ارزش ها و لغزشهای نفس، ص: 74
خدا می داند كه من عاشق اين كتاب هستم. يك شب ديگر من زنده باشم و قرآن بخوانم.
علامت باور واقعی
صاحب بصيرتی به من می گفت كه آيات عذاب را هم روی منبرها قرائت می كنی؟ گفتم: بله. گفت: كنار آيات عذاب، گريه هم می كنی؟ گفتم: نه، گفت: پس چرا با اين زبان آلوده و چشم كور قرآن می خوانی؟ مگر آيات عذاب را باور نكرده ای؟ اگر باور كرده ای، چرا ناله نمی زنی؟ در آن جا كه خداوند می فرمايد:
«وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ* فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ» «1»
شكم شما را در قيامت از زقوم پر می كنم كه يك قطره از آن را اگر به هفت دريا بزنم، يك موجود زنده در آن نمی ماند. گفتم: دعا كن كه از اين پستی نجات پيدا كنيم.
شيخ بهايی می گويد:
ای باد صبا به پيام كسی |
چو به شهر خطاكاران برسی |
|
بگذر به محله مهجوران |
وز نفس و هوا ز خدا دوران |
|
آن گاه بگو به بهايی زار |
كای نامه سياه خطا كردار |
|
عمرت شده شصت و همان پستی |
از باده لهو و لعب مستی |
|
______________________________ (1)- واقعه (56): 41- 42؛ «و شقاوتمندان، چه دون پايه اند شقاوتمندان! در ميان بادی سوزان و آبی جوشان [قرار دارند].»