ترجمه نهج البلاغه، ص: 159
بود.
از اين خطبه است
از اموری كه بر شما پنهان است، آنچه را كه من می دانم اگر شما می دانستيد سر به بيابان گذاشته، بر كرده هايتان می گريستيد، و همچون زنان داغديده بر سر و سينه می كوبيديد، واموال خود را بدون نگهبان و سرپرست رها می كرديد، و هر كس در بند خود می شد و به ديگران توجّه نمی كرد. ولی تذكّراتی كه به شما داده اند فراموش كرده ايد، و نسبت به آنچه شما را ترسانده اند خود را ايمن می دانيد، پس رأی شما سرگشته، و كارتان بی سر و سامان شده. هر آينه دوست دارم خداوند بين من و شما جدايی افكند، و مرا به كسی كه نسبت به من از شما سزاوارتر است ملحق كند، همان مردمی كه به خدا قسم دارای رأی ميمون و پسنديده، و بردباری زياد، و گويندگان حق، و تارك ستم و تجاوز، و پيشروان راه حق، و شتابنده به مسير هدايت بودند، كه به نعمت جاويد دنيای ديگر رستگار شدند، و به كرامت گوارای آن شتاب ورزيدند.
به خدا قسم پسری از قبيله ثقيف بر شما مسلّط شود، متكبّر و رويگردان از حق، اموالتان را می خورد، و پيه شما را از شدّت ظلم آب می كند؛ فشارت را بيشتر كن ای اباوَذَحه!
می گويم: مراد از «وَذَحه» خُنْفَساء (جُعَل) است. و اين گفته اشاره به حجّاج است، و او را با اين حيوان كثيف داستانی است كه جای نقل آن نيست.