ارزش ها و لغزشهای نفس، ص: 122
گونه كام جويی و زر و زور در اختيارشان بوده است و می توانستند دروغ بگويند، انصاف دادند و گفتند كه ما از او هيچ زشتی سراغ نداريم، اما زليخا می گويد: من چون او را دعوت به زشتی كردم، اكنون می خواهم حرفی را بزنم:
«ذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ ...» «1»
دست كم بداند كه بعد از آن همه بلايی كه به سر او آوردم، يك كار خوب در حق او كردم كه بداند در اين جلسه ای كه او غايب بوده است، من به او خيانت نكردم:
«إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» «2»
در آن مكتبی كه من رشد كردم، در خانواده ای كه من زاده شدم، نفس من به أماره سوء تبديل شده بود؛ يعنی كاملًا نفس من در تصرف شياطين بوده است، به شدت به گناه دعوت می كرد و من بدنی در اختيار اين نفس بودم. ديگر به اين توجه نداشتم كه زنی شوهردارم و ممكن است آبرويم بريزد. من اين گونه تربيت شده بودم. آيين من اصالت لذت بود.
ريشه سقوط جامعه غربی
مكتبی كه امروز بر آمريكا و اروپا حاكم است. اروپا و آمريكا اصالت را به آزادی در لذت داده است. به نفس باورانده است كه حيات يعنی اصالت لذت و آن چه انبيا و اوليا گناه ناميده اند، گناه نمی دانند. اصالت لذت برای ايشان، دين شده است.
وجدان سركوب كننده گناه ندارند. شعور الهی و نفس انسانی و روح ملكوتی، برای
______________________________ (1)- يوسف (12): 52؛ « [من به پاكی او و گناه خود اعتراف كردم ] و اين اعتراف، برای اين است كه يوسف بداند من در غياب او به وی خيانت نورزيدم.»
(2)- يوسف (12): 53؛ «نفس طغيان گر، بسيار به بدی فرمان می دهد.»