ارزش ها و لغزشهای نفس، ص: 325
علت گوساله پرستی سامری
اين بهت آور است كه همه اينها حق نبود و گوساله حق بود، يعنی به اين راحتی حق را می شود گم كرد، به اين راحتی حق را می شود به ديگران داد. يعنی موسی ناحق، سامری حق است. عصا به اژدها تبديل شدن ناحق و گوساله حق است.
چطور انسان در مقابل حق تسليم نمی شود و رها می كند و گوساله پرست می شود؟
قرآن مجيد نقل می فرمايد:
«وَ أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ» «1»
شما مايه گوساله پرستی را قبل از همه اين حرفها به دلتان خورانديد.
وقتی به يك گوساله می رسيد، به پول می رسيد، به مقام می رسيد، تمام حق را در همه جلوه هايش رها می كنيد و به باطل می گرويد، علتش چيست؟
موسی به او گفت: طبق همين
«وَ أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ»
كه شما قبلا مايه گوساله پرستی را به خودتان تزريق كرديد. «2»
______________________________ (1)- بقره (2): 93؛ «و به سبب كفرشان دوستی گوساله با دل هايشان در آميخت.»
(2)- تفسير العياشي: 1/ 51، حديث 73؛ البرهان في تفسير القرآن 1/ 282- 382، سوره بقره (2): آيه 39، حديث 562؛ «عن أبي بصير، عن أبي جعفر عليه السلام في قول الله عز و جل: «وَ أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ» قال: لما ناجی موسی عليه السلام، ربه أوحی إليه: أن يا موسی، قد فتنت قومك. قال: و بماذا، يا رب؟ قال: بالسامري. قال: و ما [فعل ] السامري؟ قال: صاغ لهم من حليهم عجلا. قال: يا رب، إن حليهم لتحتمل [أن يصاغ ] منها غزال أو تمثال أو عجل، فكيف يفتنهم؟ قال: إنه صاغ لهم عجلا فخار. قال: يا رب، و من أخاره؟ قال: أنا. فقال عندها موسی: إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَشاءُ قال-/: فلما انتهی موسی إلی قومه و رءاهم يعبدون العجل، ألقی الألواح من يده فتكسرت.
قال أبو جعفر عليه السلام: «كان ينبغي أن يكون ذلك عند إخبار الله إياه-/ قال-/: فعمد موسی فبرد العجل من أنفه إلی طرف ذنبه، ثم أحرقه بالنار فذره في اليم، فكان أحدهم ليقع في الماء و ما به إليه من حاجة، فيتعرض بذلك للرماد فيشربه، و هو قول الله: «وَ أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ».»