ارزش ها و لغزشهای نفس، ص: 113
اگر در ارادت خود، راست گو بودی كه تا آخر عمر با علی هماهنگ بودی. ای نمازخوان لقمه حرام خور و روزه گير بی كرامت و پست، تو عاشق علی نيستی، بلكه تو و علی يك ديگر را دفع می كنيد. اين آدم، درماه رمضان، در شب قدر آمد و علی عليه السلام را به شهادت رساند.
رابطه معصوم با امّت
خرمافروشی علی را در كوچه ديد و گفت: فدايت شوم! چه دردی داری؟ گفت:
سرم درد می كند. گفت: آقا جان! دوا نمی خواهيد؟ گفت: نه. گفت: چرا سرتان درد می كند؟ گفت: چون سر تو ديشب درد گرفت. سر تو با سر من يكی است. جان او با جان علی اين اندازه نزديك شده است.
بيست سال پس از شهادت امام علی عليه السلام، آمد و در خانه ام سلمه را زد و گفت: با امام حسين عليه السلام كار دارم. من به كوفه می روم، اگر امام حسين عليه السلام آمد، بگو: ميثم سلام رساند. ام سلمه از جا پريد و گفت: آقا! چند سال داری؟ گفت: 35 سال.
گفت: تو هنوز به دنيا نيامده بودی؛ اما ده سال در مدينه، پيامبر در نماز شب، تو را دعا می كرد: «1»
______________________________ (1)- بحار الأنوار: 41/ 343، باب 114؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحديد: 2/ 292؛ «كان ميثم التمار مولی علی عليه السلام عبداً لإمرأة من بنی أسد فاشتراه علی عليه السلام ... و حجّ فی السنة التی قتل فيها، فدخل علی امّ سلمة، فقالت له: من أنت؟ قال: عراقي فاسنسبته فذكر لها أنه مولی علی عليه السلام. فقالت: أنت هيثم؟ قال: بل أنا ميثم، فقالت: سبحان اللّه و اللّه لربّما سمعت رسول اللّه يوصی بك علياً فی جوف الليل....»