وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي يَوْمِ عَرَفَةَ
خداوندا، روز «عرفه» است و با بال دعا به سوى تو پر مىگشايم
﴿1﴾
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
(1) حمد و ثنا خداوند جهانيان را سزاست.
﴿2﴾
اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ، ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ ، رَبَّ الْأَرْبَابِ ، وَ إِلَهَ كُلِّ مَأْلُوهٍ ، وَ خَالِقَ كُلِّ مَخْلُوقٍ ، وَ وَارِثَ كُلِّ شَيْءٍ ،
﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾، وَ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ عِلْمُ شَيْءٍ ، وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ ، وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبٌ .
(2) آفريدگارا، سپاس بىشمار تو را سزاست كه پديد آورنده زمين و آسمانهائى.
تو كه، صاحب جلال و احسانگرى،
تو كه، مهتر مهترانى،
تو كه، معبود هر عابدى،
تو كه، آفريدگار هر مخلوقى،
تو كه، وارث همه چيز هستى،
تو كه، هيچ كس و هيچ چيز، بسان تو نيست،
تو كه، هيچ علمى از تو پنهان نيست، تو كه، بر هر چيز احاطه دارى،
تو كه، بر هر چيز پاسدارى،
﴿3﴾
أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ
(3) جهان آفرينا، تو آن خداوندى كه هيچ معبودى جز تو نيست. يگانه يكتائى و بىشريك و بىهمتائى.
﴿4﴾
وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْكَرِيمُ الْمُتَكَرِّمُ ، الْعَظِيمُ الْمُتَعَظِّمُ ، الْكَبِيرُ الْمُتَكَبِّرُ
(4) هستى آفرينا، تو آن خداوندى كه هيچ معبودى جز تو نيست. تو كريمى در اوج كرامت، تو عظيمى در اوج عظمت، تو بزرگى در كمال بزرگى.
﴿5﴾
وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْعَلِيُّ الْمُتَعَالِ ، الشَّدِيدُ الِْمحَالِ
(5) كردگارا، تو آن خداوندى كه هيچ معبودى جز تو نيست. برترى در اوج تعالى، كه كيفرت بسى سخت باشد.
﴿6﴾
وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ ، الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ .
(6) قادرا، تو آن خداوندى كه هيچ معبودى جز تو نيست. بخشندهى مهربانى، تو داناى حكمت آموزى.
﴿7﴾
وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ، الْقَدِيمُ الْخَبِيرُ
(7) خالقا، تو آن خداوندى كه هيچ معبودى جز تو نيست. شنواى بينائى، و از گذشتهها تو آگاهى.
﴿8﴾
وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْكَرِيمُ الْأَكْرَمُ ، الدَّائِمُ الْأَدْوَمُ ،
(8) رحمانا، تو آن خداوندى كه هيچ معبودى جز تو نيست. كريم بزرگوارى، و هميشه جاودانى.
﴿9﴾
وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ ، وَ الآْخِرُ بَعْدَ كُلِّ عَدَدٍ
(9) رحيما، تو آن خداوندى كه هيچ معبودى جز تو نيست. پيش از هر اول نخستين، و پس از هر شماره آخرينى.
﴿10﴾
وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الدَّانِي فِي عُلُوِّهِ ، وَ الْعَالِي فِي دُنُوِّهِ
(10) كريما، تو آن خداوندى كه هيچ معبودى جز تو نيست. با چنان بلندى بس نزديكى، و چه بسيار والائى.
﴿11﴾
وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، ذُو الْبَهَاءِ وَ الَْمجْدِ ، وَ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْحَمْدِ
(11) عزيزا، تو آن خداوندى كه هيچ معبودى جز تو نيست، صاحب عظمت و بزرگوارى، بس جليل و شايسته سپاسى.
﴿12﴾
وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الَّذِي أَنْشَأْتَ الْأَشْيَاءَ مِنْ غَيْرِ سِنْخٍ ، وَ صَوَّرْتَ مَا صَوَّرْتَ مِنْ غَيْرِ مِثَالٍ ، وَ ابْتَدَعْتَ الْمُبْتَدَعَاتِ بِلَا احْتِذَاءٍ.
(12) بىشريكا، تو آن خداوندى كه هيچ معبودى جز تو نيست. تو آن خداوندى كه هر چيز را بىاصل و مايه و بىبنيان و پايه آفريدهاى، و پيكرها و صورتها، بىشبيه و مانند صورتگرى كردهاى. تو آن خداوندى كه نوآورىها را بىپيروى از ديگرى پديدار ساختهاى.
﴿13﴾
أَنْتَ الَّذِي قَدَّرْتَ كُلَّ شَيْءٍ تَقْدِيراً ، وَ يَسَّرْتَ كُلَّ شَيْءٍ تَيْسِيراً ، وَ دَبَّرْتَ مَا دُونَكَ تَدْبِيراً
(13) سبحانا، توئى آن خداوندى كه هر چيزى را به مقدارى معلوم تقدير و ايجاد نمودهاى، و وصول به آنچه را كه بخواهيم، سهل و آسان، و آنچه نظم يافته است را تو تدبير و تنظيم كردهاى.
﴿14﴾
أَنْتَ الَّذِي لَمْ يُعِنْكَ عَلَى خَلْقِكَ شَرِيكٌ ، وَ لَمْ يُوَازِرْكَ فِي أَمْرِكَ وَزِيرٌ ، وَ لَمْ يَكُنْ لَكَ مُشَاهِدٌ وَ لَا نَظِيرٌ .
(14) عدالت آفرينا، تو آن خداوندى كه در آفريدنت، هيچ يارى تو را يارى نكرد، و از همفكرى و كمك هيچ وزير و معاون در كار خويش مدد نجستى، و تو را هيچ نمونه و مانندى در كار نبود.
﴿15﴾
أَنْتَ الَّذِي أَرَدْتَ فَكَانَ حَتْماً مَا أَرَدْتَ ، وَ قَضَيْتَ فَكَانَ عَدْلًا مَا قَضَيْتَ ، وَ حَكَمْتَ فَكَانَ نِصْفاً مَا حَكَمْتَ .
(15) آفريدگارا، توئى كه آنچه خواستهاى و اراده كردهاى به طور قطع اجرا شده، و آنچه فرمان دادهاى از روى عدل و داد بوده، و آنچه حكم كردهاى حكم تو بر اساس انصاف بوده است.
﴿16﴾
أَنْتَ الَّذِي لَا يَحْوِيكَ مَكَانٌ ، وَ لَمْ يَقُمْ لِسُلْطَانِكَ سُلْطَانٌ ، وَ لَمْ يُعْيِكَ بُرْهَانٌ وَ لَا بَيَانٌ .
(16) خداوندا، توئى كه تو را هيچ مكانى نيست، و در برابر قدرتت هيچ قدرتى توان نياورد، و دليل و برهان و سخن، تو را عاجز و ناتوان نسازد.
﴿17﴾
أَنْتَ الَّذِي أَحْصَيْتَ كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً ، وَ جَعَلْتَ لِكُلِّ شَيْءٍ أَمَداً ، وَ قَدَّرْتَ كُلَّ شَيْءٍ تَقْدِيراً .
(17) پروردگارا، توئى آنكه هر چيز در كائنات يافت شود، تو تعداد و شمار آنها بدانى، و براى عمر هر چيز نهايت و غايتى و سرانجامى قرار دادهاى، و هر چيز را به مقدارى معلوم تقدير به ايجاد كردهاى.
﴿18﴾
أَنْتَ الَّذِي قَصُرَتِ الْأَوْهَامُ عَنْ ذَاتِيَّتِكَ ، وَ عَجَزَتِ الْأَفْهَامُ عَنْ كَيْفِيَّتِكَ ، وَ لَمْ تُدْرِكِ الْأَبْصَارُ مَوْضِعَ أَيْنِيَّتِكَ .
(18) كردگارا، توئى كه وهم و انديشه به اوج شناخت و ذات بىمانند تو هرگز نتواند رسيد، و فهم و درك تمام خلق و مخلوق از چگونگى تو ناتوان است، و چشمها، مكان تو را نتوانند ديد.
﴿19﴾
أَنْتَ الَّذِي لَا تُحَدُّ فَتَكُونَ مَحْدُوداً ، وَ لَمْ تُمَثَّلْ فَتَكُونَ مَوْجُوداً ، وَ لَمْ تَلِدْ فَتَكُونَ مَوْلُوداً .
(19) جهان آفرينا، توئى كه حد و پايانى تو را نباشد، و چنان بىمانند و مثالى كه موجود و يافته نشوى، و فرزند زاده نبودهاى تا خود فرزندى بياورى.
﴿20﴾
أَنْتَ الَّذِي لَا ضِدَّ مَعَكَ فَيُعَانِدَكَ ، وَ لَا عِدْلَ لَكَ فَيُكَاثِرَكَ ، وَ لَا نِدَّ لَكَ فَيُعَارِضَكَ .
(20) هستى آفرينا، توئى كه ستيزهجو و ضدى ندارى تا با تو پيكار كند. مانندى ندارى تا بر تو پيروز شود، و همتائى ندارى كه با تو همپائى كند.
﴿21﴾
أَنْتَ الَّذِي ابْتَدَأَ ، وَ اخْتَرَعَ ، وَ اسْتَحْدَثَ ، وَ ابْتَدَعَ ، وَ أَحْسَنَ صُنْعَ مَا صَنَعَ .
(21) پاك آفرينا، توئى آنكه ايجادكنندهاى پيش از هر ايجادكنندهاى، پديد آورندهاى پيش از هر پديد آورندهاى، بوجود آورندهاى و آفرينندهاى پيش از هر آفرينشى، و آنچه كه ساختهاى بس نيكو ساختهاى.
﴿22﴾
سُبْحَانَكَ مَا أَجَلَّ شَأْنَكَ ، وَ أَسْنَى فِي الْأَمَاكِنِ مَكَانَكَ ، وَ أَصْدَعَ بِالْحَقِّ فُرْقَانَكَ
(22) بصيرا، پاكى تراست. چه بزرگ است صفات و كردارت و چه بلند است قدر و منزلتت، و چه از روى حق و راستى، «فرقان» تو حقايق حق آشكار ساخته است.
﴿23﴾
سُبْحَانَكَ مِنْ لَطِيفٍ مَا أَلْطَفَكَ ، وَ رَؤُوفٍ مَا أَرْأَفَكَ ، وَ حَكِيمٍ مَا أَعْرَفَكَ
(23) نصيرا، پاكى تراست. و چه لطيف و نيكوست نيكوئى و لطف تو و چه پر از عطوفت است رافت و مهربانى تو، و چه بسيار است علم و حكمت تو.
﴿24﴾
سُبْحَانَكَ مِنْ مَلِيكٍ مَا أَمْنَعَكَ ، وَ جَوَادٍ مَا أَوْسَعَكَ ، وَ رَفِيعٍ مَا أَرْفَعَكَ ذُو الْبَهَاءِ وَ الَْمجْدِ وَ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْحَمْدِ .
(24) جبارا، پاكى تراست. پادشاهىات همراه با قدرت و توانائى و بخشندگى تو، بسيار است. توانگرى تو، و قدر و رفعتت بس بلندپايه و رفيع باشد. توئى كه بزرگوارى و مجيد و كبيرى و حمد و سپاس تنها تو را سزاست.
﴿25﴾
سُبْحَانَكَ بَسَطْتَ بِالْخَيْرَاتِ يَدَكَ ، وَ عُرِفَتِ الْهِدَايَةُ مِنْ عِنْدِكَ ، فَمَنِ الَْتمَسَكَ لِدِينٍ أَوْ دُنْيَا وَجَدَكَ
(25) رزاقا، پاكى تراست. توئى كه دست خويش به نيكى و نيكوئى گشودهاى، و هدايت و رستگارى از سوى تو تعريف و شناخته شده است. پس آنكس كه تو را براى كار دين يا دنيا بجويد تو را دريابد.
﴿26﴾
سُبْحَانَكَ خَضَعَ لَكَ مَنْ جَرَى فِي عِلْمِكَ ، وَ خَشَعَ لِعَظَمَتِكَ مَا دُونَ عَرْشِكَ ، وَ انْقَادَ لِلتَّسْلِيمِ لَكَ كُلُّ خَلْقِكَ
(26) خلاقا، پاكى تراست. هر كه در علم تو روان شد، فروتن گرديد و آنچه زير عرش تو باشد به خاطر مجد و عظمت تو در حالت فروتنى و خاكسارى است، و تمام بندگانت به خاطر اطاعت از تو در حالت تسليم رضاى تو باشند.
﴿27﴾
سُبْحَانَكَ لَا تُحَسُّ وَ لَا تُجَسُّ وَ لَا تُمَسُّ وَ لَا تُكَادُ وَ لَا تُمَاطُ وَ لَا تُنَازَعُ وَ لَا تُجَارَى وَ لَا تُمَارَى وَ لَا تُخَادَعُ وَ لَا تُمَاكَرُ
(27) اوج آشيانا، پاكى تراست. با هيچ حس و حواسى تو، احساس و با هيچ لمس و سائيدن دستى درك نشوى. نه مىتوان تو را فريب داد و نه مىتوان به تو جور و ستم روا داشت. نه ممكن است كه با تو نزاع و كشمكش كرد و نه ممكن است بر تو غلبه يافت و جدال نمود. نه تو فريب كس خورى و نه مغلوب كسى گردى.
﴿28﴾
سُبْحَانَكَ سَبِيلُكَ جَدَدٌ . وَ أَمْرُكَ رَشَدٌ ، وَ أَنْتَ حَيٌّ صَمَدٌ .
(28) فلك آفرينا، پاكى تراست. راهت راست و هموار، و امر و فرمانت هدايت و راهنماست و توئى كه تا جاودان زنده و پايدار و از هر حاجت و خواسته بىنيازى.
﴿29﴾
سُبْحَانَكَ قَولُكَ حُكْمٌ ، وَ قَضَاؤُكَ حَتْمٌ ، وَ إِرَادَتُكَ عَزْمٌ .
(29) حكمت آموزا، پاكى تراست. گفتارت محكم و استوار، خواست و فرمانت واجب، و اراده و عزمت راسخ است.
﴿30﴾
سُبْحَانَكَ لَا رَادَّ لِمَشِيَّتِكَ ، وَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِكَ .
(30) عابد نوازا، پاكى تراست. ارادهات را هيچ بازگردانندهاى، و سخنان و كلماتت را هيچ دگرگون كنندهاى نيست.
﴿31﴾
سُبْحَانَكَ بَاهِرَ الآْيَاتِ ، فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ ، بَارِئَ النَّسَمَاتِ
(31) عيب پوشا، پاكى تراست. نشانهها آشكار ساختهاى، آسمانها آفريدهاى، و آدميان را خلق كردهاى.
﴿32﴾
لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يَدُومُ بِدَوَامِكَ
(32) حمد و سپاس تراست تا جاودان، تا هميشه كه تو هستى.
﴿33﴾
وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً خَالِداً بِنِعْمَتِكَ .
(33) حمد و سپاس تراست تا جاودان، به خاطر نعمت و بخشش تو.
﴿34﴾
وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يُوَازِي صُنْعَكَ
(34) حمد و سپاس تراست تا بدان پايه كه با احسان تو برابر باشد.
﴿35﴾
وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يَزِيدُ عَلَى رِضَاكَ .
(35) حمد و سپاس تراست تا آن اندازه كه تو از ما راضىتر و خشنودتر شوى.
﴿36﴾
وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً مَعَ حَمْدِ كُلِّ حَامِدٍ ، وَ شُكْراً يَقْصُرُ عَنْهُ شُكْرُ كُلِّ شَاكِرٍ
(36) حمد و سپاس تراست، حمد و سپاسى كه همراه هر سپاسگوئى باشد. چنان شكرى كه هيچ شكرگزارى به پاى آن شكر نرسد.
﴿37﴾
حَمْداً لَا يَنْبَغِي إِلَّا لَكَ ، وَ لَا يُتَقَرَّبُ بِهِ إِلَّا إِلَيْكَ
(37) چنان سپاسى كه شايسته هيچ كس جز تو نباشد، و جز به سوى تو به سوى هيچ كس تقرب و نزديكى نيابد.
﴿38﴾
حَمْداً يُسْتَدَامُ بِهِ الْأَوَّلُ ، وَ يُسْتَدْعَى بِهِ دَوَامُ الآْخِرِ .
(38) حمد و سپاسى كه از آغاز ادامه داشته و تا آخر دوام يابد و تنها تو را خوانده باشد و تنها تو را بخواند.
﴿39﴾
حَمْداً يَتَضَاعَفُ عَلَى كُرُورِ الْأَزْمِنَةِ ، وَ يَتَزَايَدُ أَضْعَافاً مُتَرَادِفَةً .
(39) حمد و سپاسى كه چرخ ايام و گردش روزگار آنرا دو چندان كند و پى در پى بودنش آنرا بس فزونى و بسيارى بخشد.
﴿40﴾
حَمْداً يَعْجِزُ عَنْ إِحْصَائِهِ الْحَفَظَةُ ، وَ يَزِيدُ عَلَى مَا أَحْصَتْهُ فِي كِتَابِكَ الْكَتَبَةُ
(40) حمد و سپاسى كه نگاهداران و حفظ كنندگانش از شمارش آن ناتوان و عاجز شوند، و بر آنچه فرشتگان نويسنده تو در كتاب محفوظ تو نگاشتهاند فزونى گيرد.
﴿41﴾
حَمْداً يُوازِنُ عَرْشَكَ الَْمجِيدَ وَ يُعَادِلُ كُرْسِيَّكَ الرَّفِيعَ .
(41) حمد و سپاسى كه با بلندپايگى عرش بزرگ تو همپايه شود، و به رفعت كرسى تو برابر آيد.
﴿42﴾
حَمْداً يَكْمُلُ لَدَيْكَ ثَوَابُهُ ، وَ يَسْتَغْرِقُ كُلَّ جَزَاءٍ جَزَاؤُهُ
(42) حمد و سپاسى كه ثواب و پاداشش نزد تو كامل گردد، و پاداشش تمام جزا و پاداشها را فروپوشاند.
﴿43﴾
حَمْداً ظَاهِرُهُ وَفْقٌ لِبَاطِنِهِ ، وَ بَاطِنُهُ وَفْقٌ لِصِدْقِ النِّيَّةِ
(43) حمد و سپاسى كه ظاهر و عيانش موافق با باطن و نهانش باشد، و باطنش موافق راستى قصد و نيت آن باشد.
﴿44﴾
حَمْداً لَمْ يَحْمَدْكَ خَلْقٌ مِثْلَهُ ، وَ لَا يَعْرِفُ أَحَدٌ سِوَاكَ فَضْلَهُ
(44) حمد و سپاسى كه هيچ آفريدهاى به مانند آن تو را حمد و سپاس نگفته باشد، و هيچ كس جز تو فضل و برترى آنرا نشناخته باشد.
﴿45﴾
حَمْداً يُعَانُ مَنِ اجْتَهَدَ فِي تَعْدِيدِهِ ، وَ يُؤَيَّدُ مَنْ أَغْرَقَ نَزْعاً فِي تَوْفِيَتِهِ .
(45) حمد و سپاسى كه هر كس در شمارش آن بكوشد، از سوى تو ياد شود، و هر كس در كامل بجا آوردن آن كوشش كند، از سوى تو كمك شود.
﴿46﴾
حَمْداً يَجْمَعُ مَا خَلَقْتَ مِنَ الْحَمْدِ ، وَ يَنْتَظِمُ مَا أَنْتَ خَالِقُهُ مِنْ بَعْدُ .
(46) حمد و سپاسى كه هر ثنا و ستايشى را كه آفريدهاى گرد هم آورد، و هر ستايش و ثنائى را كه پس از اين بيافرينى در رشته شكر آورد.
﴿47﴾
حَمْداً لَا حَمْدَ أَقْرَبُ إِلَى قَوْلِكَ مِنْهُ ، وَ لَا أَحْمَدَ مِمَّنْ يَحْمَدُكَ بِهِ .
(47) حمد و سپاسى كه نزديكتر از آن به سخنان تو نباشد، و ستايشگرى از ميان ثناگويان تو به چنان حدى نرسد.
﴿48﴾
حَمْداً يُوجِبُ بِكَرَمِكَ الْمَزِيدَ بِوُفُورِهِ ، وَ تَصِلُهُ بِمَزِيدٍ بَعْدَ مَزِيدٍ طَوْلًا مِنْكَ
(48) حمد و سپاسى كه بر اثر كثرت و بسياريش احسان و كرمت موجب فراوانىاش گردد، و تو از فضل و عنايت خويش پيوسته، افزايشش بخشى.
﴿49﴾
حَمْداً يَجِبُ لِكَرَمِ وَجْهِكَ ، وَ يُقَابِلُ عِزَّ جَلَالِكَ .
(49) حمد و سپاسى كه شايسته و واجب بزرگى چون تو، و ذات تو باشد، و با عزت و ارجمندى تو همپايه گردد.
﴿50﴾
رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، الْمُنْتَجَبِ الْمُصْطَفَى الْمُكَرَّمِ الْمُقَرَّبِ ، أَفْضَلَ صَلَوَاتِكَ ، وَ بَارِكْ عَلَيْهِ أَتَمَّ بَرَكَاتِكَ ، وَ تَرَحَّمْ عَلَيْهِ أَمْتَعَ رَحَمَاتِكَ .
(50) بخشنده و مهربانا، درود تو بر «محمد» و خاندان «محمد» باد. پيامبر برگزيده، پسنديده، گرامى، نزديك به درگاه تو، برترين درودهاى تو بر او باد. كاملترين و برترين نيكيهاى خويش بر او ارزانى بدار، و سودمندترين مهربانىهاى خويش بر او ببخش.
﴿51﴾
رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، صَلَاةً زَاكِيَةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ أَزْكَى مِنْهَا ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً نَامِيَةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ أَنْمَى مِنْهَا ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً رَاضِيَةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ فَوْقَهَا .
(51) بنده نوازا، درود تو بر «محمد» و خاندان او باد. چنان درودى پاك و بسيار كه برتر و پاكتر از آن نباشد.
درود تو بر او باد، چنان درودى افزايشگرانه كه افزونتر از آن نباشد. درود تو بر او باد، چنان درودى رضايت آفرين كه هيچ درودى برتر از آن نيست.
﴿52﴾
رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، صَلَاةً تُرْضِيهِ وَ تَزِيدُ عَلَى رِضَاهُ ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً تُرْضِيكَ و تَزِيدُ عَلَى رِضَاكَ لَهُ وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً لَا تَرْضَى لَهُ إِلَّا بِهَا ، وَ لَا تَرَى غَيْرَهُ لَهَا أَهْلًا .
(52) اوج آشيانا، درود تو بر «محمد» و خاندان او باد، چنان درودى كه او را خشنود سازد و بر خشنوديش بيفزايد. درود تو بر او باد، چنان درودى كه تو را هم خشنود سازد، و بر رضاى تو از او بيفزايد. درود تو بر او باد، چنان درودى كه جز آنرا براى او نپسندى و هيچ كس را جز او شايسته آن درود ندانى.
﴿53﴾
رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَاةً تُجَاوِزُ رِضْوَانَكَ ، وَ يَتَّصِلُ اتِّصَالُهَا بِبَقَائِكَ ، وَ لَا يَنْفَدُ كَمَا لَا تَنْفَدُ كَلِمَاتُكَ .
(53) فلك آفرينا، درود تو بر «محمد» و خاندان او باد. چنان درودى كه بيشتر و برتر موجب رضا و خشنودى تو گردد. چنان درودى كه پيوسته و مربوط به جاودانگى تو گردد، و نابود نشود، همانگونه كه سخنان و كلمات تو جاودانه است و نابودى نپذيرد.
﴿54﴾
رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، صَلَاةً تَنْتَظِمُ صَلَوَاتِ مَلَائِكَتِكَ وَ أَنْبِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ وَ أَهْلِ طَاعَتِكَ ، وَ تَشْتَمِلُ عَلَى صَلَوَاتِ عِبَادِكَ مِنْ جِنِّكَ وَ إِنْسِكَ وَ أَهْلِ إِجَابَتِكَ ، وَ تَجْتَمِعُ عَلَى صَلَاةِ كُلِّ مَنْ ذَرَأْتَ وَ بَرَأْتَ مِنْ أَصْنَافِ خَلْقِكَ .
(54) حكمتآموزا، درود تو بر «محمد» و خاندان او باد. چنان درودى كه درود فرشتگان، پيامبران، فرستادگان، و عابدان تو را در رشته اين درود آورد. درودى كه مشتمل بر درود بندگان تو- چه جن و چه انس- و پذيرندگان دعوت تو باشد. درودى كه تمام ذرات و بركات آفرينش گوناگون تو را گرد هم آورد.
﴿55﴾
رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، صَلَاةً تُحِيطُ بِكُلِّ صَلَاةٍ سَالِفَةٍ وَ مُسْتَأْنَفَةٍ ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَى آلِهِ ، صَلَاةً مَرْضِيَّةً لَكَ وَ لِمَنْ دُونَكَ ، وَ تُنْشِىُ مَعَ ذَلِكَ صَلَوَاتٍ تُضَاعِفُ مَعَهَا تِلْكَ الصَّلَوَاتِ عِنْدَهَا ، وَ تَزِيدُهَا عَلَى كُرُورِ الْأَيَّامِ زِيَادَةً فِي تَضَاعِيفَ لَا يَعُدُّهَا غَيْرُك .
(55) عافيت آفرينا، درود تو بر «محمد» و خاندان او باد. چنان درودى كه محيط و دربرگيرنده همه گذشته و حال باشد. درود تو بر او و خاندانش باد، چنان درودى كه نزد تو و غير تو پسنديده باشد. درودى كه بوسيله آن رحمتهائى بيافرينى كه آن رحمتها به يارىاش دو چندان شوند. درودى كه چرخ روزگار بر آنها دو چندان بيفزايد كه هيچ كس جز تو آنها را نتواند شمرد.
﴿56﴾
رَبِّ صَلِّ عَلَى أَطَائِبِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِكَ ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِكَ ، وَ حَفَظَةَ دِينِكَ ، وَ خُلَفَاءَكَ فِي أَرْضِكَ ، وَ حُجَجَكَ عَلَى عِبَادِكَ ، وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَ الدَّنَسِ تَطْهِيراً بِإِرَادَتِكَ ، وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِيلَةَ إِلَيْكَ ، وَ الْمَسْلَكَ إِلَى جَنَّتِكَ
(56) پاك آفرينا، درود تو بر خويشان منزهتر او باد كه آنان را براى امر خويش برگزيدى و آنان را گنجينهدار دانست، نگاهداران دين و آئينت، خليفگان در زمينت، گواهان بر بندگانت قرار دادى. آنانكه تو به اراده خويش آنها را از آلودگى و چركى گناه پاك ساختى، و جملگى را وسيلهاى به سوى خويش و راه بهشت خويش قرار دادى.
﴿57﴾
رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، صَلَاةً تُجْزِلُ لَهُمْ بِهَا مِنْ نِحَلِكَ وَ كَرَامَتِكَ ، وَ تُكْمِلُ لَهُمُ الْأَشْيَاءَ مِنْ عَطَايَاكَ وَ نَوَافِلِكَ ، وَ تُوَفِّرُ عَلَيْهِمُ الْحَظَّ مِنْ عَوَائِدِكَ وَ فَوَائِدِكَ .
(57) هستى سازا، درود تو بر «محمد» و خاندان او باد. چنان درودى كه بوسيله آن كرم و بخشش خويش بر آنان بزرگ گردانى، و همه احسان خويش بر آنان كامل سازى، و نصيب و بهرهى عطاى خويش، به آنان ببخشى.
﴿58﴾
رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ صَلَاةً لَا أَمَدَ فِي أَوَّلِهَا ، وَ لَا غَايَةَ لِأَمَدِهَا ، وَ لَا نِهَايَةَ لآِخِرِهَا .
(58) پروردگارا، درود تو بر آنان باد. چنان درودى كه همپايه عرش تو، و زير عرش تو باشد و عرصهى آسمانهايت و آنچه برتر و دورتر از آنهاست، و عرصه زمينهايت و آنچه پائينتر و ميان آنهاست، اين دعا پر و سرشار كند. درودى كه آنان را به نزديكترين مرحله نزديك بودن به تو برساند، و براى تو و آنان رضايت و خشنودى به بار آورد، و تا جاودان به مانند اين درودها پيوسته باشد.
﴿59﴾
رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِمْ زِنَةَ عَرْشِكَ وَ مَا دُونَهُ ، وَ مِلْءَ سَمَاوَاتِكَ وَ مَا فَوْقَهُنَّ ، وَ عَدَدَ أَرَضِيكَ وَ مَا تَحْتَهُنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ ، صَلَاةً تُقَرِّبُهُمْ مِنْكَ زُلْفَى ، وَ تَكُونُ لَكَ وَ لَهُمْ رِضًى ، وَ مُتَّصِلَةً بِنَظَائِرِهِنَّ أَبَداً .
(59) كردگارا، تو دين و آئين خويش را در هر زمانى به يارى پيشوا و امامى بپا داشتهاى. چنين امامى را براى بندگان نشانهاى و در شهرهاى خويش دليلى قرار دادهاى و او را كمك كردهاى. آنگاه پيمان او را به رشته پيمان خود بستهاى. او را وسيله خشنودى خويش گردانيدهاى، فرمانبرى از او را بر مردم واجب داشتهاى، و از او سرپيچى نمودن را بيم دادهاى، به فرمانبردارى از او امر فرمودهاى، و دستور دادهاى تا از نهى او پرهيز كنند، و هيچ كس از او پيش يا پس نماند.
پس چنين كسى، پناه پناهندگان، و اهل ايمان و دستگيرى براى يارىجويان، و نيكوئى جهانيان باشد.
﴿60﴾
اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ ، وَ مَنَاراً فِي بِلَادِكَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ ، وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِيعَةَ إِلَى رِضْوَانِكَ ، وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِيَتَهُ ، وَ أَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَوَامِرِهِ ، وَ الِانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْيِهِ ، وَ أَلَّا يَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ ، وَ لَا يَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِينَ ، وَ كَهْفُ الْمُؤْمِنِينَ وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّكِينَ ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِينَ .
(60) خالقا، پس براى دوست خود، شكر آنچه به او نعمت دادهاى الهام فرما، و مانند آنرا به دل ما نيز الهام كن، و از سوى خويش به او قدرت عطا بنما، و مشكل او را به آسانى بگشاى، و به استوارترين تكيهگاهها، يارىاش فرما، و پشتش را قوى و بازويش را توانا كن. از ديدگاه مراقبت بر او بنگر، و در پناه خويش بگير، به يارى فرشتگان خويش او را يارى فرما، و با لشگريانت كه پيروزمندند، او را كمك كن.
﴿61﴾
اللَّهُمَّ فَأَوْزِعْ لِوَلِيِّكَ شُكْرَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيْهِ ، وَ أَوْزِعْنَا مِثْلَهُ فِيهِ ، وَ آتِهِ مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَاناً نَصِيراً ، وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحاً يَسِيراً ، وَ أَعِنْهُ بِرُكْنِكَ أَلْأَعَزِّ ، وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ ، وَ قَوِّ عَضُدَهُ ، وَ رَاعِهِ بِعَيْنِكَ ، وَ احْمِهِ بِحِفْظِكَ وَ انْصُرْهُ بِمَلَائِكَتِكَ ، وَ امْدُدْهُ بِجُنْدِك الْأَغْلَبِ .
(61) به يارى او كتاب، احكام، شريعت و سنت پيامبرت- كه درود تو بر او و خاندانش باد- را به پاى دار. آنچه از دين تو ستمكاران بر باد دادهاند و نابود كردهاند، به يارى او زنده و پايدار ساز، و رنگ ستم راهت را به وجود او پاك ساز، و به يارى او ناهموارى راه خويش را هموار كن، چنانكه او، عاصيان و سركشان راه اسلام تو را نابود سازد، و كجطلبان را معدوم نمايد.
﴿62﴾
وَ أَقِمْ بِهِ كِتَابَكَ وَ حُدُودَكَ وَ شَرَائِعَكَ وَ سُنَنَ رَسُولِكَ ، صَلَوَاتُكَ اللَّهُمَّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، وَ أَحْيِ بِهِ مَا أَمَاتَهُ الظَّالِمُونَ مِنْ مَعَالِمِ دِينِكَ ، وَ اجْلُ بِهِ صَدَاءَ الْجَوْرِ عَنْ طَرِيقَتِكَ ، وَ أَبِنْ بِهِ الضَّرَّاءَ مِنْ سَبِيلِكَ ، وَ أَزِلْ بِهِ النَّاكِبِينَ عَنْ صِرَاطِكَ ، وَ امْحَقْ بِهِ بُغَاةَ قَصْدِكَ عِوَجاً
(62) چنان كن كه دستش بر سر دوستانت نرم و بر سر دشمنانت خشن و مسلط گردد، و لطف و رحمت و عطوفت و شفقت او را به ما ارزانى بدار، به طورى كه، در سخنپذيرى فرمانبردار، در رضاجوئى كوشندگان، و در يارى و پشتيبانى، مددكاران او باشيم. به آنچه از تو درخواست كرديم به ما يارى فرما تا به سوى تو و پيامبرت- كه درود تو بر او و خاندانش باد- تقرب و نزديكى جوئيم.
﴿63﴾
وَ أَلِنْ جَانِبَهُ لِأَوْلِيَائِكَ ، وَ ابْسُطْ يَدَهُ عَلَى أَعْدَائِكَ ، وَ هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ ، وَ رَحْمَتَهُ وَ تَعَطُّفَهُ وَ تَحَنُّنَهُ ، وَ اجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِينَ مُطِيعِينَ ، وَ فِي رِضَاهُ سَاعِينَ ، وَ إِلَى نُصْرَتِهِ وَ الْمُدَافَعَةِ عَنْهُ مُكْنِفِينَ ، وَ إِلَيْكَ وَ إِلَى رَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ اللَّهُمَّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِذَلِكَ مُتَقَرِّبِينَ .
(63) رحمانا، درود تو بر دوستان او باد. آنانكه معترف به مقام و مرتبه پيشوايان هستند. آنها كه بدنبال راه روشناند. در پى آثار و علائم آشكار روانند. به دستاويز استوار ايمان چنگ و پنجه مىآويزند. به دوستى با آنها تمايل مىجويند. به پيشوا و امامان اقتدا مىكنند. در اجراى دستور فرمانشان مطيعاند. در انتظار روزگار آنان هستند و چشم به آنان دوختهاند. بامدادان و شبانگاهان درودهاى مبارك، پاكيزه، و فزاينده بر آنان باد.
﴿64﴾
اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى أَوْلِيَائِهِمُ الْمُعْتَرِفِينَ بِمَقَامِهِمُ ، الْمُتَّبِعِينَ مَنْهَجَهُمُ ، الْمُقْتَفِينَ آثَارَهُمُ ، الْمُسْتَمْسِكِينَ بِعُرْوَتِهِمُ ، الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلَايَتِهِمُ ، الْمُؤْتَمِّينَ بِإِمَامَتِهِمُ ، الْمُسَلِّمِينَ لِأَمْرِهِمُ ، الُْمجْتَهِدِينَ فِي طَاعَتِهِمُ ، الْمُنْتَظِرِينَ أَيَّامَهُمُ ، الْمَادِّينَ إِلَيْهِمْ أَعْيُنَهُمُ ، الصَّلَوَاتِ الْمُبَارَكَاتِ الزَّاكِيَاتِ النَّامِيَاتِ الْغَادِيَاتِ الرَّائِحَاتِ .
(64) كريما، درود تو بر روحشان و وجودشان باد. كارشان را در راه تقوى و پرهيزكارى سامان ببخش. حال و احوالشان را نيكو بدار «توبه» شان را بپذيرد، زيرا تو بسيار «توبه» پذير مهربان و برترين آمرزگارانى. از روى لطف و مهربانى، تو ما را در سراى سلامت و امن، با آنان قرين ساز، اى كه مهربانترين مهربانانى.
﴿65﴾
وَ سَلِّمْ عَلَيْهِمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِهِمْ ، وَ اجْمَعْ عَلَى التَّقْوَى أَمْرَهُمْ ، وَ أَصْلِحْ لَهُمْ شُؤُونَهُمْ ، وَ تُبْ عَلَيْهِمْ ، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ، وَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ ، وَ اجْعَلْنَا مَعَهُمْ فِي دَارِ السَّلَامِ بِرَحْمَتِكَ ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .
(65) معبودا، اين روز «عرفه» روزى است كه تو آنرا بس عزيز و بزرگ داشتهاى. تو در چنين روزى، روزن احسان خويش بر ما گشودهاى، عفو خويش را بر ما منت نهادهاى، عطايت را در آن بسيار كردهاى، و به خاطر آن بر بندگان خويش تفضل فرمودهاى.
﴿66﴾
اللَّهُمَّ هَذَا يَوْمُ عَرَفَةَ يَوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ ، نَشَرْتَ فِيهِ رَحْمَتَكَ ، وَ مَنَنْتَ فِيهِ بِعَفْوِكَ ، وَ أَجْزَلْتَ فِيهِ عَطِيَّتَكَ ، وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَى عِبَادِكَ .
(66) قادرا، من آن بنده تو هستم كه پيش از آفرينش و پس از آفرينشت (آنگاه كه نبودم و تو آفريدى و اينك كه هستم و تو مرا چنين هستى بخشيدهاى) به من نعمت دادى. آنگاه من آن كسى شدم كه تو به دين خويش هدايتم نمودى، و به من آن توفيق بخشيدى تا واجبات و اوامر تو بجا آورم، و تو آنرا به ريسمان اعتقاد خود، پايدار داشتى، به حزب خويش داخل كردى، و به دوست داشتن دوستانت، و دشمنى با دشمنانت هدايت و ارشاد نمودى.
﴿67﴾
اللَّهُمَّ وَ أَنَا عَبْدُكَ الَّذِي أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ قَبْلَ خَلْقِكَ لَهُ وَ بَعْدَ خَلْقِكَ إِيَّاهُ ، فَجَعَلْتَهُ مِمَّنْ هَدَيْتَهُ لِدِينِكَ ، وَ وَفَّقْتَهُ لِحَقِّكَ ، وَ عَصَمْتَهُ بِحَبْلِكَ ، وَ أَدْخَلْتَهُ فِي حِزْبِكَ ، وَ أَرْشَدْتَهُ لِمُوَالَاةِ أَوْلِيَائِكَ ، وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِكَ .
(67) من آن كسى هستم كه تو به او فرمان دادى و او فرمان تو اطاعت كرد. پرهيزش دادى و پرهيز كرد. از گناه او را نهى نمودى اما برخلاف امر تو به نهى تو بىتوجهى كرد. اين خلافكارى او نه از روى دشمنى با تو بود و نه از روى عصيانگرى. بلكه هوس و آرزويش او را به خلاف و نهى تو كشاند و به آنچه پرهيز و بيم داده بودى نزديك كرد. در اين راه هم دشمن تو يعنى شيطان، او را در ارتكاب به گناه يارى كرد. چنين كسى با علم به بيم تو، و اميد به عفو تو، و اعتقاد و اعتماد به گذشت تو، رو به نافرمانى از تو نهاد. حال آنكه با چنان نعمتهائى كه به او بخشيدهاى، شايسته بود كه چنين ناسپاسى و نافرمانى نمىكرد.
﴿68﴾
ثُمَّ أَمَرْتَهُ فَلَمْ يَأْتَمِرْ ، وَ زَجَرْتَهُ فَلَمْ يَنْزَجِرْ ، وَ نَهَيْتَهُ عَنْ مَعْصِيَتِكَ ، فَخَالَفَ أَمْرَكَ إِلَى نَهْيِكَ ، لَا مُعَانَدَةً لَكَ ، وَ لَا اسْتِكْبَاراً عَلَيْكَ ، بَلْ دَعَاهُ هَوَاهُ إِلَى مَا زَيَّلْتَهُ وَ إِلَى مَا حَذَّرْتَهُ ، وَ أَعَانَهُ عَلَى ذَلِكَ عَدُوُّ كَ وَ عَدُوُّهُ ، فَأَقْدَمَ عَلَيْهِ عَارِفاً بِوَعِيدِكَ ، رَاجِياً لِعَفْوِكَ ، وَاثِقاً بِتَجَاوُزِكَ ، وَ كَانَ أَحَقَّ عِبَادِكَ مَعَ مَا مَنَنْتَ عَلَيْهِ أَلَّا يَفْعَلَ .
(68) عيب پوشا، اينك اين منم كه در آستان تو شرمسارم، خوارم، فروتنم، نالان و نزارم. بيمناكم كه مبادا مرا به كيفر گناهانم بگيرى.
اينك اين منم كه به عيب و خطاى بزرگ خويش نزد تو اعتراف مىكنم. عفو تو مىجويم و به رحمتت پناه مىبرم. اعتراف مىكنم كه هيچ امانبخشى غير تو مرا امان ندهد، و هيچ بازدارندهاى جز تو مرا از گناه باز ندارد.
﴿69﴾
وَ هَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ صَاغِراً ذَلِيلًا خَاضِعاً خَاشِعاً خَائِفاً ، مُعْتَرِفاً بِعَظِيمٍ مِنَ الذُّنُوبِ تَحَمَّلْتُهُ ، وَ جَلِيلٍ مِنَ الْخَطَايَا اجْتَرَمْتُهُ ، مُسْتَجِيراً بِصَفْحِكَ ، لَائِذاً بِرَحْمَتِكَ ، مُوقِناً أَنَّهُ لَا يُجِيرُنِي مِنْكَ مُجِيرٌ ، وَ لَا يَمْنَعُنِي مِنْكَ مَانِعٌ .
(69) خطا بخشا، از سوى خويش، چنان جامهى گناهپوشى، بر من بپوشان كه بر گناهكاران شرمسار مىپوشانى. چنان عفوى در حق من بكن كه به آنكس كه تسليم تو مىشود، عطا مىكنى. آمرزش خويش بر من ارزانى دار. چنان آمرزشى كه نزد تو ناچيز و براى من بسيار است. چنان آمرزشى كه تو به اميدواران خود ارمغان مىكنى.
﴿70﴾
فَعُدْ عَلَيَّ بِمَا تَعُودُ بِهِ عَلَي مَنِ اقْتَرَفَ مِنْ تَغَمُّدِكَ ، وَ جُدْ عَلَيَّ بِمَا تَجُودُ بِهِ عَلَى مَنْ أَلْقَى بِيَدِهِ إِلَيْكَ مِنْ عَفْوِكَ ، وَ امْنُنْ عَلَيَّ بِمَا لَا يَتَعَاظَمُكَ أَنْ تَمُنَّ بِهِ عَلَي مَنْ أَمَّلَكَ مِنْ غُفْرَانِكَ ،
(70) روزى بخشا، در اين روز قسمتى نصيب من كن كه به يارى آن به سود خشنودى و رحمت تو برسم. چنان كن كه از آستان تو مايوس و نوميد بازنگردم و پاداشى به من ببخش كه به عابدان و مومنان خاص خويش مىبخشى.
﴿71﴾
وَ اجْعَلْ لِي فِي هَذَا الْيَوْمِ نَصِيباً أَنَالُ بِهِ حَظّاً مِنْ رِضْوَانِكَ ، وَ لَا تَرُدَّنِي صِفْراً مِمَّا يَنْقَلِبُ بِهِ الْمُتَعَبِّدُونَ لَكَ مِنْ عِبَادِكَ
(71) دعا پذيرا، هر چند كه من آن توشه عبادت ارزشمندى را كه عابدان و مومنان پاكدل تو به سوى تو مىفرستند، براى تو نفرستادهام، اما پيش از اين اقرار كردهام كه يگانه بىهمتائى، و هيچ شبيه و مانند و اضداد و امثالى ندارى. من پيش از اين از همان روزى كه امر فرمودهاى بندگان به آستان تو آيند، به سوى تو آمدم. من پيش از اين به آنچه كه عابدان و بندگان جز به آن طريق به تو نزديك نشوند و مقرب درگاه نگردند، رو به سوى تو نهادم.
﴿72﴾
وَ إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أُقَدِّمْ مَا قَدَّمُوهُ مِنَ الصَّالِحَاتِ فَقَدْ قَدَّمْتُ تَوْحِيدَكَ وَ نَفْيَ الْأَضْدَادِ وَ الْأَنْدَادِ وَ الْأَشْبَاهِ عَنْكَ ، وَ أَتَيْتُكَ مِنَ الْأَبْوَابِ الَّتِي أَمَرْتَ أَنْ تُؤْتَى مِنْهَا ، وَ تَقَرَّبْتُ إِلَيْكَ بِمَا لَا يَقْرُبُ أَحَدٌ مِنْكَ إِلَّا بِالتَّقَرُّبِ بِهِ .
(72) آنگاه كه چنين كردم، به سوى تو «توبه» آوردم و اظهار خوارى كردم و ناله و زارى نمودم و بدنبال آرزوى تقرب به درگاهت، به نيكى و اعتماد و اعتقاد به تو اقرار و اعتراف كردم، و به دنبال همه اينها اميد به تو بستم. آن اميدى به تو بستم كه مىدانم تو هرگز چنين اميدمندى را از درگاه خويش نوميد نسازى.
﴿73﴾
ثُمَّ أَتْبَعْتُ ذَلِكَ بِالْإِنَابَةِ إِلَيْكَ ، وَ التَّذَلُّلِ وَ الِاسْتِكَانَةِ لَكَ ، وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِكَ ، وَ الثِّقَةِ بِمَا عِنْدَكَ ، وَ شَفَعْتُهُ بِرَجَائِكَ الَّذِي قَلَّ مَا يَخِيبُ عَلَيْهِ رَاجِيكَ .
(73) پناه پذيرا، به خوارى و نيازمندى و در حالت عجز و انكسار از تو درخواست مىنمايم، درخواستى كه ناشى از ترس از تو و پناهجوئى در تو است. درخواستى كه از روى عناد و سركشى و همچون درخواست عاصيان نيست. درخواستى كه نه رنگ بلند پروازى و جاهطلبى دارد، و نه از اعتماد بر خود و دليرى است، حتى خالى از تكبر و شفاعت شفاعتكنندگان باشد.
﴿74﴾
وَ سَأَلْتُكَ مَسْأَلَةَ الْحَقِيرِ الذَّلِيلِ الْبَائِسِ الْفَقِيرِ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِيرِ ، وَ مَعَ ذَلِكَ خِيفَةً وَ تَضَرُّعاً وَ تَعَوُّذاً وَ تَلَوُّذاً ، لَا مُسْتَطِيلًا بِتَكَبُّرِ الْمُتَكَبِّرِينَ ، وَ لَا مُتَعَالِياً بِدَالَّةِ الْمُطِيعِينَ ، وَ لَا مُسْتَطِيلًا بِشَفَاعَةِ الشَّافِعِينَ .
(74) بنده نوازا، من، پس از اين اعتراف در مقابل بزرگى تو آن كمترين كمتران، خوارترين خواران، و بسان ذرهاى بلكه كمتر از آنم پس اينك:
اى آنكه در كيفر بدكاران شتاب نكنى،
اى آنكه حتى نازپروران و نعمت به باد دهندگان را از نعمت دور نسازى.
اى آنكه گناهكاران و لغزشگران را به احسان خويش مىبخشى و از گناهشان مىگذرى،
اى آنكه خطاكاران را از روى لطف و كرم فرصت و مهلت مىدهى،
﴿75﴾
وَ أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّينَ ، وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّينَ ، وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا ، فَيَا مَنْ لَمْ يُعَاجِلِ الْمُسِيئِينَ ، وَ لَا يَنْدَهُ الْمُتْرَفِينَ ، وَ يَا مَنْ يَمُنُّ بِإِقَالَةِ الْعَاثِرِينَ ، وَ يَتَفَضَّلُ بِإِنْظَارِ الْخَاطِئِينَ .
(75) اى قادر متعال، اين منم كه به بدكردارى و خطاكارى خويش اقرار و اعتراف مىكند.
﴿76﴾
أَنَا الْمُسِيءُ الْمُعْتَرِفُ الْخَاطِىُ الْعَاثِرُ .
(76) اين منم كه، در پيشگاه تو جرات تجاوز و ارتكاب گناه به خود داده
﴿77﴾
أَنَا الَّذِي أَقْدَمَ عَلَيْكَ مُجْتَرِئاً .
(77) اين منم كه، به عمد و قصد راه گناه و نافرمانى در پيش گرفته.
﴿78﴾
أَنَا الَّذِي عَصَاكَ مُتَعَمِّداً .
(78) اين منم كه، كردار زشت خويش از چشم بندگان نهان داشته و همه گناهش در برابر تو عيان ساخته.
﴿79﴾
أَنَا الَّذِي اسْتَخْفَى مِنْ عِبَادِكَ وَ بَارَزَكَ .
(79) اين منم كه، از بنده تو ترسيده و خود را از بيم تو ايمن دانسته.
﴿80﴾
أَنَا الَّذِي هَابَ عِبَادَكَ وَ أَمِنَكَ .
(80) اين منم كه، از مهر و خشم تو نترسيده و از عذاب و عقوبت نهراسيده.
﴿81﴾
أَنَا الَّذِي لَمْ يَرْهَبْ سَطْوَتَكَ ، وَ لَمْ يَخَفْ بَأْسَكَ .
(81) اين منم كه، به خويشتن گناه كرده.
﴿82﴾
أَنَا الْجَانِي عَلَى نَفْسِهِ
(82) اين منم كه، خود را اسير گرداب بلا و گرفتارى نموده.
﴿83﴾
أَنَا الْمُرْتَهَنُ بِبَلِيَّتِهِ .
(83) اين منم كه، در كار زشت بىحيا بوده و در گناهكارى شرمى نداشته.
﴿84﴾
أَنَا الْقَلِيلُ الْحَيَاءِ .
(84) اين منم كه، گرفتار رنج دراز و دردى جانكاه است.
﴿85﴾
أَنَا الطَّوِيلُ الْعَنَاءِ .
(85) دعا پذيرا، تو را به حق آنكس كه او را از ميان آفريدگان خويش برگزيدى سوگند مىدهم.
تو را به حق آنكس كه او را براى خويش پسنديدهاى سوگند مىدهم. تو را به حق آنكس كه او را از ميان آنچه آفريدهاى اختيار كردهاى سوگند مىدهم. تو را به حق آنكس كه او را براى كار خويش برگزيدهاى سوگند مىدهم.
تو را به حق آنكس كه او را به اطاعت از خود مربوط ساختهاى سوگند مىدهم.
تو را به حق آنكس كه نافرمانى از او را مانند نافرمانى از خود قرار دادهاى سوگند مىدهم.
تو را به حق آنكس كه در دوستى، او را به خود نزديك ساخته سوگند مىدهم.
تو را به حق آنكس كه دشمن او را همچو دشمن خدا از او دور كردهاى سوگند مىدهم، كه:
مرا در پرده عفو و مغفرت خويش بپوشان. مرا در پرده مغفرت خويش بسان آنكس بپوشان كه نالان و نزار و شرمسار به سوى تو زارى مىكند، و با «توبه»اى از اعماق جان، و دورى از نافرمانى، به دامن عفو تو آويخته.
﴿86﴾
بِحَقِّ مَنِ انْتَجَبْتَ مِنْ خَلْقِكَ ، وَ بِمَنِ اصْطَفَيْتَهُ لِنَفْسِكَ ، بِحَقِّ مَنِ اخْتَرْتَ مِنْ بَرِيَّتِكَ ، وَ مَنِ اجْتَبَيْتَ لِشَأْنِكَ ، بِحَقِّ مَنْ وَصَلْتَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِكَ ، وَ مَنْ جَعَلْتَ مَعْصِيَتَهُ كَمَعْصِيَتِكَ ، بِحَقِّ مَنْ قَرَنْتَ مُوَالَاتَهُ بِمُوَالَاتِكَ ، وَ مَنْ نُطْتَ مُعَادَاتَهُ بِمُعَادَاتِكَ ، تَغَمَّدْنِي فِي يَوْمِي هَذَا بِمَا تَتَغَمَّدُ بِهِ مَنْ جَارَ إِلَيْكَ مُتَنَصِّلًا ، وَ عَاذَ بِاسْتِغْفَارِكَ تَائِباً .
(86) از روى خطابخشى دست نوازش بر سرم بكش همانگونه كه نوازش مىكنى آنكس را كه از تو فرمانبردارى مىكند و نزد تو بسى قرب و منزلت دارد.
﴿87﴾
وَ تَوَلَّنِي بِمَا تَتَوَلَّى بِهِ أَهْلَ طَاعَتِكَ وَ الزُّلْفَى لَدَيْكَ وَ الْمَكَانَةِ مِنْكَ .
(87) تو به من احسان و نيكى كن همانگونه كه مهربانى مىكنى به كسى كه به عهد با تو وفا كرده و در راه بندگى تو رنج بر خود هموار ساخته و در جلب رضايتت، خويشتن را بيش از توانائى خود تكليف كرده و به زحمت انداخته.
﴿88﴾
وَ تَوَحَّدْنِي بِمَا تَتَوَحَّدُ بِهِ مَنْ وَفَى بِعَهْدِكَ ، وَ أَتْعَبَ نَفْسَهُ فِي ذَاتِكَ ، وَ أَجْهَدَهَا فِي مَرْضَاتِكَ .
(88) توبه پذيرا، مرا به كوتاهى در بندگيت، و تجاوز از حدود فرمانت، و بيرون رفتن از مرز احكامت كيفر مكن.
﴿89﴾
وَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِتَفْرِيطِي فِي جَنْبِكَ ، وَ تَعَدِّي طَوْرِي فِي حُدُودِكَ ، وَ مُجَاوَزَةِ أَحْكَامِكَ .
(89) چنان كن كه با مهلتى و فرصتى كه به من مىبخشى، به تدريج شايسته كيفر تو نشوم، و مانند آنكس نگردم كه مرا از خير تو دور و بىبهره گردانيد. حال آنكه در راه رسيدن نعمت تو به من، او با تو شريك نبوده است.
﴿90﴾
وَ لَا تَسْتَدْرِجْنِي بِإِمْلَائِكَ لِي اسْتِدْرَاجَ مَنْ مَنَعَنِي خَيْرَ مَا عِنْدَهُ وَ لَمْ يَشْرَكْكَ فِي حُلُولِ نِعْمَتِهِ بِي .
(90) بنده پرورا، مرا از خواب آنانكه در خواب غفلتند، و خيال اسرافگران، و خوشى خوارشدگان، بيدار ساز و بيرون بيار.
﴿91﴾
وَ نَبِّهْنِي مِنْ رَقْدَةِ الْغَافِلِينَ ، وَ سِنَةِ الْمُسْرِفِينَ ، وَ نَعْسَةِ الَْمخْذُولِينَ
(91) حاجت پذيرا، قلب مرا به سوى اطاعت و بندگى خويش ببر، به سوى راهى ببر كه عبادتگران، بنده فرمانبردار مىشوند. به سوى راهى ببر كه غافلان از عذاب سخت، نجات مىيابند.
﴿92﴾
وَ خُذْ بِقَلْبِي إِلَى مَا اسْتَعْمَلْتَ بِهِ الْقَانِتِينَ ، وَ اسْتَعْبَدْتَ بِهِ الْمُتَعَبِّدِينَ ، وَ اسْتَنْقَذْتَ بِهِ الْمُتَهَاوِنِينَ .
(92) مرا از آنچه كه از تو دور مىكند، در پناه خويش بگير. چنان كن كه لطف تو پيوسته بر من برسد و مانعى ميان ما نباشد، تا هر چه خواهم و هر چه قصد تو كنم، برايم مقدور باشد.
﴿93﴾
وَ أَعِذْنِي مِمَّا يُبَاعِدُنِي عَنْكَ ، وَ يَحُولُ بَيْنِي وَ بَيْنَ حَظِّي مِنْكَ ، وَ يَصُدُّنِي عَمَّا أُحَاوِلُ لَدَيْكَ
(93) چنان كن كه راههاى وصول به تو بدانگونه كه تو خود امر فرمودهاى برايم آسان شود، و حرص و طمع من در آنچه باشد كه تو امر فرمودهاى.
﴿94﴾
وَ سَهِّلْ لِي مَسْلَكَ الْخَيْرَاتِ إِلَيْكَ ، وَ الْمُسَابَقَةَ إِلَيْهَا مِنْ حَيْثُ أَمَرْتَ ، وَ الْمُشَاحَّةَ فِيهَا عَلَى مَا أَرَدْتَ .
(94) محتاج نوازا، مرا با آنانكه در راه كيفر تو هلاك مىشوند، و در عبادتت كوتاهى مىكنند و نمىكوشند، هلاك مگردان.
﴿95﴾
وَ لَا تَمْحَقْنِي فِيمَن تَمْحَقُ مِنَ الْمُسْتَخِفِّينَ بِمَا أَوْعَدْتَ
(95) نشود كه من با آنانكه دشمن تو هستند نابود و معدوم گردم،
﴿96﴾
وَ لَا تُهْلِكْنِي مَعَ مَنْ تُهْلِكُ مِنَ الْمُتَعَرِّضِينَ لِمَقْتِكَ
(96) هرگز با آنانكه از راه تو بيرون شدهاند و عصيانگرى مىكنند، كيفر نبينم و با آنان خوار و زار نشوم.
﴿97﴾
وَ لَا تُتَبِّرْنِي فِيمَنْ تُتَبِّرُ مِنَ الْمُنْحَرِفِينَ عَن سُبُلِكَ
(97) پناه پذيرا، تو مرا از درد سختىها و بلاها، و از آسيب تنگىها و دشواريهاى زندگى، و از سرانجام پرس و جو از كارهاى بد، برهان و به من فرصت و مهلت عطا فرما.
﴿98﴾
وَ نَجِّنِي مِنْ غَمَرَاتِ الْفِتْنَةِ ، وَ خَلِّصْنِي مِنْ لَهَوَاتِ الْبَلْوَى ، وَ أَجِرْنِي مِنْ أَخْذِ الْإِمْلَاءِ .
(98) چنان كن كه ميان من و دشمنى كه مرا از راه راست بيرون مىكند، ميان من و خواهشهاى نفسانىام، ميان من و گناه و زيانى كه اسيرم مىسازد، فاصله افتد.
﴿99﴾
وَ حُلْ بَيْنِي وَ بَيْنَ عَدُوٍّ يُضِلُّنِي ، وَ هَوًى يُوبِقُنِي ، وَ مَنْقَصَةٍ تَرْهَقُنِي
(99) بصير و نصيرا، به آنگونه كه از دشمن خويش روى برمىتابى، از من رومگردان.
﴿100﴾
وَ لَا تُعْرِضْ عَنِّي إِعْرَاضَ مَنْ لَا تَرْضَى عَنْهُ بَعْدَ غَضَبِكَ
(100) چنان كن كه به تو اميدوار باشم و هرگز نوميدى از تو در دلم راه نيابد.
﴿101﴾
وَ لَا تُؤْيِسْنِي مِنَ الْأَمَلِ فِيكَ فَيَغْلِبَ عَلَيَّ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَتِكَ
(101) به من آنرا نبخش كه تحمل تكليفش را نداشته باشم و از فرط مهر به تو بار آن بر من گران آيد.
﴿102﴾
وَ لَا تَمْنِحْنِي بِمَا لَا طَاقَةَ لِي بِهِ فَتَبْهَظَنِي مِمَّا تُحَمِّلُنِيهِ مِنْ فَضْلِ مَحَبَّتِكَ .
(102) مرا چنان از خويش مران كه گوئيا من آنم كه خيرى در من نباشد و تو دعايم نپذيرى و «توبه» ام قبول نكنى.
﴿103﴾
وَ لَا تُرْسِلْنِي مِنْ يَدِكَ إِرْسَالَ مَنْ لَا خَيْرَ فِيهِ ، وَ لَا حَاجَةَ بِكَ إِلَيْهِ ، وَ لَا إِنَابَةَ لَهُ
(103) مرا چنان از عرصه كرمت دور مكن كه گوئيا من آنم كه از چشم لطف تو افتادهام و خوار و رسوا گرديدهام. چنان كن كه من مانند: از پا افتادگان و گمراهان بيمناك، فريب خوردگان منحرف و تباهشدگان نباشم، تو مرا در پناه خويش بگير.
﴿104﴾
وَ لَا تَرْمِ بِي رَمْيَ مَنْ سَقَطَ مِنْ عَيْنِ رِعَايَتِكَ ، وَ مَنِ اشْتَمَلَ عَلَيْهِ الْخِزْيُ مِنْ عِنْدِكَ ، بَلْ خُذْ بِيَدِي مِنْ سَقْطَةِ الْمُتَرَدِّينَ ، وَ وَهْلَةِ الْمُتَعَسِّفِينَ ، وَ زَلَّةِ الْمَغْرُورِينَ ، وَ وَرْطَةِ الْهَالِكِينَ .
(104) رحيم و رحمانا، مرا به بلاى درد و مشكلاتى كه غلامان و كنيزان و اسيران دارند مبتلا مكن. مرا همچون كسى كن كه تو نسبت به او در نهايت و كمال، محبت مىكنى، از بلا ايمنش مىدارى، بر او انعام و اكرام روا مىكنى، از اعمالش راضى و خشنودى، و به اين دلايل او نزد تو گراميقدر است، و او را همراه با سعادت از اين دنيا مىبرى.
﴿105﴾
وَ عَافِنِي مِمَّا ابْتَلَيْتَ بِهِ طَبَقَاتِ عَبِيدِكَ وَ إِمَائِكَ ، وَ بَلِّغْنِي مَبَالِغَ مَنْ عُنِيتَ بِهِ ، وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ ، وَ رَضِيتَ عَنْهُ ، فَأَعَشْتَهُ حَمِيداً ، وَ تَوَفَّيْتَهُ سَعِيداً
(105) عزيز و عظيما، چنان كن كه، از آنچه نيكى و پاكى از من دور كند و باعث نابودى خيرات من شود، من ايمن مانم، و از اين موهبت تو محروم نگردم.
﴿106﴾
وَ طَوِّقْنِي طَوْقَ الْإِقْلَاعِ عَمَّا يُحْبِطُ الْحَسَنَاتِ ، وَ يَذْهَبُ بِالْبَرَكَاتِ
(106) چنان كن كه، دلم دور از ناپسندها و رسوائى آفرينها باشد.
﴿107﴾
وَ أَشْعِرْ قَلْبِيَ الِازْدِجَارَ عَنْ قَبَائِحِ السَّيِّئَاتِ ، وَ فَوَاضِحِ الْحَوْبَاتِ .
(107) تو بخواه كه من جز راه رضايت تو نپويم و در حاجاتم جز از تو از هيچ كس نياز نخواهم.
﴿108﴾
وَ لَا تَشْغَلْنِي بِمَا لَا أُدْرِكُهُ إِلَّا بِكَ عَمَّا لَا يُرْضِيكَ عَنِّي غَيْرُهُ
(108) جليل و جبارا، عشق دنياى ناپايدار را كه باعث دور شدن از خواست تو هست، و مرا از تو دور مىسازد و طاعت و بندگى را از يادم مىبرد، از من دور ساز.
﴿109﴾
وَ انْزِعْ مِنْ قَلْبِي حُبَّ دُنْيَا دَنِيَّةٍ تَنْهَى عَمَّا عِنْدَكَ ، وَ تَصُدُّ عَنِ ابْتِغَاءِ الْوَسِيلَةِ إِلَيْكَ ، وَ تُذْهِلُ عَنِ التَّقَرُّبِ مِنْكَ .
(109) چنان كن كه با تو تنها باشم و به نيايش و دعاى تو مشغول گردم و شب و روزم به چنين پيرايههائى آراسته شود.
﴿110﴾
وَ زَيِّنْ لِيَ التَّفَرُّدَ بِمُنَاجَاتِكَ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ
(110) قدير و قدوسا، مرا عصمت و تطهير از گناه ببخش، تا از عذاب تو بيمناكتر گردم، از ناروا و حرامها بيشتر دورى گزينم، و از بند گناهان بزرگ رهائى يابم.
﴿111﴾
وَ هَبْ لِي عِصْمَةً تُدْنِينِي مِنْ خَشْيَتِكَ ، وَ تَقْطَعُنِي عَنْ رُكُوبِ مَحَارِمِكَ ، وَ تَفُكَّنِي مِنْ أَسْرِ الْعَظَائِمِ .
(111) تو مرا از آلودگى گناه پاكيزه ساز، چرك هر معصيتى را از پيكر جان من بشوى، و جامهى عافيت بر تن من بپوشان، رداى سلامت بر من افكن، مرا به نعمتهاى بيكران خويش برسان، و در درياى اكرام و احسان خويش غرقم بساز.
﴿112﴾
وَ هَبْ لِيَ التَّطْهِيرَ مِنْ دَنَسِ الْعِصْيَانِ ، وَ أَذْهِبْ عَنِّي دَرَنَ الْخَطَايَا ، وَ سَرْبِلْنِي بِسِرْبَالِ عَافِيَتِكَ ، وَ رَدِّنِي رِدَاءَ مُعَافَاتِكَ ، وَ جَلِّلْنِي سَوَابِغَ نَعْمَائِكَ ، وَ ظَاهِرْ لَدَيَّ فَضْلَكَ وَ طَوْلَكَ
(112) محيط و مجيبا، كارم آسان ساز و در راه راستت به من يارى فرما، و آنگاه كه آهنگ كار نيكوئى كنم، و سخن به گفتارى پسنديده آغاز نمايم، تو به من كمك كن، تا از لطف و قدرت تو دور نشوم و ضعيف و ناتوان نگردم.
﴿113﴾
وَ أَيِّدْنِي بِتَوْفِيقِكَ وَ تَسْدِيدِكَ ، وَ أَعِنِّي عَلَى صَالِحِ النِّيَّةِ ، وَ مَرْضِيِّ الْقَوْلِ ، وَ مُسْتَحْسَنِ الْعَمَلِ ، وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى حَوْلِي وَ قُوَّتِي دُونَ حَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ .
(113) غفور و غفارا، روز رستاخيز كه از خاكم برانگيزى و ديدارم كنى، شرمسارم مساز. چنان كن كه، در مقابل دوستانت رسوا نگردم. فراموشى مرا مشمول عفو خويش قرار بده، شكر و حمد و ثناى خود را از كتاب طاعت من پاك مكن، بلكه چنان كن كه در اوقات غفلت و فراموشكارى به ياد تو باشم، و به من الهام كن كه شكر نعمتهاى تو را هميشه به جاى آورم، و به آنچه احسانم نمودى، اعتراف كنم.
﴿114﴾
وَ لَا تُخْزِنِي يَوْمَ تَبْعَثُنِي لِلِقَائِكَ ، وَ لَا تَفْضَحْنِي بَيْنَ يَدَيْ أَوْلِيَائِكَ ، وَ لَا تُنْسِنِي ذِكْرَكَ ، وَ لَا تُذْهِبْ عَنِّي شُكْرَكَ ، بَلْ أَلْزِمْنِيهِ فِي أَحْوَالِ السَّهْوِ عِنْدَ غَفَلَاتِ الْجَاهِلِينَ لآِلْائِكَ ، وَ أَوْزِعْنِي أَنْ أُثْنِيَ بِمَا أَوْلَيْتَنِيهِ ، وَ أَعْتَرِفَ بِمَا أَسْدَيْتَهُ إِلَيَّ .
(114) معز و منعما، زارى و التماس مرا فوق تضرع و ناله ديگر مومنان نزد خويش عزيز دار، و چنان كن كه شكر من از تو، برتر از سپاس هر سپاسگزارى باشد.
﴿115﴾
وَ اجْعَلْ رَغْبَتِي إِلَيْكَ فَوْقَ رَغْبَةِ الرَّاغِبِينَ ، وَ حَمْدِي إِيَّاكَ فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِينَ
(115) آنگاه كه به درگاه تو نيازمندم، مرا از رحمت خويش نوميد مساز، و به خاطر آنچه نيكى و طاعت نمودهام هلاكم مكن. بدانگونه كه عاصيان و سركشان را از خود دور مىسازى، مرا از خود دور مكن، زيرا كه من از تو اطاعت كنم و اعتراف دارم كه فرمان و دليل تراست. مىدانم و اعتراف دارم كه بخشش و احسان و ستايش تنها تو را سزاست، و شايسته آنى كه از كيفرت بيمناك شوند، و گناهان را تنها تو بيامرزى. عفو و عقاب از آن تو باشد، زيرا كه عفو تو عيان است و گناهپوشى تو از هيچ كس نهان نيست.
﴿116﴾
وَ لَا تَخْذُلْنِي عِنْدَ فَاقَتِي إِلَيْكَ ، وَ لَا تُهْلِكْنِي بِمَا . أَسْدَيْتُهُ إِلَيْكَ ، وَ لَا تَجْبَهْنِي بِمَا جَبَهْتَ بِهِ الْمُعَانِدِينَ لَكَ ، فَإِنِّي لَكَ مُسَلِّمٌ ، أَعْلَمُ أَنَّ الْحُجَّةَ لَكَ ، وَ أَنَّكَ أَوْلَى بِالْفَضْلِ ، وَ أَعْوَدُ بِالْإِحْسَانِ ، وَ أَهْلُ التَّقْوَى ، وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ ، وَ أَنَّكَ بِأَنْ تَعْفُوَ أَوْلَى مِنْكَ بِأَنْ تُعَاقِبَ ، وَ أَنَّكَ بِأَنْ تَسْتُرَ أَقْرَبُ مِنْكَ إِلَى أَنْ تَشْهَرَ .
(116) حميد و حكيما، پس اينك، مرا به زندگانى پاكيزهئى زنده نگاهدار. چنان زندگانى كه آرزويش كنم و با سعادت به پايانش رسانم. چنان زندگانى كه آنچه تو نپسندى هرگز بجا نياورم، و از نهى شدهها دور باشم. مرا بسان آنكس بميران كه روشنائيش از سوى راست و پيش رو باشد و عاقبت بخير گردد.
﴿117﴾
فَأَحْيِنِي حَيَاةً طَيِّبَةً تَنْتَظِمُ بِمَا أُرِيدُ ، وَ تَبْلُغُ مَا أُحِبُّ مِنْ حَيْثُ لَا آتِي مَا تَكْرَهُ ، وَ لَا أَرْتَكِبُ مَا نَهَيْتَ عَنْهُ ، وَ أَمِتْنِي مَيتَةَ مَنْ يَسْعَى نُورُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ .
(117) چنان كن كه من نزد تو خوار و نزد خلق تو بس عزيز و سرافراز باشم. چنان كن كه آنگاه كه در خلوت دل نشستهام تنها با تو باشم، و آنگاه كه ميان خلق تو هستم، جزو بندگان بلندپايه تو باشم. مرا از آنكس كه به من احتياجى ندارد، بىنياز ساز، و چنان كن كه فقير تو گردم و به درگاه تو نيايش كنم.
﴿118﴾
وَ ذَلِّلْنِي بَيْنَ يَدَيْكَ ، وَ أَعِزَّنِي عِنْدَ خَلْقِكَ ، وَ ضَعْنِي إِذَا خَلَوْتُ بِكَ ، وَ ارْفَعْنِي بَيْنَ عِبَادِكَ ، وَ أَغْنِنِي عَمَّنْ هُوَ غَنِيٌّ عَنِّي ، وَ زِدْنِي إِلَيْكَ فَاقَةً وَ فَقْراً .
(118) سبحانا، از سرزنش دشمنان، و رويدادهاى اندوهبار ميان مردمان، و رنج و گرفتارى، مرا در پناه خود بگير، و از شر گناهانى كه تو بر آنها آگاهى، مرا در پرده مغفرت خويش بپوشان. آن گناهانى كه اگر شكيبائى تو در كيفر آنها نبود، بر من بسى سخت و دشوار مىآمد.
﴿119﴾
وَ أَعِذْنِي مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ ، وَ مِنْ حُلُولِ الْبَلَاءِ ، وَ مِنَ الذُّلِّ وَ الْعَنَاءِ ، تَغَمَّدْنِي فِيما اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّي بِمَا يَتَغَمَّدُ بِهِ الْقَادِرُ عَلَى الْبَطْشِ لَوْ لَا حِلْمُهُ ، وَ الآْخِذُ عَلَى الْجَرِيرَةِ لَوْ لَا أَنَاتُهُ
(119) قادرا، اگر بخواهى كه بر گروهى تباهى و مصيبت افكنى بس توانائى. اما مرا از شر چنين بلاهائى در پناه خويش بگير. همانگونه كه به شرمسارى مرا در دنيا رسوا نكردى، پس در آخرت هم رسوا و شرمسار مساز.
﴿120﴾
وَ إِذَا أَرَدْتَ بِقَوْمٍ فِتْنَةً أَوْ سُوءاً فَنَجِّنِي مِنْهَا لِوَاذاً بِكَ ، وَ إِذْ لَمْ تُقِمْنِي مَقَامَ فَضِيحَةٍ فِي دُنْيَاكَ فَلَا تُقِمْنِي مِثْلَهُ فِي آخِرَتِكَ
(120) چنان كن كه نعمتهاى دنيا و آخرتت، و نصيب و بهرههائى كه در اين دنيا و آن دنيا به من ارزانى مىدارى، با هم قرين گردند، و در اين دنيا چنان به من عمر دراز و مهلت زندگى مده كه اجر تمام اين الطاف تو را از دست بدهم و به كار ناپسند مشغول گردم. مرا چنان اسير اندوه و درد مساز كه اجر و لذت من نابود شود. آنقدر گرفتار خوارى نگردم كه در چشم مردم، كوچك و بىمقدار شوم. چنان غرق زشتى و ناپاكى نشوم كه عزتم نابود گردد.
﴿121﴾
وَ اشْفَعْ لِي أَوَائِلَ مِنَنِكَ بِأَوَاخِرِهَا ، وَ قَدِيمَ فَوَائِدِكَ بِحَوَادِثِهَا ، وَ لَا تَمْدُدْ لِي مَدّاً يَقْسُو مَعَهُ قَلْبِي ، وَ لَا تَقْرَعْنِي قَارِعَةً يَذْهَبُ لَهَا بَهَائِي ، وَ لَا تَسُمْنِي خَسِيسَةً يَصْغُرُ لَهَا قَدْرِي وَ لَا نَقِيصَةً يُجْهَلُ مِنْ أَجْلِهَا مَكَانِي .
(121) بىشريكا، چنان از عذاب تو بيمناك نشوم كه از عقوبت تو هم نوميد گردم. چنان كن كه، ترس از تو در دلم اطمينان ايجاد كند، بيم از تو همراه با مهلتت باشد، و هراس از تو را در كلمات تو حس كنم.
﴿122﴾
وَ لَا تَرُعْنِي رَوْعَةً أُبْلِسُ بِهَا ، وَ لَا خِيفَةً أُوجِسُ دُونَهَا ، اجْعَلْ هَيْبَتِي فِي وَعِيدِكَ ، وَ حَذَرِي مِنْ إِعْذَارِكَ وَ إِنْذَارِكَ ، وَ رَهْبَتِي عِنْد تِلَاوَةِ آيَاتِكَ .
(122) مهربانا، شبم را به شايستگى به بامداد برسان تا در بندگى تو بكوشم، و شبانگاه به اميد مناجات و نيايش به درگاه تو برخيزم، و از هر چه غير تو باشد چشم برگيرم و به لطف تو الفت پذيرم. حاجت از آستان تو خواهم، و از آتشت ايمن مانم و جزو اهل دوزخ تو نباشم.
﴿123﴾
وَ اعْمُرْ لَيْلِي بِإِيقَاظِي فِيهِ لِعِبَادَتِكَ ، وَ تَفَرُّدِي بِالتَّهَجُّدِ لَكَ ، وَ تَجَرُّدِي بِسُكُونِي إِلَيْكَ ، وَ إِنْزَالِ حَوَائِجِي بِكَ ، وَ مُنَازَلَتِي إِيَّاكَ فِي فَكَاكِ رَقَبَتِي مِنْ نَارِكَ ، وَ إِجَارَتِي مِمَا فِيهِ أَهْلُهَا مِنْ عَذَابِكَ .
(123) تو مرا تا مدتى در طغيان و نافرمانى و عصيان و سرگردانى در جهل و بىخبرى، رها مساز. تا براى ديگرى مايه پند و عبرت نگردم و باعث گمراهى كسى هم نشوم. من جزو آنان نباشم كه تو مكرشان را تلافى مىكنى. چنان كن كه هيچ كس شايستگى مرا در عبادت و بندگى تو نداشته باشد، نام نيكم را به بدى، و جسم پاكم را به ناپاكى تبديل منما. هرگز وسيله خنده تو و آفريدگانت نشوم، و جز راه رضايتت نپويم و در كيفر دشمنانت بكوشم.
﴿124﴾
وَ لَا تَذَرْنِي فِي طُغْيَانِي عَامِهاً ، وَ لَا فِي غَمْرَتِي سَاهِياً حَتَّى حِينٍ ، وَ لَا تَجْعَلْنِي عِظَةً لِمَنِ اتَّعَظَ ، وَ لَا نَكَالًا لِمَنِ اعْتَبَرَ ، وَ لَا فِتْنَةً لِمَنْ نَظَرَ ، وَ لَا تَمْكُرْ بِي فِيمَنْ تَمْكُرُ بِهِ ، وَ لَا تَسْتَبْدِلْ بِي غَيْرِي ، وَ لَا تُغَيِّرْ لِي اسْماً ، وَ لَا تُبَدِّلْ لِي جِسْماً ، وَ لَا تَتَّخِذْنِي هُزُواً لِخَلْقِكَ ، وَ لَا سُخْرِيّاً لَكَ ، وَ لَا تَبَعاً إِلَّا لِمَرْضَاتِكَ ، وَ لَا مُمْتَهَناً إِلَّا بِالِانْتِقَامِ لَكَ .
(124) رحمانا، مرا از لذت عفو و گذشتت، و بهره مهرآميز رزق و روزيت، و نعمت بهشتت كامياب ساز. به قدرت خويش، طعم لذتبخش آن نيكوكارى كه تو دوست دارى، و آن كوشش در كارهاى پسنديده- كه موجب نزديك شدن به تو مىگردد- به من بچشان، و ارمغانى گرانقدر از سوى خويش براى من بفرست.
﴿125﴾
وَ أَوْجِدْنِي بَرْدَ عَفْوِكَ ، وَ حَلَاوَةَ رَحْمَتِكَ وَ رَوْحِكَ وَ رَيْحَانِكَ ، وَ جَنَّةِ نَعِيمِكَ ، وَ أَذِقْنِي طَعْمَ الْفَرَاغِ لِمَا تُحِبُّ بِسَعَةٍ مِنْ سَعَتِكَ ، وَ الِاجْتِهَادِ فِيما يُزْلِفُ لَدَيْكَ وَ عِنْدَكَ ، وَ أَتْحِفْنِي بِتُحْفَةٍ مِنْ تُحَفَاتِكَ .
(125) روزى بخشا، تجارتم را سودمند، بازگشتم را به سوى خودت ارجمند بساز. چنان كن كه پيوسته از قهر تو بيمناك، و مشتاق و شيفته ديدارت باشم. به من توفيقى عنايت فرما تا، با پاكى دل و از صميم جان به خاطر هر گناهى- چه كوچك، چه بزرگ- به درگاه تو «توبه» كنم و بر گناهان خويش- چه نهان چه عيان- مرا آگاه ساز.
﴿126﴾
وَ اجْعَلْ تِجَارَتِي رَابِحَةً ، وَ كَرَّتِي غَيْرَ خَاسِرَةٍ ، وَ أَخِفْنِي مَقَامَكَ ، وَ شَوِّقْنِي لِقَاءَكَ ، وَ تُبْ عَلَيَّ تَوْبَةً نَصُوحاً لَا تُبْقِ مَعَهَا ذُنُوباً صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً ، وَ لَا تَذَرْ مَعَهَا عَلَانِيَةً وَ لَا سَرِيرَةً .
(126) چنان كن كه در دلم نسبت به مومنان هيچ كينهاى نباشد، و با پاكدلان، مهربان باشم. تو هم با من همانگونه باش كه با شايستگان هستى. مرا هم لباس پرهيزكاران بپوشان.
عزيزا، ياد و صداى مرا در ميان آيندگان عزيز و بلند بدار، و چنان كن كه به رحمتسراى گذشتگان داخل شوم.
﴿127﴾
وَ انْزَعِ الْغِلَّ مِنْ صَدْرِي لِلْمُؤْمِنِينَ ، وَ اعْطِفْ بِقَلْبِي عَلَى الْخَاشِعِينَ ، وَ كُنْ لِي كَمَا تَكُونُ لِلصَّالِحِينَ ، وَ حَلِّنِي حِلْيَةَ الْمُتَّقِينَ ، وَ اجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْغَابِرِينَ ، وَ ذِكْراً نَامِياً فِي الآْخِرِينَ ، وَ وَافِ بِي عَرْصَةَ الْأَوَّلِينَ .
(127) نعمت خويش در حق من به كمال رسان، و كرامت اين نعمت بر من عيان ساز. چنان كن وجودم سرشار از سودهاى بىشمار تو شود، و سيل عفو و بخشش تو به سويم روان گردد، و با برگزيدگان و دوستانت در گلستانهاى تو همسايه شوم، و بهشت خود كه براى ياران خويش آماده ساختهاى، به من هم عطا فرما.
﴿128﴾
وَ تَمِّمْ سُبُوغَ نِعْمَتِكَ ، عَلَيَّ ، وَ ظَاهِرْ كَرَامَاتِهَا لَدَيَّ ، امْلَأْ مِنْ فَوَائِدِكَ يَدِي ، وَ سُقْ كَرَائِمَ مَوَاهِبِكَ إِلَيَّ ، وَ جَاوِرْ بِيَ الْأَطْيَبِينَ مِنْ أَوْلِيَائِكَ فِي الْجِنَانِ الَّتِي زَيَّنْتَهَا لِأَصْفِيَائِكَ ، وَ جَلِّلْنِي شَرَائِفَ نِحَلِكَ فِي الْمَقَامَاتِ الْمُعَدَّةِ لِأَحِبَّائِكَ .
(128) بىشريكا، نزد خويش به من آرامشگاهى و جايگاهى و موجبى براى روشنى دل، و سببى براى دريافت رضاى خود، ببخش. مرا در ترازوى گناهانم سنجش مكن تا آن روز كه همه نهانها عيان و آشكار شود، از تو عذاب نبينم. شك بردن به حق و راستى را از من دور ساز. راه حق و راستى را به من بنمايان. بخششت بر من بسيار، و احسانت به سوى من فراوان گردد.
﴿129﴾
وَ اجْعَلْ لِي عِنْدَكَ مَقِيلًا آوِي إِلَيْهِ مُطْمَئِنّاً ، وَ مَثَابَةً أَتَبَوَّؤُهَا ، وَ أَقَرُّ عَيْناً ، وَ لَا تُقَايِسْنِي بِعَظِيَماتِ الْجَرَائِرِ ، وَ لَا تُهْلِكْنِي يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ ، وَ أَزِلْ عَنِّي كُلَّ شَكٍّ وَ شُبْهَةٍ ، وَ اجْعَلْ لِي فِي الْحَقِّ طَرِيقاً مِنْ كُلِّ رَحْمَةٍ ، وَ أَجْزِلْ لِي قِسَمَ الْمَوَاهِبِ مِنْ نَوَالِكَ ، وَ وَفِّرْ عَلَيَّ حُظُوظَ الْإِحْسَانِ مِنْ إِفْضَالِكَ .
(129) بىنيازا، چنان كن كه دلم از اجر و پاداش تو اطمينان يابد، و آهنگ هر چه كنم براى جلب رضايت تو باشد. دست به كارى زنم كه نزديكان و دوستان تو مىزنند. آنگاه كه اسير غفلتم، عقل طاعتم با جهل و غفلتم آميخته نگردد. چنان كن كه از خلق بىنياز، از بديها مبرى، از رنج زندگى آسوده، از مشكلات رها، و با تندرستى و سلامت قرين باشم.
﴿130﴾
وَ اجْعَلْ قَلْبِي وَاثِقاً بِمَا عِنْدَكَ ، وَ هَمِّي مُسْتَفْرَغاً لِمَا هُوَ لَكَ ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْتَعْمِلُ بِهِ خَالِصَتَكَ ، وَ أَشْرِبْ قَلْبِي عِنْدَ ذُهُولِ الْعُقُولِ طَاعَتَكَ ، وَ اجْمَعْ لِيَ الْغِنَى وَ الْعَفَافَ وَ الدَّعَةَ وَ الْمُعَافَاةَ وَ الصِّحَّةَ وَ السَّعَةَ وَ الطُّمَأْنِينَةَ وَ الْعَافِيَةَ .
(130) قادرا، چنان كن كه كارهاى نيك و پسنديدهام با گناهانم آميخته نگردد. نيايش و دعايم در خلوت و تنها بودن با تو، با خطاهايم- آنگاه كه مرا ارزشيابى مىكنى- تباه نشود. آبرويم را از نياز به خلق خويش، مريز، و چنان كن كه حاجتى به كسانى كه از دين و فرمان تو آگاهند و مجرى احكام تو نيستند، نداشته باشم.
﴿131﴾
وَ لَا تُحْبِطْ حَسَنَاتِي بِمَا يَشُوبُهَا مِنْ مَعْصِيَتِكَ ، وَ لَا خَلَوَاتِي بِمَا يَعْرِضُ لِي مِنْ نَزَغَاتِ فِتْنَتِكَ ، وَ صُنْ وَجْهِي عَنِ الطَّلَبِ إِلَى أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ ، وَ ذُبَّنِي عَنِ الِْتمَاسِ مَا عِنْدَ الْفَاسِقِينَ .
(131) چنان كن كه ستمگران- آنانكه در باطل ساختن كتاب تو مىكوشند- را حمايت و يارى نكنم. مرا از آنجا كه نمىدانم، در پناه خويش بگير تا به گناه نزديك نشوم. روزن رزق و عفو و لطف خويش به روى من بگشاى، زيرا كه من نياز خويش به درگاه تو آورم. نعمت خود را بر من در حد كمال ببخشاى، زيرا تو برترين نعمت بخشانى.
﴿132﴾
وَ لَا تَجْعَلْنِي لِلظَّالِمِينَ ظَهِيراً ، وَ لَا لَهُمْ عَلَى مَحْوِ كِتَابِكَ يَداً وَ نَصِيراً ، وَ حُطْنِي مِنْ حَيْثُ لَا أَعْلَمُ حِيَاطَةً تَقِينِي بِهَا ، وَ افْتَحْ لِي أَبْوَابَ تَوْبَتِكَ وَ رَحْمَتِكَ وَ رَأْفَتِكَ وَ رِزْقِكَ الْوَاسِعِ ، إِنِّي إِلَيْكَ مِنَ الرَّاغِبِينَ ، وَ أَتْمِمْ لِي إِنْعَامَكَ ، إِنَّكَ خَيْرُ الْمُنْعِمِينَ
(132) حاجت پذيرا، چنان كن كه باقى عمر در «حج» و بجا آوردن فريضه «عمره» و جلب خشنودى تو بگذرد، اى پروردگار جهانيان.
الهى، درود تو بر «محمد» و خاندان پاك و منزه او باد.
درود بر او و بر آنان تا جاودان.
﴿133﴾
وَ اجْعَلْ بَاقِيَ عُمْرِي فِي الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ ، يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ ، وَ السَّلَامُ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَبَدَ الآبِدِينَ .
(133)