ترجمه نهج البلاغه، ص: 72
ای كوفه، گويا تو را می نگرم كه همانند چرم عُكاظیّ «1» زير پای حوادث كشيده می شوی، پايمال پيش آمدها می گردی، و اضطرابها بر تو سوار می شود. می دانم هيچ ستمكاری بر تو بدی نخواست مگر اينكه خداوند او را به برنامه مشغول كننده ای مبتلا ساخت، يا هدف تير كُشنده ای نمود.
48 از سخنان آن حضرت است
زمان رفتن به سوی شام
ستايش خدا را، هر بار كه شب در آيد و تاريك شود. و ستايش خدا را هرگاه ستاره ای درخشد و غروب كند. و سپاس خدا را كه نعمتش پايان نگيرد، و احسانش را هيچ جزا و پاداشی برابر نشود.
امّا بعد، مقدمه سپاه خود را فرستادم، و به آنان امر كردم كه در حواشی فرات بمانند تا دستورم به آنها برسد. رأيم اين است كه از فرات بگذرم و به دسته ای اندك از شما كه در كنار دجله اند برسم، و آنان را بسيج كرده همراه شما به جنگ با دشمنانتان ببرم، و آنها را يار شما قرار دهم.
می گويم: «مِلطاط» جهت حركتی است كه به لشگر خود دستور داد آن جهت را بگيرند، كه كنار فرات بود. و ملطاط به ساحل دريا هم گفته می شود، و اصل معنای اين لغت زمين هموار است. و منظور حضرت از نطفه آب فرات است، و اين از عبارات غريب و اعجاب انگيز است.]
______________________________ (1)- يك نوع چرم از بازار عكاظ، بازاری بين نخله و طائف كه معروف بوده است.