ترجمه نهج البلاغه، ص: 149
110 از خطبه های آن حضرت است
در نكوهش دنيا
اما بعد، شما را از دنيا می ترسانم، كه شيرين و سرسبز می نمايد، پوشيده به شهوات است، و خود را با نقد بودنش محبوب كرده، با موجودی اندكش جلب نظر می كند، خود را با آرزوها آرايش داده، و با زيور غرور آراسته كرده، شاديش دوام ندارد، و از درد و اندوهش امانی نيست، در شدّت فريبندگی و زيانباری، و در تغيير و زوال پذيری است، فناشونده و نابودشدنی است، شكمباره ای هلاك كننده است، آن گاه كه آرزوی دنياپرستان و مردمان دلبسته به آن، درباره آن به نهايت رسد، بيش از آنچه خداوند در قرآن فرموده نخواهد بود: «حيات دنيا مانند آبی است كه از آسمان نازل كرديم، پس روييدنی زمين با آن درآميخت، سپس آن روييدنی خشك و خرد می شود و بادها آن را پراكنده می سازد، و خداوند بر هر كاری تواناست».
احدی از دنيا شادمان نشد مگر اينكه گريه و اندوه را به دنبالش فرستاد، و به كسی روی خوش نشان نداد مگر اينكه با سختی و ناراحتی به او پشت كرد، و باران راحتی بر كسی نباريد مگر اينكه با رگباری از بلا به او هجوم كرد. شايسته است كه چون در روز روشن يار كسی شود به وقت شب به صورت ناشناس رخ نمايد. اگر جانبی از آن شيرين باشد جانب ديگرش تلخ و وباخيز است. كسی از خوشی اش برخوردار نشود مگر اينكه از بلاهايش رنج و سختی ببيند، و شبی در امن و راحت در آن به سر نبرد مگر اينكه صبح بر بال خوف و ترس آن بنشيند. هم خود بسيار فريبنده است و هم آنچه در آن است، نابودشدنی است و هر كه روی آن است رو به