دست و زبانم آنچه بگذاشت كه لطف آن گنه‌پوش تو نگذاشت كه نام من ز زشتيش در اين دهر ز بدنامى شود او شهره‌ى شهر بدى ديدى ز من از هر جهت را ندانستى تو بر اين مصلحت را كه تا آن ديگران بينند اين بد بديها پاسخش گويند بر رد الهى بندگان تو خطاپوش نباشندى كه عيبى داده سرپوش و بلكه بندگانت سعى آنها بهر عيبى ز همسايه شناسا كه آن يك را كند صدبار صدبار و بر همسايگان خويش تكرار و اين بودى تو اى پروردگارم ز چشم كنجكاوان بوده يارم از اين همسايگان عيب‌جوها تو پنهان داشتى اسرار ما را
﴿21 يَا إِلَهِي فَلَكَ الْحَمْدُ فَكَمْ مِنْ عَائِبَةٍ سَتَرْتَهَا عَلَيَّ فَلَمْ تَفْضَحْنِي ، وَ كَمْ مِنْ ذَنْبٍ غَطَّيْتَهُ عَلَيَّ فَلَمْ تَشْهَرْنِي ، وَ كَمْ مِنْ شَائِبَةٍ أَلْمَمْتُ بِهَا فَلَمْ تَهْتِكْ عَنِّي سِتْرَهَا ، وَ لَمْ تُقَلِّدْنِي مَكْرُوهَ شَنَارِهَا ، وَ لَمْ تُبْدِ سَوْءَاتِهَا لِمَنْ يَلْتَمِسُ مَعَايِبِي مِنْ جِيرَتِي ، وَ حَسَدَةِ نِعْمَتِكَ عِنْدِي
(21) و بوده اين گناهم از همه بيش كه شايسته بودم بر كيفر خويش ز كيفر بر گناهانم به دنيا از اين همسايه‌ها گرديده رسوا ولى آن رحمت تو زان مقامت به پيشى جست بر آن انتقامت كه از آن پرده‌ى تو بر فضايح فروكش كرده آن را در قبايح‌
﴿22 ثُمَّ لَمْ يَنْهَنِي ذَلِكَ عَنْ أَنْ جَرَيْتُ إِلَى سُوءِ مَا عَهِدْتَ مِنِّي
(22) ز من غفلت زده بيچاره‌تر كيست در انديشه ز من گمراه‌تر كيست ز نعمتها كه بنمودى نصيبم ز روزى قسمت من اى حبيبم من آن را در معاصى و مناهى ز كف داده من آن را در ملاهى كه با دستان خود بر قلب و ريشه ز رشد خود فرو برده به تيشه منم در منجلاب جهل و نادان فرو رفته در آن تيشه زدم جان كه زيرا من فريب آن عدو را ز دعوت برگزيدم جاى تو را و با پاهاى خود در پرتگاهى دويدم بر فساد و در تباهى كه چشمانم بدش بينا ز ديدن دو گوشم نيز سالم در شنيدن و مى‌دانستم اين كز دعوت او مرا از شاهراهى خصلت او كشاند او به گمراهى ضلالت به بيغوله سپس بر من ملامت‌
﴿23 فَمَنْ أَجْهَلُ مِنِّي ، يَا إِلَهِي ، بِرُشْدِهِ وَ مَنْ أَغْفَلُ مِنِّي عَنْ حَظِّهِ وَ مَنْ أَبْعَدُ مِنِّي مِنِ اسْتِصْلَاحِ نَفْسِهِ حِينَ أُنْفِقُ مَا أَجْرَيْتَ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ فِيما نَهَيْتَنِي عَنْهُ مِنْ مَعْصِيَتِكَ وَ مَنْ أَبْعَدُ غَوْراً فِي الْبَاطِلِ ، وَ أَشَدُّ إِقْدَاماً عَلَي السُّوءِ مِنِّي حِينَ أَقِفُ بَيْنَ دَعْوَتِكَ وَ دَعْوَةِ الشَّيْطَانِ فَأَتَّبِعُ دَعْوَتَهُ عَلَي غَيْرِ عَميً مِنِّي فِي مَعْرِفَةٍ بِهِ وَ لَا نِسْيَانٍ مِنْ حِفْظِي لَهُ
(23) و مى‌دانستم اين را دعوت تو به سوق جاودانه جنت تو معذالك به اهريمن گرفتار ز شيطان پيروى گرديده‌ام خوار و دوزخ انتخاب از قول شيطان كه بر آن جنت تو داده رجحان‌
﴿24 وَ أَنَا حِينَئِذٍ مُوقِنٌ بِأَنَّ مُنْتَهَى دَعْوَتِكَ إِلَى الْجَنَّةِ ، وَ مُنْتَهَى دَعْوَتِهِ إِلَي النَّارِ .
(24) هم اكنون واى بر من زين ملامت دهم بر نفس خود اين دم شهادت حقايق را ز گفتار و ز كردار نمايم اعتراف اى حى دادار
﴿25 سُبْحَانَكَ مَا أَعْجَبَ مَا أَشْهَدُ بِهِ عَلَى نَفْسِي ، وَ أُعَدِّدُهُ مِنْ مَكْتُومِ أَمْرِي .
(25) و اين باشد عجيب اى كردگارم ز صبر تو بر اين در روزگارم عجيبى‌تر از آن اى داور من ز اغماض تو و از كيفر من تو مى‌ديدى گناه من به دوران نمى‌دادى تو كيفر را به اين جان مسلم هست اين اغماض و اغضا كه بر نفسم كرامت نيست زينها نبودم من كريم اين سازش تو كه تا شايسته‌ى آن بخشش تو و بلكه آن بزرگى تو فضلت ز رحمت مرحمت بنموده بذلت ز پرده بر گنه ناديده انگاشت ترا از كيفر من باز مى‌داشت بزرگى تو مى‌دانسته اينيم كه من ناچيزتر كوچكترينيم كه تا روى گنه بنموده تعديل روا دارد عقابم را به تعجيل و يا با سرعتى از فعل و كارم سزايم را گذارد در كنارم الهى فضل تو گرديده داور به بيش از آنچه خواهى داده كيفر بر اين دارى رضا در فضل و بخشش نه بر ما منتى نى آنكه خواهش ولى من چه بگويم از ملاهى و ديگر از معاصى و مناهى نكردم گوشه‌اى را من ز هشتن كه تا باشم سزاوار گذشتن‌
﴿26 وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِكَ أَنَاتُكَ عَنِّي ، وَ إِبْطَاؤُكَ عَنْ مُعَاجَلَتِي ، وَ لَيْسَ ذَلِكَ مِنْ كَرَمِي عَلَيْكَ ، بَلْ تَأَنِّياً مِنْكَ لِي ، وَ تَفَضُّلًا مِنْكَ عَلَيَّ لِأَنْ أَرْتَدِعَ عَنْ مَعْصِيَتِكَ الْمُسْخِطَةِ ، وَ أُقْلِعَ عَنْ سَيِّئَاتِيَ الْمخْلِقَةِ ، وَ لِأَنَّ عَفْوَكَ عَنِّي أَحَبُّ إِلَيْكَ مِنْ عُقُوبَتِي
(26) گنه كردم من آن قدر از قبايح و زو پرداختم سوى فضايح ز كردارم شناعت برده‌ام كار و رو سوى ملاهيها گرفتار ز تو گردانده رو از هر نصيحت كه بينم خويشتن را در فضيحت نقيصه عيبهايم در نظر را كه نتوانم شمردش آن قدر را گناهانم ز حد و از حسابش گذشته جلدها گردد كتابش‌
﴿27 بَلْ أَنَا ، يَا إِلَهِي ، أَكْثَرُ ذُنُوباً ، وَ أَقْبَحُ آثَاراً ، وَ أَشْنَعُ أَفْعَالًا ، وَ أَشَدُّ فِي الْبَاطِلِ تَهَوُّراً ، وَ أَضْعَفُ عِنْدَ طَاعَتِكَ تَيَقُّظاً ، وَ أَقَلُّ لِوَعِيدِكَ انْتِبَاهاً وَ ارْتِقَاباً مِنْ أَنْ أُحْصِيَ لَكَ عُيُوبِي ، أَوْ أَقْدِرَ عَلَي ذِكْرِ ذُنُوبِي .
(27) هم اكنون من روا دارم بر اين جان ز توبيخش بر ادراكم در امكان اميد من تو از امواج رحمت كه جان عاصى من در مذلت تو دريابى ز غفران عظيمت و بر آن دستگيرى از عميمت رئوف از رحمتت اى حى دادار ز رافت آرزوى هر گنهكار تواند دستهاى تو توانا رهايى بر عذاب از گردن ما
﴿28 وَ إِنَّمَا أُوَبِّخُ بِهَذَا نَفْسِي طَمَعاً فِي رَأْفَتِكَ الَّتِي بِهَا صَلَاحُ أَمْرِ الْمُذْنِبِينَ ، وَ رَجَاءً لِرَحْمَتِكَ الَّتِي بِهَا فَكَاكُ رِقَابِ الْخَاطِئِينَ .
(28) الهى گردنم باريك و درگير گناه از من عقاب از تو به زنجير كه پس تو بر روان پاك احمد محمد مصطفى اى حى سرمد و هم بر آلش از رحمت درودى بگير از گردنم زنجير زودى كه اين پشتم خميده بوده عاصى شكسته شد بدش غرق معاصى الهى بر محمد (ص) هم ز اولاد ز رحمت مرحمت فرما دلش شاد و اين بار معاصى را ز گردن سبك فرماى و منت نه تو بر من‌
﴿29 اللَّهُمَّ وَ هَذِهِ رَقَبَتِي قَدْ أَرَقَّتْهَا الذُّنُوبُ ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ أَعْتِقْهَا بِعَفْوِكَ ، وَ هَذَا ظَهْرِي قَدْ أَثْقَلَتْهُ الْخَطَايَا ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ خَفِّفْ عَنْهُ بِمَنِّكَ
(29) الهى گر بگريم آنچنانى فرو ريزند مژه دانه دانى اگر آنسان كشم من ناله و داد گلوى من فرو ماند ز فرياد و تا آنجا به درگاه تو برپا بمانم تا بخشكد هر دو تا پا اگر بر من جلال و شوكت تو شود خم پشت من در خدمت تو كه مهره‌هاى آن گردد شكسته و در سجده بمانم زار و خسته ز حدقه آيدش بيرون دو چشمان اگر تا زنده‌ام من جاى اين نان خورم خاك و به ياد تو خروشم عوض بر آب خاكستر بنوشم و باشم همچنان ذكر تو گويا اگر بر ياد تو من روز و شبها بر اين دارم حيا تا در ره تو كه سر بر آسمان در درگه تو هنوزم خويش شايسته ندانم كه خود را مورد عفو تو دانم و حتى رنج من در اين رياضت نيرزد آنچنان در پيشكاهت كه يك از آن گناه بى‌شمارم شود او حذف از اعمال و كارم‌
﴿30 يَا إِلَهِي لَوْ بَكَيْتُ إِلَيْكَ حَتَّى تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَيْنَيَّ ، وَ انْتَحَبْتُ حَتَّى يَنْقَطِعَ صَوْتِي ، وَ قُمْتُ لَكَ حَتَّى تَتَنَشَّرَ قَدَمَايَ ، وَ رَكَعْتُ لَكَ حَتَّى يَنْخَلِعَ صُلْبِي ، وَ سَجَدْتُ لَكَ حَتَّى تَتَفَقَّأَ حَدَقَتَايَ ، وَ أَكَلْتُ تُرَابَ الْأَرْضِ طُولَ عُمْرِي ، وَ شَرِبْتُ مَاءَ الرَّمَادِ آخِرَ دَهْرِي ، وَ ذَكَرْتُكَ فِي خِلَالِ ذَلِكَ حَتَّى يَكِلَّ لِسَانِي ، ثُمَّ لَمْ أَرْفَعْ طَرْفِي إِلَى آفَاقِ السَّمَاءِ اسْتِحْيَاءً مِنْكَ مَا اسْتَوْجَبْتُ بِذَلِكَ مَحْوَ سَيِّئَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ سَيِّئَاتِي .
(30) و تا آنجا كه از لطف عميمت به فريادم رسد نام رحيمت كه بخشايش دهد بر اين گناهان كشيده بر جريده خط بطلان و بينم باز اين از نعمت توست ز لطفت از عميم رحمت توست و گرنه نيست استحقاق ما را گذشت و مغفرت انفاق ما را كه زيرا كيفر من در نخستين به نكبت بر گنه آلوده ننگين بود آتش سزايم توى دوزخ سزاوار بلا ز ايام برزخ الهى رو ندارم من ز خواهش بسوزانى مرا گر توى آتش نكردى تو ستم زان مهلتى را به دنيا بذل كردى صحتى را
﴿31 وَ إِنْ كُنْتَ تَغْفِرُ لِي حِينَ أَسْتَوْجِبُ مَغْفِرَتَكَ ، وَ تَعْفُو عَنِّي حِينَ أَسْتَحِقُّ عَفْوَكَ فَإِنَّ ذَلِكَ غَيْرُ وَاجِبٍ لِي بِاسْتِحْقَاقٍ ، وَ لَا أَنَا أَهْلٌ لَهُ بِاسْتِيجَابٍ ، إِذْ كَانَ جَزَائِي مِنْكَ فِي أَوَّلِ مَا عَصَيْتُكَ النَّارَ ، فَإِنْ تُعَذِّبْنِي فَأَنْتَ غَيْرُ ظَالِمٍ لِي .
(31) و پوشش داده‌اى بر اين گناهم ز رسوايى آن دادى پناهم و ما عصيانگرانه خودسريها ز بى‌شرمى ما حلمى روا را ز نعمتها كه بر عمر درازم به من كردى تو ارزانى نيازم مرا بس باشد اين اى كردگارم وز اين افعال و كار روزگارم خداوندا تو هستى خالق ما و بى‌همتا و بى‌مانند و يكتا گناهان من از آن نعمت تو جلوگيرش نبود از رحمت تو نكردى كم به من تو مرحمت را ندانم چيست بر تو مصلحت را هم اكنون در تضرع التماسم به من تو رحمت آور در سپاسم از اين بيچارگى ده تو پناهم نگر موى سپيد و روسياهم‌
﴿32 إِلَهِي فَإِذْ قَدْ تَغَمَّدْتَنِي بِسِتْرِكَ فَلَمْ تَفْضَحْنِي ، وَ تَأَنَّيْتَنِي بِكَرَمِكَ فَلَمْ تُعَاجِلْنِي ، وَ حَلُمْتَ عَنِّي بِتَفَضُّلِكَ فَلَمْ تُغَيِّرْ نِعْمَتَكَ عَلَيَّ ، وَ لَمْ تُكَدِّرْ مَعْرُوفَكَ عِنْدِي ، فَارْحَمْ طُولَ تَضَرُّعِي وَ شِدَّةَ مَسْكَنَتِي ، وَ سُوءَ مَوْقِفِي .
(32) الهى بر محمد (ص) هم ز اولاد ز رحمت مرحمت فرما دلش شاد و ما را هم ز تكرار معاصى جلوگيرش ز ما باش از مناهى كه تا بر درگه تو رو نمايم به استغفار و توبه لب گشايم و پيشانى خود زين مسكنت را نهم بر خاك و يابم مرحمت را الهى دامن آلوده گناهم ز توبه در بركت ده پناهم و تطهيرم نما از اين انابت و برخوردار فرما بر هدايت كزين عمرم ز فرجامش بپايان رسان بر عافيت راحت شود جان و كام تلخ من بنماى آزين ز شربت مغفرت بنماى شيرين و بگذارى كه آن دستان رحمت كند آزادم از بند مذلت امان نامه براى من نويسان بشارت بر من از بخشش و احسان و هر چه زودتر بر من بشارت كه دريابم سعادت در نهايت‌
﴿33 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ قِنِي مِنَ الْمَعَاصِي ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِالطَّاعَةِ ، وَ ارْزُقْنِي حُسْنَ الْإِنَابَةِ ، وَ طَهِّرْنِي بِالتَّوْبَةِ ، وَ أَيِّدْنِي بِالْعِصْمَةِ ، وَ اسْتَصْلِحْنِي بِالْعَافِيَةِ ، وَ أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الْمَغْفِرَةِ ، وَ اجْعَلْنِي طَلِيقَ عَفْوِكَ ، وَ عَتِيقَ رَحْمَتِكَ ، وَ اكْتُبْ لِي أَمَاناً مِنْ سُخْطِكَ ، وَ بَشِّرْنِي بِذَلِكَ فِي الْعَاجِلِ دُونَ الآْجِلِ . بُشْرَى أَعْرِفُهَا ، وَ عَرِّفْنِي فِيهِ عَلَامَةً أَتَبَيَّنُهَا .
(33) الهى خواسته‌ها بى‌شمار است و دشوار است و بر من بسيار است و اما دل ز تو خوش بهره از كار اگر چه خواسته بسيار و بسيار نباشد بر تو دشوار اين ميانه تهى نى گرددش از تو خزانه شكستى نيست بر آن قدرت تو كه كل خلق غرق نعمت تو
﴿34 إِنَّ ذَلِكَ لَا يَضِيقُ عَلَيْكَ فِي وُسْعِكَ ، وَ لَا يَتَكَأَّدُكَ فِي قُدْرَتِكَ ، وَ لَا يَتَصَعَّدُكَ فِي أَنَاتِكَ ، وَ لَا يَؤُودُكَ فِي جَزِيلِ هِبَاتِكَ الَّتِي دَلَّتْ عَلَيْهَا آيَاتُكَ ، إِنَّكَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ ، وَ تَحْكُمُ مَا تُرِيدُ ، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ .
(34)

برچسب:

دعای شانزده صحیفه سجادیه

-

دعای شانزدهم صحیفه سجادیه

-

دعای ۱۶ صحیفه سجادیه

-

دعای 16 صحیفه سجادیه

-

شانزدهمین دعای صحیفه سجادیه

-

شرح صحیفه سجادیه

-

ترجمه صحیفه سجادیه

-

-

انتخاب ترجمه:
- استاد حسین انصاریان - سید كاظم ارفع - حسین استاد ولی - سید رضا آل ياسین - محیی الدين مهدی الهی قمشه ای - عبدالمحمد آيتی - صدرالدین بلاغی - تقدسی نيا - حسن ثقفی تهرانی - محمد مهدی جلالی - سید علیرضا جعفری - محمد تقی خلجی - لطیف راشدی - باقر رجبی نژاد - محمد رسولی - محمد مهدی رضايی - محمد حسین سلطانی لرگانی کجوری - داریوش شاهین - ابوالحسن شعرانی - غلامعلی صفايی - محمود صلواتی - عباس عزيزی - حسین عماد زاده اصفهانی - محسن غرویان - عبدالجواد ابراهیمی - جواد فاضل - محمد مهدی فولادوند - علی نقی فيض الاسلام اصفهانی - فیض الاسلام (تصحیح جامعه مدرسین) - جواد قيومی اصفهانی - اسدالله مبشری - محمد علی مجاهدی - محسن محمود زاده - عبدالحسین موحدی
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^