فارسی
پنجشنبه 01 آذر 1403 - الخميس 18 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دعای 47 ( دعای عرفه امام سجاد ) ترجمه علی نقی فيض الاسلام اصفهانی


مطلب قبلی دعای 46
دعای 48 مطلب بعدی


نحوه نمایش

دانلود
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي يَوْمِ عَرَفَةَ
از دعاهاى امام عليه‌السلام است در روز عرفه (نهم ذى الحجه، و عرفات نام موضعى است دوازده ميلى مكه كه حاج روز عرفه در آنجا توقف مى‌نمايند، از ابن عباس نقل شده: حضرت ابراهيم- عليه‌السلام- در خواب ديد كه فرزندش را سر مى‌برد فاصبح يروى يومه اجمع «پس صبح بيدار شده همه‌ى آن روز را مى‌انديشيد» كه آيا خواب او امرى است از جانب خدا، يا نه؟ از اين رو آن روز ترويه ناميده شد، پس از آن در شب دوم در خواب ديد فلما اصبح عرف انه من الله «چون صبح شد دانست كه آن از جانب خدا است» از اين رو آن روز عرفه ناميده شد):
﴿1 الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
(1) سپاس مر خداى را كه پروردگار جهانيان است‌
﴿2 اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ، ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ ، رَبَّ الْأَرْبَابِ ، وَ إِلَهَ كُلِّ مَأْلُوهٍ ، وَ خَالِقَ كُلِّ مَخْلُوقٍ ، وَ وَارِثَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ ، ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‌ءٌ، وَ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ عِلْمُ شَيْ‌ءٍ ، وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ مُحِيطٌ ، وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ رَقِيبٌ .
(2) بار خدايا سپاس تنها براى تو است اى پديد آورنده‌ى آسمانها و زمين، اى داراى بى‌نيازى و احسان كامل (يا اى سزاوار بزرگى و منزه بودن از آنچه لائق به تو نيست) اى مالك و دارنده‌ى دارندگان (يا اى سيد و مهتر مهتران) و اى خدا و پرستيده شده‌ى هر پرستيده‌اى، و اى آفريننده‌ى هر آفريده‌اى، و اى ميراث برنده‌ى هر چيز (زيرا پس از نابود شدن خلق باقى است، و بازگشت هر چيز به سوى او است، و وارث كسى است كه دارائى پس از فانى شدن دارنده به او رسد) چيزى مانند او نيست (زيرا اگر از آفريده‌ى او مانندى برايش مى‌بود، مانند آفريده‌ى خود به آفريننده‌اى نيازمند بود، جمله‌ى ليس كمثله شى‌ء از قرآن كريم «س 42 ى 11» اقتباس شده است) و علم چيزى (آنچه دانسته و از آن گفتگو شود) از او پنهان نمى‌باشد (اشاره به قول خداى تعالى «س 10 ى 61»: و ما يعزب عن ربك من مثقال ذره فى الارض و لا فى السماء و لا اصغر من ذلك و لا اكبر الا فى كتاب مبين يعنى به اندازه‌ى ذره‌اى «غبار منتشر در هوا» در زمين و آسمان از پروردگار تو پنهان نيست، و كوچكتر از ذره و بزرگتر از آن در كتاب آشكار «لوح محفوظ و علم خداى تعالى» نوشته شده) و او به (اطراف) هر چيز احاطه دارد (به ظاهر و باطن آن دانا است، اين جمله از قرآن مجيد «س 41 ى 54»: الا انه بكل شى‌ء محيط گرفته شده است) و او بر هر چيز نگهبان است (قرآن شريف «س 33 ى 52»: و كان الله على كل شى‌ء رقيبا)
﴿3 أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ
(3) توئى خدائى كه پرستش شده‌اى جز تو نيست، يكتاى تنهاى يگانه‌ى بى‌مانندى و توئى خدائى كه جز تو خدائى نيست، كريم و بخشنده در منتهاى كرم و بخشندگى، عظيم و بزرگ كه در عظمت و بزرگى بى‌مانندى،
﴿4 وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْكَرِيمُ الْمُتَكَرِّمُ ، الْعَظِيمُ الْمُتَعَظِّمُ ، الْكَبِيرُ الْمُتَكَبِّرُ
(4) بزرگوارى كه همه را نسبت به ذات مقدسه‌ى خود كوچك و پست مى‌بينى (چون بزرگى مخصوص تو است، و جز تو هر كه آن را به خود ببندد انديشه‌اش نادرست است)
﴿5 وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْعَلِيُّ الْمُتَعَالِ ، الشَّدِيدُ الِْمحَالِ
(5) و توئى خدائى كه جز تو خدائى نيست، بلند مرتبه در منتهاى بلندى (يا بلند مرتبه‌ى منزه از صفات مخلوق و از هر چه بر تو روا نيست) كه انتقام و به كيفر رساندنت سخت است‌
﴿6 وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ ، الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ .
(6) و توئى خدائى كه جز تو پرستش شده‌اى نيست، بخشنده‌ى مهربان داناى (به هر چيز و) درست كردارى
﴿7 وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ، الْقَدِيمُ الْخَبِيرُ
(7) و توئى خدائى كه جز تو خدائى نيست، شنوا بينا قديم و ديرينه و (از جنبش و آرامش هر ذره‌اى) آگاهى‌
﴿8 وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْكَرِيمُ الْأَكْرَمُ ، الدَّائِمُ الْأَدْوَمُ ،
(8) و توئى خدائى كه جز تو خدائى نيست، كريم و بخشنده‌اى كه در بخشندگى (از همه) افزونى (زيرا چندان نعمت مى‌رسانى كه مانند آن را جز تو توانا نمى‌باشد) دائم و هميشه‌اى در نهايت هميشگى (دوام تو بر هر چه هست افزونى دارد، زيرا جاودانى تو از ذات تو است)
﴿9 وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ ، وَ الآْخِرُ بَعْدَ كُلِّ عَدَدٍ
(9) و توئى خدائى كه جز تو خدائى نيست، پيش از هر يك اول و آغازى (مبدء هستى) و پس از هر شمرده شده (آنچه جز تو است كه ممكن است و هر ممكنى لااقل مركب از امكان، وجود، جنس و فصل يا ماده و صورت است) آخر و مرجعى‌
﴿10 وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الدَّانِي فِي عُلُوِّهِ ، وَ الْعَالِي فِي دُنُوِّهِ
(10) و توئى خدائى كه جز تو پرستش شده‌اى نيست، با بلندى خويش نزديك (به هر چيز از خود آن به آن نزديكتر است، زيرا آفريننده و داناى به آن است) و با نزديك بودن بلند است (وهم و انديشه بكنه و حقيقت او راه ندارد، نزديكى و بلندى او نزديكى و بلندى عقلى است نه مكانى كه جمع بين ضدين باشد)
﴿11 وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، ذُو الْبَهَاءِ وَ الَْمجْدِ ، وَ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْحَمْدِ
(11) و توئى خدائى كه جز تو خدائى نيست، داراى عظمت و بزرگى و بزرگوارى و حمد و سپاس (سپاس مخصوص تو است)
﴿12 وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الَّذِي أَنْشَأْتَ الْأَشْيَاءَ مِنْ غَيْرِ سِنْخٍ ، وَ صَوَّرْتَ مَا صَوَّرْتَ مِنْ غَيْرِ مِثَالٍ ، وَ ابْتَدَعْتَ الْمُبْتَدَعَاتِ بِلَا احْتِذَاءٍ.
(12) و توئى خدائى كه جز تو خدائى نيست، خدائى كه چيزها را بى‌اصل و مايه (كه مبدء آفرينش آنها باشد) آفريده‌اى، و صورتها و پيكرها را بى‌نمونه و مانند نگاشته‌اى، و نو پيدا شده‌ها را بدون پيروى (از ديگرى) پديد آورده‌اى
﴿13 أَنْتَ الَّذِي قَدَّرْتَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ تَقْدِيراً ، وَ يَسَّرْتَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ تَيْسِيراً ، وَ دَبَّرْتَ مَا دُونَكَ تَدْبِيراً
(13) توئى آنكه هر چيز را به مقدار معلوم (بر وفق حكمت) ايجاد نموده‌اى، و هر چيز را براى آنچه از آن خواسته مى‌شود آماده ساخته‌اى، و آنچه را جز تو است (همه‌ى موجودات) نظم داده و آراسته گردانيده‌اى‌
﴿14 أَنْتَ الَّذِي لَمْ يُعِنْكَ عَلَى خَلْقِكَ شَرِيكٌ ، وَ لَمْ يُوَازِرْكَ فِي أَمْرِكَ وَزِيرٌ ، وَ لَمْ يَكُنْ لَكَ مُشَاهِدٌ وَ لَا نَظِيرٌ .
(14) توئى آنكه در آفريدنت شريك و انبازى ياريت نكرده (چون يگانگى و توانائى او بر هر چيز ثابت شد پيدا است كه او را شريكى نبوده تا در آفرينش او را كمك نمايد) و در كارت (آفريدن هر چيز) وزير و معاونى تو را يارى ننموده، و بيننده و مانندى براى تو نبوده است‌
﴿15 أَنْتَ الَّذِي أَرَدْتَ فَكَانَ حَتْماً مَا أَرَدْتَ ، وَ قَضَيْتَ فَكَانَ عَدْلًا مَا قَضَيْتَ ، وَ حَكَمْتَ فَكَانَ نِصْفاً مَا حَكَمْتَ .
(15) توئى آنچه اراده كرده و خواسته‌اى اراده‌ات (بى‌درنگ) واجب و لازم گشته (در قرآن كريم «س 36 ى 82» فرموده: انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون يعنى كار او چنين است كه چون «آفريدن» چيزى را اراده كند كه بگويد باش پس «بى‌درنگ» مى‌باشد) و (درباره‌ى آفرينش هر چيز) آنچه حكم كرده‌اى حكم تو (از روى) عدل (حكمت و نظام) و (درباره‌ى بندگانت) آنچه فرمان داده‌اى فرمانت (از روى) انصاف و دادگرى بوده (ايشان را در پذيرفتن آن مجبور نكرده‌اى)
﴿16 أَنْتَ الَّذِي لَا يَحْوِيكَ مَكَانٌ ، وَ لَمْ يَقُمْ لِسُلْطَانِكَ سُلْطَانٌ ، وَ لَمْ يُعْيِكَ بُرْهَانٌ وَ لَا بَيَانٌ .
(16) توئى آنكه جائى تو را فرانمى‌گيرد (زيرا از جسميت و لوازم آن مبرى و منزهى و هر چه از جسميت مبرى باشد از مكان منزه است) و در برابر تسلط و غلبه‌ى تو تسلط و غلبه‌اى توانائى ندارد (نمى‌تواند ايستادگى نمايد، زيرا جز تو هر چه هست مغلوب توانائى تو است) و (اقامه‌ى) برهان و دليل (بر كسى) و سخن فصيح و نيكو (كه بخواهى آن را بيان فرمائى) تو را عاجز و ناتوان نساخته است‌
﴿17 أَنْتَ الَّذِي أَحْصَيْتَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ عَدَداً ، وَ جَعَلْتَ لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ أَمَداً ، وَ قَدَّرْتَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ تَقْدِيراً .
(17) توئى آنكه هر چيز را يكايك شمرده‌اى (به هر چه هست و خواهد بود كوچك يا بزرگ، كم يا بسيار احاطه دارى، و علم چيزى از تو فوت نمى‌شود) و براى هر چيز غايت و پايانى قرار داده‌اى (كه چون به آن منتهى شود فانى و نيست مى‌گردد) چنانكه در قرآن كريم «س 55 ى 26» فرموده: كل من عليها فان «ى 27» و يبقى وجه ربك ذوالجلال و الاكرام يعنى هر كه بر روى زمين است فانى و نابود شود، و ذات پروردگار تو كه داراى عظمت و احسان است باقى مى‌ماند. و «س 28 ى 88» فرموده: كل شى‌ء هالك الا وجهه يعنى هر چيز تباه و نيست گردد جز ذات او. اين جمله‌ى از دعاى امام- عليه‌السلام- شايد اشاره است برد بر فلاسفه كه گفته‌اند: براى اجسام و نفوس افلاك و عقول كه مبادى آنها است و جسم مشترك بين عناصر و نفوس انسانيه، غايت و پايانى نيست، و فناء و نيستى بر آنها متصور نمى‌باشد، و گفته‌اند: اگر چه بر آحاد و يكايك اشخاص و ازمنه و حركات دوريه‌ى فلكيه فناء و نيستى تصور شود و براى هر يك از آنها غايت و پايانى باشد، بر جمله و همگى آنها فناء و نيستى متصور نگردد يعنى زمان و حركتى نيست جز آنكه پس از آن زمان و حركتى است، و اين گفتار خلاف قرآن مجيد و اتفاق اهل حق از مسلمانان و غير ايشان است به اينكه عالم و اجزاء و جواهر و اعراض آن فانى و نيست خواهد شد، در قرآن كريم «س 30 ى 27» فرموده: و هو الذى يبدو الخلق ثم يعيده و هو اهون عليه يعنى او است خدائى كه نخست خلق را بيافريد سپس اعاده داده بازگرداند و آن اعاده بر او «در نظر شما» آسانتر است «چون كسى كه كارى كند بار دوم انجام آن بر او آسانتر خواهد بود، وگرنه بر خداى تعالى آفرينش و اعاده يكسان مى‌باشد» خلاصه همه‌ى اينها صريح و آشكار است در اينكه براى هر چيز غايت و پايانى است كه چون به آن برسد خداوند سبحان آن را فانى و نيست گرداند) و هر چيز را به مقدار معلوم (بر وفق حكمت) ايجاد نموده‌اى
﴿18 أَنْتَ الَّذِي قَصُرَتِ الْأَوْهَامُ عَنْ ذَاتِيَّتِكَ ، وَ عَجَزَتِ الْأَفْهَامُ عَنْ كَيْفِيَّتِكَ ، وَ لَمْ تُدْرِكِ الْأَبْصَارُ مَوْضِعَ أَيْنِيَّتِكَ .
(18) و توئى آنكه وهمها و انديشه‌ها از ادراك كنه و حقيقت ذات تو مانده‌اند (زيرا اگر وهم حقيقت ذات او را دريابد بايد در جهت و مكانى باشد، و خداوند تعالى منزه از آنست كه در جهت و مكانى باشد) و فهمها و دانشها (يا عقلها) از كيفيت و چگونگى تو (از ادراك صفات مخصوصه‌ات كه جز تو حقيقت آنها را نمى‌داند) ناتوانند، و ديده‌ها جاى كجائى تو را درنيافتند (جائى ندارى كه ديده‌ها تو را دريابند، زيرا بودن در جائى تابع جسميت است، و خداوند سبحان از جسميت منزه است، پس اينيت و كجا بودن بر او محال است)
﴿19 أَنْتَ الَّذِي لَا تُحَدُّ فَتَكُونَ مَحْدُوداً ، وَ لَمْ تُمَثَّلْ فَتَكُونَ مَوْجُوداً ، وَ لَمْ تَلِدْ فَتَكُونَ مَوْلُوداً .
(19) توئى آنكه پايانى براى تو نيست تا (به آنجا) محدود و منتهى گردى، و (در عقول و اوهام) مصور نشده‌اى تا موجود و دريافته شوى (زيرا محدود و مصور شدن مستلزم محل و تركيب است، و محل و تركيب از لوازم جسم است، و خداوند سبحان جسم نيست) و والد نبوده و فرزندى نياورده‌اى تا مولود و زائيده شده باشى (معنى اين جمله اين نيست كه هر كه والد باشد مولود هم خواهد بود تا گفته شود اين سخن درست نمى‌باشد، زيرا حضرت آدم- عليه‌السلام- والد بود و مولود نبود، بلكه معنى آن اينست كه چون ولد و فرزند آنست كه منفصل و جدا شود از ديگرى كه مانند او است، و ثابت شده كه خداى تعالى را مثل و مانندى نيست پس والد نبوده و فرزندى نياورده و به همين معنى مولود هم نخواهد بود، و الله اعلم بمقاصد اوليائه)
﴿20 أَنْتَ الَّذِي لَا ضِدَّ مَعَكَ فَيُعَانِدَكَ ، وَ لَا عِدْلَ لَكَ فَيُكَاثِرَكَ ، وَ لَا نِدَّ لَكَ فَيُعَارِضَكَ .
(20) توئى آنكه ضد و نزاع‌كننده‌اى كه در توانائى با تو يكسان باشد نيست تا با تو معانده و ستيزگى نمايد (زيرا جز او ممكن است و واجب از ممكن قويتر است، پس براى او نزاع‌كننده‌اى كه در توانائى يكسان باشد نيست) و مانندى براى تو نمى‌باشد تا بر تو غلبه و سرفرازى كند، و همتائى برايت نيست تا با تو برابرى نمايد
﴿21 أَنْتَ الَّذِي ابْتَدَأَ ، وَ اخْتَرَعَ ، وَ اسْتَحْدَثَ ، وَ ابْتَدَعَ ، وَ أَحْسَنَ صُنْعَ مَا صَنَعَ .
(21) توئى آنكه آفريد چنان آفريده‌اى كه پيش از آن مانندش را آفريننده‌اى نيافريده ، و پديد آورد پديد آورده‌اى كه از روى نمونه نبوده، و آفريد و آفريننده‌اى پيش از او نبوده، و به وجود آورد بى‌آنكه آلت و ابزارى به كار برده يا در جائى باشد، و آفرينش آنچه را آفريد نيكو و محكم و استوار گردانيد
﴿22 سُبْحَانَكَ مَا أَجَلَّ شَأْنَكَ ، وَ أَسْنَى فِي الْأَمَاكِنِ مَكَانَكَ ، وَ أَصْدَعَ بِالْحَقِّ فُرْقَانَكَ
(22) منزه و پاكى (از آنچه لائق و سزاوار تو نيست: شگفتا) چه بزرگ است صفات و افعال تو، و چه بلند است در همه جا قدر و منزلت تو، و چه آشكار گردانيده جدا ساختن تو حق را (از باطل و نادرستى)!
﴿23 سُبْحَانَكَ مِنْ لَطِيفٍ مَا أَلْطَفَكَ ، وَ رَؤُوفٍ مَا أَرْأَفَكَ ، وَ حَكِيمٍ مَا أَعْرَفَكَ
(23) منزه و پاكى! اى نيكى‌كننده‌ى به بندگان چه بسيار است نيكى تو (يا اى داناى به امور دقيقه و چيزهاى كوچك و به صفات و افعال و حركات آنها چه بسيار است دانائى تو) و اى مهربان (به همگان) چه بسيار است مهربانى تو، و اى حكيم و شناساى به اشياء و ايجاد آنها چه بسيار است شناسائى تو!
﴿24 سُبْحَانَكَ مِنْ مَلِيكٍ مَا أَمْنَعَكَ ، وَ جَوَادٍ مَا أَوْسَعَكَ ، وَ رَفِيعٍ مَا أَرْفَعَكَ ذُو الْبَهَاءِ وَ الَْمجْدِ وَ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْحَمْدِ .
(24) منزه و پاكى! اى پادشاه (قادر و توانا) چه بسيار است توانائى تو، و اى بخشنده چه بسيار است توانگرى تو، و اى بلند مرتبه چه بسيار بلند است قدر و منزلت تو! دارنده‌ى عظمت و بزرگى و بزرگوارى و حمد و سپاسى (سپاس مخصوص تو است)
﴿25 سُبْحَانَكَ بَسَطْتَ بِالْخَيْرَاتِ يَدَكَ ، وَ عُرِفَتِ الْهِدَايَةُ مِنْ عِنْدِكَ ، فَمَنِ الَْتمَسَكَ لِدِينٍ أَوْ دُنْيَا وَجَدَكَ
(25) منزه و پاكى! دست (عطا و بخشش) خود را به نيكيها گشوده‌اى (نيكيها بخشيده‌اى) و هدايت و راهنمائى از جانب تو شناخته شده، پس هر كه تو را براى (به دست آوردن) دين يا دنيا بطلبد تو را (احسانت را) دريابد!
﴿26 سُبْحَانَكَ خَضَعَ لَكَ مَنْ جَرَى فِي عِلْمِكَ ، وَ خَشَعَ لِعَظَمَتِكَ مَا دُونَ عَرْشِكَ ، وَ انْقَادَ لِلتَّسْلِيمِ لَكَ كُلُّ خَلْقِكَ
(26) منزه و پاكى! هر كه در علم تو گذشته در برابر تو متواضع، و آنچه زير عرش (علم) تو است (آنچه جز تو است) براى عظمت و بزرگى تو فروتن است، و همه‌ى آفريدگانت براى اطاعت از تو (براى آنچه درباره‌ى ايشان خواسته‌اى بخواهند يا نخواهند) ذليل و خوار و فرمانبرند!
﴿27 سُبْحَانَكَ لَا تُحَسُّ وَ لَا تُجَسُّ وَ لَا تُمَسُّ وَ لَا تُكَادُ وَ لَا تُمَاطُ وَ لَا تُنَازَعُ وَ لَا تُجَارَى وَ لَا تُمَارَى وَ لَا تُخَادَعُ وَ لَا تُمَاكَرُ
(27) منزه و پاكى! با هيچ يك از حواس (: سامعه، باصره، شامه، ذائقه و لامسه كه آنها را حواس ظاهره گويند، و خيال، وهم، حس مشترك، حافظه و متصرفه كه آنها را حواس باطنه نامند) درك نمى‌گردى، و با دست ماليدن و اتصال جسم شناخته نمى‌شوى (زيرا درك شدن به وسيله‌ى دست و تماس جسم از لوازم جسميت است و خداوند سبحان منزه از آنست) و كسى نمى‌تواند با تو مكر نمايد (زيرا چيزى بر خداى تعالى پنهان نيست تا فريب خورد) و تو را دور سازد (تا چيزى را از تو پنهان نموده بر آن آگاه نشوى، زيرا خداوند متعال با هر كس هست و به هر چيز احاطه دارد، چنانكه قرآن كريم «س 58 ى 7» فرموده: ما يكون من نجوى ثلثه الا هو رابعهم و لا خمسه الا هو سادسهم و لا ادنى من ذلك و لا اكثر الا هو معهم اينما كانوا يعنى سه كس را رازى نباشد جز آنكه خدا چهارم آنها است و نه پنج كس را جز آنكه خدا ششم آنها است و نه كمتر از آن و نه بيشتر جز آنكه هر كجا باشند خدا با آنها است) و با تو نزاع و دشمنى كند، و بر تو غلبه نموده و چيره گردد، و با تو جدال و زد و خورد نمايد، و با تو خدعه كرده فريب دهد!
﴿28 سُبْحَانَكَ سَبِيلُكَ جَدَدٌ . وَ أَمْرُكَ رَشَدٌ ، وَ أَنْتَ حَيٌّ صَمَدٌ .
(28) منزه و پاكى! راه تو (دينت كه جز آن را از بندگان نمى‌پذيرى) راست و هموار است (رونده‌ى در آن نمى‌لغزد، و پذيرنده‌ى آن گمراه نمى‌شود) و امر و فرمانت (به آنچه بندگانت را به آن تكليف نموده‌اى) هدايت و راهنمائى (به سوى سعادت و نيكبختى) است، و توئى زنده و باقى (موت و فناء برايت نيست) و مقصود در حوائج و خواسته‌هائى
﴿29 سُبْحَانَكَ قَولُكَ حُكْمٌ ، وَ قَضَاؤُكَ حَتْمٌ ، وَ إِرَادَتُكَ عَزْمٌ .
(29) منزه و پاكى! گفتارت حكمت و دانائى، و فرمانت (به آنچه بخواهى) واجب و لازم است (خلاف آن نمى‌شود) و اراده و خواستنت همان قصد است (چون هرگاه چيزى را بخواهد بى‌درنگ مى‌آفريند)!
﴿30 سُبْحَانَكَ لَا رَادَّ لِمَشِيَّتِكَ ، وَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِكَ .
(30) منزه و پاكى! مشيت و خواست تو را بازگرداننده‌اى نيست (مراد مشيت و خواست حتمى قطعى نسبت به افعال او است كه تخلف از آن محال است، نه مشيت و خواست تخييرى غير قطعى كه آن نسبت به افعال بندگان است، و تخلف از آن ممكن است، چنانكه خواست آدم و حوا از درخت بهشتى نخورند، و شيطان به آدم سجده كند، و كفار ايمان آورند، و گناهكاران توبه نمايند، و واقع نشد) و كلمات (قرآن) تو را تغييردهنده‌اى نمى‌باشد (اين جمله از قرآن كريم اقتباس شده است «س 6 ى 115»: و تمت كلمت ربك صدقا و عدلا لا مبدل لكلماته يعنى سخن پروردگار تو از روى راستى و دادگرى به حد كمال رسيد تغيير دهنده‌اى براى كلمات و احكام او نخواهد بود «زيرا او حافظ و نگهدار آنها است»)!
﴿31 سُبْحَانَكَ بَاهِرَ الآْيَاتِ ، فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ ، بَارِئَ النَّسَمَاتِ
(31) منزه و پاكى! اى خدائى كه نشانه‌هاى تو (حجتها و دليلهايت يعنى كتابهاى آسمانى كه به پيغمبرانت فرستاده‌اى بر آنكه كافر به آنها است) غلبه دارد، اى پديد آورنده‌ى آسمانها بى‌آنكه از روى نمونه‌اى باشد، اى آفريننده‌ى جانها (يا اى آفريننده‌ى هر انسانى، يا هر جنبنده‌ى جان دارى)!
﴿32 لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يَدُومُ بِدَوَامِكَ
(32) تو را است سپاس سپاسى كه به هميشگى تو (ثواب و پاداش آن) هميشه باشد
﴿33 وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً خَالِداً بِنِعْمَتِكَ .
(33) و تو را است سپاس سپاسى كه به جاويد بودن نعمت و بخشش تو جاويد بماند
﴿34 وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يُوَازِي صُنْعَكَ
(34) و تو را است سپاس سپاسى كه برابر احسان و نيكيت باشد
﴿35 وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يَزِيدُ عَلَى رِضَاكَ .
(35) و تو را است سپاس سپاسى كه بر رضا و خشنوديت (از عمل و كردار ما) بيافزايد
﴿36 وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً مَعَ حَمْدِ كُلِّ حَامِدٍ ، وَ شُكْراً يَقْصُرُ عَنْهُ شُكْرُ كُلِّ شَاكِرٍ
(36) و تو را است سپاس سپاسى كه با سپاس هر سپاسگزارى باشد، و سپاسى كه سپاس هر سپاسگزارى از آن بازماند (به پايه‌ى آن نرسد)
﴿37 حَمْداً لَا يَنْبَغِي إِلَّا لَكَ ، وَ لَا يُتَقَرَّبُ بِهِ إِلَّا إِلَيْكَ
(37) سپاسى كه جز تو را سزاوار نباشد، و جز به سوى تو وسيله‌ى تقرب (مقام و منزلت) نشود
﴿38 حَمْداً يُسْتَدَامُ بِهِ الْأَوَّلُ ، وَ يُسْتَدْعَى بِهِ دَوَامُ الآْخِرِ .
(38) سپاسى كه به وسيله‌ى آن دوام اول (نعمت پيش از اين) و هميشگى آخر (نعمت تازه) درخواست گردد
﴿39 حَمْداً يَتَضَاعَفُ عَلَى كُرُورِ الْأَزْمِنَةِ ، وَ يَتَزَايَدُ أَضْعَافاً مُتَرَادِفَةً .
(39) سپاسى كه با گردش زمانها (روز و شب سالها) بسيار و بيشمار گردد (هر روز و هر شبى بر آن افزوده شود) و به افزايشهاى پى در پى بيافزايد
﴿40 حَمْداً يَعْجِزُ عَنْ إِحْصَائِهِ الْحَفَظَةُ ، وَ يَزِيدُ عَلَى مَا أَحْصَتْهُ فِي كِتَابِكَ الْكَتَبَةُ
(40) سپاسى كه نگهبانان (دسته‌اى از فرشتگان) از شمردن آن درمانده شوند، و بر آنچه نويسندگان (فرشتگانى كه اعمال بندگان را مى‌نويسند) در كتاب تو (لوح محفوظ) ضبط نموده‌اند فزونى گيرد
﴿41 حَمْداً يُوازِنُ عَرْشَكَ الَْمجِيدَ وَ يُعَادِلُ كُرْسِيَّكَ الرَّفِيعَ .
(41) سپاسى كه عرش بزرگ تو را (در سنجيدن) همسنگ و كرسى بلند پايه‌ات را برابر باشد (مراد از عرش و كرسى در اينجا دو جسم بزرگ است كه خداوند سبحان هر دو را آفريده و در بالاى هفت آسمان قرار داده و عرش بزرگتر از كرسى است)
﴿42 حَمْداً يَكْمُلُ لَدَيْكَ ثَوَابُهُ ، وَ يَسْتَغْرِقُ كُلَّ جَزَاءٍ جَزَاؤُهُ
(42) سپاسى كه مزدش نزد تو كامل باشد، و پاداشش همه‌ى پاداشها را فراگيرد (پاداش آن از همه‌ى پاداشها بيشتر باشد)
﴿43 حَمْداً ظَاهِرُهُ وَفْقٌ لِبَاطِنِهِ ، وَ بَاطِنُهُ وَفْقٌ لِصِدْقِ النِّيَّةِ
(43) سپاسى كه آشكار آن با نهانش مطابق (بى‌رئاء و خودنمائى) و نهان آن با آهنگ راستى (توجه به جز تو نداشتن) يكجور باشد
﴿44 حَمْداً لَمْ يَحْمَدْكَ خَلْقٌ مِثْلَهُ ، وَ لَا يَعْرِفُ أَحَدٌ سِوَاكَ فَضْلَهُ
(44) سپاسى كه آفريده شده‌اى مانند آن تو را سپاس نگزارده باشد، و كسى جز تو فضل و برترى آن را نشناسد
﴿45 حَمْداً يُعَانُ مَنِ اجْتَهَدَ فِي تَعْدِيدِهِ ، وَ يُؤَيَّدُ مَنْ أَغْرَقَ نَزْعاً فِي تَوْفِيَتِهِ .
(45) سپاسى كه هر كه در بسيارى (يا در مواظبت) آن كوشش نمايد (از جانب تو) يارى گردد، و هر كه در كامل بجا آوردن (رعايت آداب) آن كوتاهى ننمود تاييد و كمك شود
﴿46 حَمْداً يَجْمَعُ مَا خَلَقْتَ مِنَ الْحَمْدِ ، وَ يَنْتَظِمُ مَا أَنْتَ خَالِقُهُ مِنْ بَعْدُ .
(46) سپاسى كه هر سپاسى را كه آفريده‌اى جمع نمايد، و هر سپاسى را كه پس از اين بيافرينى به يك رشته درآورد
﴿47 حَمْداً لَا حَمْدَ أَقْرَبُ إِلَى قَوْلِكَ مِنْهُ ، وَ لَا أَحْمَدَ مِمَّنْ يَحْمَدُكَ بِهِ .
(47) سپاسى كه سپاسى از آن به سخن تو (به سپاسى كه آن را برمى‌گزينى) نزديكتر، و سپاسگزارنده‌ترى از كسانى كه تو را به آن سپاس مى‌گزارند
﴿48 حَمْداً يُوجِبُ بِكَرَمِكَ الْمَزِيدَ بِوُفُورِهِ ، وَ تَصِلُهُ بِمَزِيدٍ بَعْدَ مَزِيدٍ طَوْلًا مِنْكَ
(48) نباشد سپاسى كه بر اثر بسياريش به وسيله‌ى كرم و بخشش تو موجب فراوانى (نعمتها) گردد، و تو آن را از روى فضل و احسانت به افزونى پى در پى پيوسته نمائى،
﴿49 حَمْداً يَجِبُ لِكَرَمِ وَجْهِكَ ، وَ يُقَابِلُ عِزَّ جَلَالِكَ .
(49) سپاسى كه حق و شايسته‌ى بزرگى ذات تو و غلبه‌ى عظمت تو را برابر (سزاوار) باشد
﴿50 رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، الْمُنْتَجَبِ الْمُصْطَفَى الْمُكَرَّمِ الْمُقَرَّبِ ، أَفْضَلَ صَلَوَاتِكَ ، وَ بَارِكْ عَلَيْهِ أَتَمَّ بَرَكَاتِكَ ، وَ تَرَحَّمْ عَلَيْهِ أَمْتَعَ رَحَمَاتِكَ .
(50) اى پروردگار بر محمد و آل محمد كه برگزيده، پسنديده، گرامى و مقرب (درگاه تو) است بهترين درودهاى خود را بفرست، و كاملترين نيكيهايت (نيكيهاى پى در پى خود) را بر او افزونى ده، و سودمندترين مهربانيهايت (مهربانيهاى پياپى خويش) را به او ببخش
﴿51 رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، صَلَاةً زَاكِيَةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ أَزْكَى مِنْهَا ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً نَامِيَةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ أَنْمَى مِنْهَا ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً رَاضِيَةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ فَوْقَهَا .
(51) اى پروردگار بر محمد و آل او درود فرست، درود بسيارى كه درودى بيشتر از آن نباشد، و بر او درود فرست درود افزون‌كننده‌اى كه درودى افزون‌كننده‌تر از آن نباشد، و بر او درود فرست درود خشنودى كه درودى بالاتر از آن نباشد
﴿52 رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، صَلَاةً تُرْضِيهِ وَ تَزِيدُ عَلَى رِضَاهُ ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً تُرْضِيكَ و تَزِيدُ عَلَى رِضَاكَ لَهُ وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً لَا تَرْضَى لَهُ إِلَّا بِهَا ، وَ لَا تَرَى غَيْرَهُ لَهَا أَهْلًا .
(52) اى پروردگار بر محمد و آل او درود فرست درودى كه او را خشنود گرداند و بر خشنودى او بيافزايد و بر او درود فرست درودى كه تو را خشنود نمايد و بر خشنودى تو براى آن حضرت بيافزايد، و بر او درود فرست درودى كه جز آن را براى آن بزرگوار نپسندى و جز او را سزاوار آن درود نبينى (ندانى)
﴿53 رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَاةً تُجَاوِزُ رِضْوَانَكَ ، وَ يَتَّصِلُ اتِّصَالُهَا بِبَقَائِكَ ، وَ لَا يَنْفَدُ كَمَا لَا تَنْفَدُ كَلِمَاتُكَ .
(53) اى پروردگار بر محمد و آل او درود فرست درودى كه از خشنودى تو (از رحمت و احسانى كه از جانب تو سزاوار آنست) تجاوز كرده درگذرد، و پيوستگى آن به بقاء و هستى تو پيوسته شود (درود هميشگى كه پايانى براى آن نباشد) و فانى و نيست نگردد همچنانكه كلمات (علم و حكمت) تو فانى نمى‌شود
﴿54 رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، صَلَاةً تَنْتَظِمُ صَلَوَاتِ مَلَائِكَتِكَ وَ أَنْبِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ وَ أَهْلِ طَاعَتِكَ ، وَ تَشْتَمِلُ عَلَى صَلَوَاتِ عِبَادِكَ مِنْ جِنِّكَ وَ إِنْسِكَ وَ أَهْلِ إِجَابَتِكَ ، وَ تَجْتَمِعُ عَلَى صَلَاةِ كُلِّ مَنْ ذَرَأْتَ وَ بَرَأْتَ مِنْ أَصْنَافِ خَلْقِكَ .
(54) اى پروردگار بر محمد و آل او درود فرست درودى كه درودهاى فرشتگان و پيغمبران و فرستادگان و پيروان تو را جمع نمايد، و بر درودهاى بندگان (مومنين) از جن و انس تو و پذيرندگان دعوت (به سوى) تو احاطه داشته باشد، و درود هر كه را از انواع آفريدگانت كه پديد آورده‌اى گرد آورد
﴿55 رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، صَلَاةً تُحِيطُ بِكُلِّ صَلَاةٍ سَالِفَةٍ وَ مُسْتَأْنَفَةٍ ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَى آلِهِ ، صَلَاةً مَرْضِيَّةً لَكَ وَ لِمَنْ دُونَكَ ، وَ تُنْشِىُ مَعَ ذَلِكَ صَلَوَاتٍ تُضَاعِفُ مَعَهَا تِلْكَ الصَّلَوَاتِ عِنْدَهَا ، وَ تَزِيدُهَا عَلَى كُرُورِ الْأَيَّامِ زِيَادَةً فِي تَضَاعِيفَ لَا يَعُدُّهَا غَيْرُك .
(55) اى پروردگار بر او و آل او درود فرست درودى كه هر درود گذشته و تازه‌اى را در بر داشته باشد، و بر او و بر آل او درود فرست درودى كه نزد تو و نزد غير تو پسنديده باشد، درودى كه با آنچه گفته شد درودهائى بيافرينى كه هنگام آفريدنشان با آنها آن درودها(ى پيش از آن) را چندين برابر سازى، و بر گردش روزگار آنها را بيافزائى افزودن با چندين برابرى كه جز تو نتواند آنها را بشمارد
﴿56 رَبِّ صَلِّ عَلَى أَطَائِبِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِكَ ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِكَ ، وَ حَفَظَةَ دِينِكَ ، وَ خُلَفَاءَكَ فِي أَرْضِكَ ، وَ حُجَجَكَ عَلَى عِبَادِكَ ، وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَ الدَّنَسِ تَطْهِيراً بِإِرَادَتِكَ ، وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِيلَةَ إِلَيْكَ ، وَ الْمَسْلَكَ إِلَى جَنَّتِكَ
(56) اى پروردگار درود فرست بر پاكيزه‌تران خويشان آن بزرگوار (حضرت فاطمه و ائمه‌ى اثنى عشر عليهم‌السلام) كه آنان را براى امر و فرمان خود (راهنمائى مردم به راه نيكبختى) برگزيدى، و خزانه‌داران علمت، و نگهداران دينت، و جانشينان خود در زمينت، و حجتهاى خويش بر بندگانت قرار دادى (تا علمت را از نااهل حفظ نموده، و دينت را از تحريف و تغيير نگهداشته، و اوامر و نواهيت را بيان كرده، و حق و باطل را به مردم نشان دهند) و آنها را به خواست خود از پليدى و ناپاكى (معاصى و گناهان) پاك ساختى (اشاره به قول خداى تعالى «س 33 ى 33»: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا يعنى جز اين نيست كه خدا مى‌خواهد رجس و پليدى را از شما خانواده‌ى نبوت ببرد و شما را «از هر عيب و نقصى» پاك و پاكيزه گرداند. اين آيه طبق اخبارى كه از شيعه و اهل سنت در دست است درباره‌ى پيغمبر اكرم و على و فاطمه و حسن و حسين- صلوات الله عليهم- است، و اگر درباره‌ى زنان پيغمبر- صلى الله عليه و آله- بود «چنانكه اهل سنت گفته‌اند به دليل اينكه صدر و ذيل مطلب راجع به آنها است» بايستى ليذهب عنكن و يطهر كن بيان شود) و ايشان را دست‌آويز به سوى خود و راه به بهشت خويش گردانيدى‌
﴿57 رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، صَلَاةً تُجْزِلُ لَهُمْ بِهَا مِنْ نِحَلِكَ وَ كَرَامَتِكَ ، وَ تُكْمِلُ لَهُمُ الْأَشْيَاءَ مِنْ عَطَايَاكَ وَ نَوَافِلِكَ ، وَ تُوَفِّرُ عَلَيْهِمُ الْحَظَّ مِنْ عَوَائِدِكَ وَ فَوَائِدِكَ .
(57) اى پروردگار بر محمد و آل او درود فرست، درودى كه به وسيله‌ى آن بخشش و گرامى داشتنت را براى ايشان فراوان گردانى، و همه چيز را از بخششهايت براى آنان كامل نمائى، و نصيب و بهره‌ى از عطاها و سودهايت را بر آنها بسيار كنى (درودى كه سبب افاضه‌ى نعمتهاى گوناگون بر آنان گردد)
﴿58 رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ صَلَاةً لَا أَمَدَ فِي أَوَّلِهَا ، وَ لَا غَايَةَ لِأَمَدِهَا ، وَ لَا نِهَايَةَ لآِخِرِهَا .
(58) اى پروردگار بر آن حضرت و بر آل او درود فرست درودى كه اولش را حدى و مدت و آخرش را پايانى نباشد
﴿59 رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِمْ زِنَةَ عَرْشِكَ وَ مَا دُونَهُ ، وَ مِلْ‌ءَ سَمَاوَاتِكَ وَ مَا فَوْقَهُنَّ ، وَ عَدَدَ أَرَضِيكَ وَ مَا تَحْتَهُنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ ، صَلَاةً تُقَرِّبُهُمْ مِنْكَ زُلْفَى ، وَ تَكُونُ لَكَ وَ لَهُمْ رِضًى ، وَ مُتَّصِلَةً بِنَظَائِرِهِنَّ أَبَداً .
(59) اى پروردگار بر ايشان درود فرست هموزن عرش خود و آنچه زير عرش است (همه‌ى عالم) و مقدار آنچه آسمانهايت و آنچه در بالاى آنها است را پر گرداند، و مقدار شماره‌ى زمينهايت و آنچه در زير آنها و ميان آنها است (مقصود بسيارى يا بزرگى پاداش درود است يعنى اگر جسم بود همانا به اندازه‌اى باشد كه آسمانها و آنچه در بالاى آنها است و زمينها و آنچه در زير و ميان آنها است را پر سازد، و ظاهر فرمايش امام- عليه‌السلام-: و عدد ارضيك تعدد و بسيارى زمين است، چنانكه در قرآن كريم «س 65 ى 12» است: الله الذى خلق سبع سموات و من الارض مثلهن يعنى خدا كسى است كه هفت آسمان را خلق نمود و مانند آن هفت زمين را آفريد و ظاهر اين آيه دلالت دارد به اينكه زمين مانند آسمانها هفت است چون فرموده: و زمين را مانند آسمانها بيافريد، و مانند بودن در عدد و شماره است نه در كيفيت و چگونگى، زيرا كيفيت آسمان خلاف كيفيت زمين است، و در قرآن مجيد آيه‌اى كه دلالت كند زمين مانند آسمانها هفت است جز اين آيه نيست، و گفته شده: مراد از هفت زمين هفت طبقه‌ى زمين است كه هر طبقه‌اى بالاى طبقه‌ى ديگر قرار گرفته، و الله اعلم) درودى كه ايشان را به كمال قرب به تو رساند، و براى تو و ايشان خشنودى، و هميشه به مانندهاى آن درودها پيوسته باشد
﴿60 اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ ، وَ مَنَاراً فِي بِلَادِكَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ ، وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِيعَةَ إِلَى رِضْوَانِكَ ، وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِيَتَهُ ، وَ أَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَوَامِرِهِ ، وَ الِانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْيِهِ ، وَ أَلَّا يَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ ، وَ لَا يَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِينَ ، وَ كَهْفُ الْمُؤْمِنِينَ وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّكِينَ ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِينَ .
(60) بار خدايا تو دين خود (اسلام) را در هر زمان و روزگارى به وسيله‌ى امام و پيشوائى (يكى از ائمه‌ى معصومين عليهم‌السلام) كه او را براى (گمراهان) بندگانت علامت (راهنما) و در شهرهايت نشانه‌ى (راه حق) برپا داشته‌اى، تاييد و كمك كرده‌اى پس از آنكه پيمان (دوستى) آن امام را به پيمان (به دوستى) خود پيوسته، و او را سبب خشنودى (افاضه‌ى رحمت) خويش گردانيده‌اى، و طاعت و فرمانبرى از او را واجب نموده، و از فرمان نبردن از او ترسانيده‌اى، و به فرمانبرى فرمانهايش، و بازايستادن از نهى و بازداشتنش، و به اينكه كسى از او پيشى نگيرد (جز پيروى از فرمان او از پيش خود كارى نكند) و از او واپس نماند (خلاف فرمانش قدمى برندارد) فرمان داده‌اى، پس او است نگهدار پناهندگان (به خود از واقع شدن در يكى از دو طرف افراط و تفريط) و پناه اهل ايمان (در رهائى از تاريكيهاى نادانى و شبهات) و دستاويز چنگ‌زدگان (از كيفرها) و جمال و نيكوئى جهانيان (زيرا به راهنمائى و روش او تراز وى عدل و داد در بين مردم برابر مى‌گردد)
﴿61 اللَّهُمَّ فَأَوْزِعْ لِوَلِيِّكَ شُكْرَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيْهِ ، وَ أَوْزِعْنَا مِثْلَهُ فِيهِ ، وَ آتِهِ مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَاناً نَصِيراً ، وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحاً يَسِيراً ، وَ أَعِنْهُ بِرُكْنِكَ أَلْأَعَزِّ ، وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ ، وَ قَوِّ عَضُدَهُ ، وَ رَاعِهِ بِعَيْنِكَ ، وَ احْمِهِ بِحِفْظِكَ وَ انْصُرْهُ بِمَلَائِكَتِكَ ، وَ امْدُدْهُ بِجُنْدِك الْأَغْلَبِ .
(61) بار خدايا پس (چون براى تو در هر روزگارى پيشوائى است به اين صفات) به ولى (اولى به تصرف در امور مومنين) خود (كه امام اين زمان است) شكر و سپاس آنچه را بر او نعمت داده‌اى الهام نما (اين جمله دعاء است براى امام هر زمان، و بيان امام- عليه‌السلام- در اينجا در زمان امامتش اشاره به خود بوده سپس امام هر زمانى، و مقصود تعليم و ياد دادن به شيعيان است) و مانند آن شكر و سپاس را (بر آنچه به ما نعمت داده‌اى) به سبب آن حضرت به ما الهام كن، و او را از جانب خود سلطنت و توانائى (يا حجت و برهان آشكارى) كه (او و شيعيانش را) يارى‌دهنده است عطا فرما، و براى او (هر مشكل و بسته شده‌اى را) بگشاى گشودن آسانى (كه رنج در آن نباشد) و او را به تواناترين تكيه‌گاه خود يارى ده، و توانائيش (يا پشتش) را محكم و استوار گردان، و بازويش را توانائى بخش (او را كمك فرما) و به ديده‌ى (مراقبت) خود رعايت و حفظش كن، و به نگهداريت نگهدارش، و به فرشتگانت (در هر زمان يا هنگام جهاد چنانكه جدش رسول خدا- صلى الله عليه و آله- را در جنگ بدر يارى كردند) ياريش نما، و به لشگر و سپاهت (مومنين و جهادكنندگان در راهت) كه غلبه‌كننده‌ترين (لشگرها)اند كمكش فرما
﴿62 وَ أَقِمْ بِهِ كِتَابَكَ وَ حُدُودَكَ وَ شَرَائِعَكَ وَ سُنَنَ رَسُولِكَ ، صَلَوَاتُكَ اللَّهُمَّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، وَ أَحْيِ بِهِ مَا أَمَاتَهُ الظَّالِمُونَ مِنْ مَعَالِمِ دِينِكَ ، وَ اجْلُ بِهِ صَدَاءَ الْجَوْرِ عَنْ طَرِيقَتِكَ ، وَ أَبِنْ بِهِ الضَّرَّاءَ مِنْ سَبِيلِكَ ، وَ أَزِلْ بِهِ النَّاكِبِينَ عَنْ صِرَاطِكَ ، وَ امْحَقْ بِهِ بُغَاةَ قَصْدِكَ عِوَجاً
(62) و كتاب خود (محكم، متشابه، مجمل، مفصل، ناسخ و منسوخ قرآن و خواندن آن را چنانكه فرود آمده و نگهداريش را از فساد و تباهى) و احكام و راهها(ى هدايت و رستگار)يت و روشهاى پيغمبرت را- درودهايت بار خدايا بر او و آل او باد- به وسيله‌ى او به پا دار (آشكار ساز) و آنچه از نشانه‌هاى دينت (احكام و دستورهايت) را كه ستمكاران مى‌رانده‌اند (پشت سر انداخته طبق آنها رفتار نمى‌كنند) به سبب او زنده گردان (هويدا ساز) و زنگ (فساد و تباهكارى) ستم (ستمكاران) را از طريقه و راهت (دينت) به او بزداى، و به وسيله‌ى او سختى را از راهت (توانا نبودن به هدايت و راهنمائى مردم را به سوى آن كه به واسطه‌ى تسلط و غلبه‌ى ستمكاران رخ داده) دور ساز، و به سبب او عدول‌كنندگان از راه خود (اسلام) را از ميان بردار، و به او آنان را كه براى راه راست تو اعوجاج و كجى مى‌طلبند (در ميان مردم شبهات و تاويلات باطله القاء مى‌نمايند تا آنها را گمراه نمايند) نيست و نابود گردان‌
﴿63 وَ أَلِنْ جَانِبَهُ لِأَوْلِيَائِكَ ، وَ ابْسُطْ يَدَهُ عَلَى أَعْدَائِكَ ، وَ هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ ، وَ رَحْمَتَهُ وَ تَعَطُّفَهُ وَ تَحَنُّنَهُ ، وَ اجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِينَ مُطِيعِينَ ، وَ فِي رِضَاهُ سَاعِينَ ، وَ إِلَى نُصْرَتِهِ وَ الْمُدَافَعَةِ عَنْهُ مُكْنِفِينَ ، وَ إِلَيْكَ وَ إِلَى رَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ اللَّهُمَّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِذَلِكَ مُتَقَرِّبِينَ .
(63) و ولى خود (امام زمان) را براى دوستانت نرم (بردبار) گردان، و دستش را بر دشمنانت بگشا (او را بر ايشان مسلط فرما) و رحمت و مهربانى و عطوفت و شفقت او را به ما ببخش (او را درباره‌ى ما مهربان ساز) و ما را براى او شنوندگان فرمانبرندگان و در (به دست آوردن) رضا و خشنوديش كوشش‌كنندگان و در يارى نمودن و دفاع و پشتيبانى از او يارى‌كنندگان و به وسيله‌ى آنچه درخواست شد به سوى تو و پيغمبرت- درودهايت اى خدا بر او و آل او باد- تقرب‌جويان نما
﴿64 اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى أَوْلِيَائِهِمُ الْمُعْتَرِفِينَ بِمَقَامِهِمُ ، الْمُتَّبِعِينَ مَنْهَجَهُمُ ، الْمُقْتَفِينَ آثَارَهُمُ ، الْمُسْتَمْسِكِينَ بِعُرْوَتِهِمُ ، الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلَايَتِهِمُ ، الْمُؤْتَمِّينَ بِإِمَامَتِهِمُ ، الْمُسَلِّمِينَ لِأَمْرِهِمُ ، الُْمجْتَهِدِينَ فِي طَاعَتِهِمُ ، الْمُنْتَظِرِينَ أَيَّامَهُمُ ، الْمَادِّينَ إِلَيْهِمْ أَعْيُنَهُمُ ، الصَّلَوَاتِ الْمُبَارَكَاتِ الزَّاكِيَاتِ النَّامِيَاتِ الْغَادِيَاتِ الرَّائِحَاتِ .
(64) بار خدايا درود فرست بر دوستان ايشان كه به مقام و مرتبه‌ى آنان (خلافت و رئاست عامه و فضيلت و برتريشان بر همه‌ى مردم كه تو قرار داده‌اى) اقرار دارند، راه روشنشان را پيروى مى‌نمايند (طبق دستورشان رفتار مى‌كنند) دنبال آثار و نشانه‌هاشان مى‌روند، به دستاويز (به دين و راهنمائى)شان چنگ مى‌زنند، به دوستيشان تمسك مى‌جويند (به وجوب طاعتشان اعتقاد دارند) به امامت و پيشوائيشان اقتدا مى‌نمايند، براى امر و فرمانشان تسليم و فرمانبرانند، در طاعت و پيرويشان مى‌كوشند، ايام روزگار (دولت و ظهور خلافت) ايشان (ايام حضرت صاحب الامر، المهدى المنتظر- صلوات الله و سلامه عليه- كه دولت او دولت ايشان است) را انتظار دارند و چشمهاشان به سوى آنان دوخته‌اند (هميشه چشم به راه ظهور دولت ايشانند، حضرت اميرالمومنين- عليه‌السلام- فرموده: كسى كه امر ما «ظهور امام زمان- عجل الله تعالى له الفرج-» را منتظر و چشم به راه باشد مانند كسى است كه در راه خدا كشته و به خون خود طپيده باشد) درودهاى با بركت و نيكى و پاكيزه و فزاينده، هنگام بامدادان و شبانگاهان
﴿65 وَ سَلِّمْ عَلَيْهِمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِهِمْ ، وَ اجْمَعْ عَلَى التَّقْوَى أَمْرَهُمْ ، وَ أَصْلِحْ لَهُمْ شُؤُونَهُمْ ، وَ تُبْ عَلَيْهِمْ ، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ، وَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ ، وَ اجْعَلْنَا مَعَهُمْ فِي دَارِ السَّلَامِ بِرَحْمَتِكَ ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .
(65) و بر ايشان و بر جانهاشان درود فرست، و كارشان (گفتار و كردارشان) را بر تقوى و پرهيزكارى فراهم نما، و احوالشان را اصلاح فرما، و توبه‌ى آنان را بپذير، زيرا تو بسيار توبه‌پذير و مهربان و بهترين آمرزندگانى (چون سيئه‌ى و بدى را به حسنه و نيكى تبديل مى‌نمائى) و ما را به سبب رحمت و مهربانيت در سراى سلامت و بى‌گزند (بهشت) با ايشان قرار ده، اى مهربانترين مهربانان‌
﴿66 اللَّهُمَّ هَذَا يَوْمُ عَرَفَةَ يَوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ ، نَشَرْتَ فِيهِ رَحْمَتَكَ ، وَ مَنَنْتَ فِيهِ بِعَفْوِكَ ، وَ أَجْزَلْتَ فِيهِ عَطِيَّتَكَ ، وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَى عِبَادِكَ .
(66) بار خدايا اين روز عرفه روزى است كه آن را شريف و گرامى و بزرگ داشته‌اى، و رحمتت را در آن گسترده، و عفوت را انعام نموده، و عطايت را در آن بسيار كرده، و به سبب آن بر بندگانت تفضل و احسان فرموده‌اى (حضرت على ابن الحسين- عليهماالسلام- فرموده: رسول خدا- صلى الله عليه و آله- در حجه‌الوداع «آخرين حجى كه آن حضرت در سال دهم هجرت بجا آورد» چون به عرفه توقف نمود و خورشيد مى‌خواست غروب نمايد فرمود: اى بلال به مردم بگو: خاموش شده بشنوند، پس چون مردم خاموش گشته گوش دادند، رسول خدا فرمود: پروردگار شما در اين روز بر شما نعمت داده نيكوكارتان را آمرزيد، و نيكوكارتان را در بدكارتان شفيع و ميانجى گردانيد، پس آمرزيده شده پراكنده شويد)
﴿67 اللَّهُمَّ وَ أَنَا عَبْدُكَ الَّذِي أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ قَبْلَ خَلْقِكَ لَهُ وَ بَعْدَ خَلْقِكَ إِيَّاهُ ، فَجَعَلْتَهُ مِمَّنْ هَدَيْتَهُ لِدِينِكَ ، وَ وَفَّقْتَهُ لِحَقِّكَ ، وَ عَصَمْتَهُ بِحَبْلِكَ ، وَ أَدْخَلْتَهُ فِي حِزْبِكَ ، وَ أَرْشَدْتَهُ لِمُوَالَاةِ أَوْلِيَائِكَ ، وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِكَ .
(67) بار خدايا و من آن بنده‌ى تو هستم كه پيش از آفرينش و پس از آفرينشت او را نعمت دادى (نعمتهاى پيش از آفرينش چيزهائى است كه هستى شخص متوقف بر آن است مانند پدر و مادر) پس او را از كسانى قرار دادى كه به دين خود (اسلام) راهنمائى نمودى، و براى انجام حق خويش (آنچه واجب است از گفتار و كردار و اعتقاد) توفيق دادى، و او را به ريسمان (يا زنهار) خود (قرآن و ائمه‌ى معصومين عليهم‌السلام) نگاهداشتى، و در حزب و گروه (پيروان) خويشتن درآوردى، و به دوستدارى دوستانت (آنانكه از تو اطاعت مى‌نمايند) و دشمنى و دشمنانت (كسانى كه خلاف امر و نهيت رفتار مى‌كنند) رهبرى فرمودى‌
﴿68 ثُمَّ أَمَرْتَهُ فَلَمْ يَأْتَمِرْ ، وَ زَجَرْتَهُ فَلَمْ يَنْزَجِرْ ، وَ نَهَيْتَهُ عَنْ مَعْصِيَتِكَ ، فَخَالَفَ أَمْرَكَ إِلَى نَهْيِكَ ، لَا مُعَانَدَةً لَكَ ، وَ لَا اسْتِكْبَاراً عَلَيْكَ ، بَلْ دَعَاهُ هَوَاهُ إِلَى مَا زَيَّلْتَهُ وَ إِلَى مَا حَذَّرْتَهُ ، وَ أَعَانَهُ عَلَى ذَلِكَ عَدُوُّ كَ وَ عَدُوُّهُ ، فَأَقْدَمَ عَلَيْهِ عَارِفاً بِوَعِيدِكَ ، رَاجِياً لِعَفْوِكَ ، وَاثِقاً بِتَجَاوُزِكَ ، وَ كَانَ أَحَقَّ عِبَادِكَ مَعَ مَا مَنَنْتَ عَلَيْهِ أَلَّا يَفْعَلَ .
(68) سپس او را فرمان دادى پس فرمان نبرد، و منع نمودى پس باز نايستاد، و از معصيت و نافرمانى نهى فرمودى پس خلاف فرمانت نموده و نهيت را مرتكب گشته، نه از روى دشمنى با تو و نه از روى گردنكشى بر تو، بلكه هوا و خواهش او را به آنچه جدا ساخته (نهى كرده)اى و به آنچه ترسانده‌اى خواند، و دشمن تو و دشمن او (شيطان) او را بر آن يارى كرد، پس با شناسائى به ترسانيدن تو و اميدوارى به عفو تو و اعتماد به گذشت تو بر نافرمانيت اقدام نمود در حاليكه با آن نعمتهائى كه به او بخشيده‌اى سزاوارتر بندگان تو بود كه به نافرمانيت اقدام ننمايد
﴿69 وَ هَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ صَاغِراً ذَلِيلًا خَاضِعاً خَاشِعاً خَائِفاً ، مُعْتَرِفاً بِعَظِيمٍ مِنَ الذُّنُوبِ تَحَمَّلْتُهُ ، وَ جَلِيلٍ مِنَ الْخَطَايَا اجْتَرَمْتُهُ ، مُسْتَجِيراً بِصَفْحِكَ ، لَائِذاً بِرَحْمَتِكَ ، مُوقِناً أَنَّهُ لَا يُجِيرُنِي مِنْكَ مُجِيرٌ ، وَ لَا يَمْنَعُنِي مِنْكَ مَانِعٌ .
(69) و اينك منم در جلو تو پست، خوار، فروتن، زارى‌كنان و ترسان كه به گناهان بزرگ كه زير بار آن رفته‌ام و به خطاها و نادرستكاريهاى سترگ كه آن را بجا آورده‌ام اقراركننده‌ام، به عفو و گذشتت زنهار جو و به رحمتت پناهنده‌ام، باور دارم كه امان‌دهنده‌اى مرا از تو امان نمى‌دهد، و بازدارنده‌اى مرا از تو بازنمى‌دارد
﴿70 فَعُدْ عَلَيَّ بِمَا تَعُودُ بِهِ عَلَي مَنِ اقْتَرَفَ مِنْ تَغَمُّدِكَ ، وَ جُدْ عَلَيَّ بِمَا تَجُودُ بِهِ عَلَى مَنْ أَلْقَى بِيَدِهِ إِلَيْكَ مِنْ عَفْوِكَ ، وَ امْنُنْ عَلَيَّ بِمَا لَا يَتَعَاظَمُكَ أَنْ تَمُنَّ بِهِ عَلَي مَنْ أَمَّلَكَ مِنْ غُفْرَانِكَ ،
(70) پس (چون با كمال تضرع و زارى به درگاهت روآورده و به گناهان معترف و از كردار پشيمانم) به من عطا كن ستر و پوششى را از جانب خود كه به گناهكار عطا مى‌كنى، و به من ببخش عفوت را كه به كسى كه خود را تسليم تو مى‌نمايد مى‌بخشى، و به من انعام فرما آمرزشت را كه در دستگاهت بزرگ نمى‌نمايد كه آن را بر كسى كه به تو اميدوار است انعام نمائى‌
﴿71 وَ اجْعَلْ لِي فِي هَذَا الْيَوْمِ نَصِيباً أَنَالُ بِهِ حَظّاً مِنْ رِضْوَانِكَ ، وَ لَا تَرُدَّنِي صِفْراً مِمَّا يَنْقَلِبُ بِهِ الْمُتَعَبِّدُونَ لَكَ مِنْ عِبَادِكَ
(71) و در اين روز براى من بهره‌اى قرار ده كه به سبب آن به بهره‌اى از خشنودى (رحمت) تو برسم، و مرا از (درگاهت از) آنچه (ثواب و پاداشهائى كه) كوشش‌كنندگان در پرستش تو به آن بازمى‌گردند، تهى‌دست برمگردان‌
﴿72 وَ إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أُقَدِّمْ مَا قَدَّمُوهُ مِنَ الصَّالِحَاتِ فَقَدْ قَدَّمْتُ تَوْحِيدَكَ وَ نَفْيَ الْأَضْدَادِ وَ الْأَنْدَادِ وَ الْأَشْبَاهِ عَنْكَ ، وَ أَتَيْتُكَ مِنَ الْأَبْوَابِ الَّتِي أَمَرْتَ أَنْ تُؤْتَى مِنْهَا ، وَ تَقَرَّبْتُ إِلَيْكَ بِمَا لَا يَقْرُبُ أَحَدٌ مِنْكَ إِلَّا بِالتَّقَرُّبِ بِهِ .
(72) و من اگر چه كردارهاى شايسته‌اى را كه كوشش‌كنندگان در عبادتت پيش فرستاده‌اند (بجا آورده‌اند) نفرستاده‌ام (بجا نياورده‌ام) ليكن يگانه دانستن تو و اينكه اضداد و امثال و مانندهائى براى تو نيست را پيش فرستاده‌ام (به آن ايمان آورده‌ام) و از درهائى كه امر فرموده‌اى از آنها به سوى (رحمت) تو آيند به درگاهت آمده‌ام (حضرت صادق- عليه‌السلام- فرموده: اوصياء «پيغمبر- صلى الله عليه و آله-: ائمه‌ى معصومين، عليهم‌السلام» ابواب و درهاى خداى عزوجل هستند كه از آن درها به سوى او مى‌روند، و اگر ايشان نبودند خداى عزوجل شناخته نمى‌شد، و خداى تبارك و تعالى «روز قيامت» به ايشان بر مردم احتجاج كرده برهان و دليل مى‌آورد) و به آنچه (ولايت و دوستى حضرت اميرالمومنين عليه‌السلام كه) كسى جز با درخواست و قرب و نزديك شدن به آن به تو نزديك نشود طلب قرب و نزديك شدن به درگاه تو نموده‌ام‌
﴿73 ثُمَّ أَتْبَعْتُ ذَلِكَ بِالْإِنَابَةِ إِلَيْكَ ، وَ التَّذَلُّلِ وَ الِاسْتِكَانَةِ لَكَ ، وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِكَ ، وَ الثِّقَةِ بِمَا عِنْدَكَ ، وَ شَفَعْتُهُ بِرَجَائِكَ الَّذِي قَلَّ مَا يَخِيبُ عَلَيْهِ رَاجِيكَ .
(73) سپس توبه و بازگشت به سوى تو و خوارى و زارى در درگاه تو و گمان نيك به تو و اعتماد به آنچه نزد تو است را در پى طلب قرب به تو قرار داده‌ام، و اميد به تو را كه هيچگاه اميدوار به تو از آن نوميد نمى‌گردد همراه آن نموده‌ام‌
﴿74 وَ سَأَلْتُكَ مَسْأَلَةَ الْحَقِيرِ الذَّلِيلِ الْبَائِسِ الْفَقِيرِ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِيرِ ، وَ مَعَ ذَلِكَ خِيفَةً وَ تَضَرُّعاً وَ تَعَوُّذاً وَ تَلَوُّذاً ، لَا مُسْتَطِيلًا بِتَكَبُّرِ الْمُتَكَبِّرِينَ ، وَ لَا مُتَعَالِياً بِدَالَّةِ الْمُطِيعِينَ ، وَ لَا مُسْتَطِيلًا بِشَفَاعَةِ الشَّافِعِينَ .
(74) و از تو درخواست مى‌نمايم همچون درخواست پست خوار نيازمند بى‌چيز ترسنده‌ى زنهار خواه، و با اين احوال درخواستم از روى ترس و زارى و پناه خواهى است، نه از روى بلند پروازى به گردنكشى گردنكشان، و نه از روى علو و بلندى خواه به جرات و اعتماد اطاعت‌كنندگان، و نه از روى تكبر به شفاعت و ميانجيگرى شفاعت‌كنندگان‌
﴿75 وَ أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّينَ ، وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّينَ ، وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا ، فَيَا مَنْ لَمْ يُعَاجِلِ الْمُسِيئِينَ ، وَ لَا يَنْدَهُ الْمُتْرَفِينَ ، وَ يَا مَنْ يَمُنُّ بِإِقَالَةِ الْعَاثِرِينَ ، وَ يَتَفَضَّلُ بِإِنْظَارِ الْخَاطِئِينَ .
(75) و من پس از اين اعتراف كمترين كمتران و خوارترين خوارتران و مانند ذره (كوچكترين مورچه، يا آنچه در آفتاب از روزنه ديده مى‌شود) بلكه كمتر از آنم (مقصود از اين جمله انشاء تواضع و فروتنى است نه اخبار از واقع، زيرا آشكار است كه امام- عليه‌السلام- كمترين كمتران و مانند ذره نمى‌باشد) پس اى آنكه در كيفر بدكاران شتاب نكرده و آنان را كه در ناز و نعمت فرورفته و آنها را بيجا به كار مى‌برند (از نعمتها) بازنمى‌دارد (مهلتشان مى‌دهد) و اى آنكه لغزندگان را (آنانكه گناهى بر ايشان پيش آيد و آن را بجا آورند) از روى انعام عفو مى‌نمايد و از آنها درمى‌گذرد، و خطاكاران را از روى احسان مهلت مى‌دهد
﴿76 أَنَا الْمُسِي‌ءُ الْمُعْتَرِفُ الْخَاطِىُ الْعَاثِرُ .
(76) منم بدكار اقراركننده‌ى (به بدكردارى) خطاكار لغزنده‌
﴿77 أَنَا الَّذِي أَقْدَمَ عَلَيْكَ مُجْتَرِئاً .
(77) منم آنكه از روى جرات در برابر تو (به گناه) اقدام نمود
﴿78 أَنَا الَّذِي عَصَاكَ مُتَعَمِّداً .
(78) منم آنكه از روى قصد تو را معصيت و نافرمانى كرد
﴿79 أَنَا الَّذِي اسْتَخْفَى مِنْ عِبَادِكَ وَ بَارَزَكَ .
(79) منم آنكه (كردارهاى زشت خود را) از بندگانت پنهان نموده و در برابر تو آشكارا ساخته‌
﴿80 أَنَا الَّذِي هَابَ عِبَادَكَ وَ أَمِنَكَ .
(80) منم آنكه از بندگانت ترسيده (كه مبادا بر اثر كارهاى نارواى خويش نزد آنان رسوا شود) و از تو ايمن و آسوده گشته‌
﴿81 أَنَا الَّذِي لَمْ يَرْهَبْ سَطْوَتَكَ ، وَ لَمْ يَخَفْ بَأْسَكَ .
(81) منم آنكه از قهر و غلبه‌ى تو نهراسيده و از عذاب و سختگيريت نترسيده‌
﴿82 أَنَا الْجَانِي عَلَى نَفْسِهِ
(82) منم گنهكار درباره‌ى خود
﴿83 أَنَا الْمُرْتَهَنُ بِبَلِيَّتِهِ .
(83) منم در گرو بلا و گرفتارى خويش‌
﴿84 أَنَا الْقَلِيلُ الْحَيَاءِ .
(84) منم بى‌حياء و بى‌شرم (چون رادع و بازدارنده‌ى از كارهاى زشت حياء و شرم است، پس كسى كه كار زشت انجام دهد داراى حياء و شرم نمى‌باشد، ناگفته نماند: ما اعتقاد داريم كه امام- عليه‌السلام- معصوم است يعنى داراى ملكه و صفت راسخه‌ى در نفس است كه بر اثر آن هيچگاه و هيچگونه معصيت و گناهى مرتكب نمى‌شود، پس اينگونه عبارات از زبان شيعيان و پيروانشان و آموختن به آنان است، چنانكه در شرح دعاى دوازدهم بيان شد)
﴿85 أَنَا الطَّوِيلُ الْعَنَاءِ .
(85) منم گرفتار رنج دراز (در دنيا به سبب نگرانى و ترس از آنچه بجا آورده و در آخرت بر اثر كيفر گناهانى كه مرتكب شده‌ام)
﴿86 بِحَقِّ مَنِ انْتَجَبْتَ مِنْ خَلْقِكَ ، وَ بِمَنِ اصْطَفَيْتَهُ لِنَفْسِكَ ، بِحَقِّ مَنِ اخْتَرْتَ مِنْ بَرِيَّتِكَ ، وَ مَنِ اجْتَبَيْتَ لِشَأْنِكَ ، بِحَقِّ مَنْ وَصَلْتَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِكَ ، وَ مَنْ جَعَلْتَ مَعْصِيَتَهُ كَمَعْصِيَتِكَ ، بِحَقِّ مَنْ قَرَنْتَ مُوَالَاتَهُ بِمُوَالَاتِكَ ، وَ مَنْ نُطْتَ مُعَادَاتَهُ بِمُعَادَاتِكَ ، تَغَمَّدْنِي فِي يَوْمِي هَذَا بِمَا تَتَغَمَّدُ بِهِ مَنْ جَارَ إِلَيْكَ مُتَنَصِّلًا ، وَ عَاذَ بِاسْتِغْفَارِكَ تَائِباً .
(86) تو را قسم مى‌دهم به حق (به مقام و منزلت) كسى (خاتم‌الانبياء، صلى الله عليه و آله) كه او را از آفريدگانت برگزيده‌اى، و به حق كسى كه او را براى خود پسنديده‌اى، به حق كسى كه او را از آنچه آفريده‌اى اختيار كرده‌اى، و كسى كه او را براى كار خود (بيان احكام تا روز قيامت) انتخاب نموده‌اى، به حق كسى كه طاعت و فرمانبرى از او را به طاعت از خود پيوسته‌اى، و كسى كه نافرمانى از او را مانند نافرمانى از خود گردانيده‌اى، به حق كسى كه دوستى او را به دوستى خود مقرون نموده‌اى، و كسى كه دشمنيش را به دشمنى خويش جمع كرده‌اى، مرا در اين روزم بپوشان به آنچه (رحمت و عفو خود كه) مى‌پوشانى به آن كسى را كه با حال بيزارى از گناه به سوى تو زارى نمايد، و با توبه و بازگشت از نافرمانى به درخواست آمرزش از تو پناه آورد
﴿87 وَ تَوَلَّنِي بِمَا تَتَوَلَّى بِهِ أَهْلَ طَاعَتِكَ وَ الزُّلْفَى لَدَيْكَ وَ الْمَكَانَةِ مِنْكَ .
(87) و مرا سرپرستى فرما به آنچه (به توفيق و جورى اسباب كار براى عبادت و بندگى كه) به آن سرپرستى مى‌فرمائى كسانى را كه تو را طاعت و فرمانبرى از او را به طاعت از خود پيوسته‌اى، به حق كسى كه طاعت و فرمانبرى از او را به طاعت از خود پيوسته‌اى، و كسى كه نافرمانى از او را مانند نافرمانى از خود گردانيده‌اى، به حق كسى كه دوستى او را به دوستى خود مقرون نموده‌اى، و كسى كه دشمنيش را به دشمنى خويش جمع كرده‌اى، مرا در اين روزم بپوشان به آنچه (رحمت و عفو خود كه) مى‌پوشانى به آن كسى را كه با حال بيزارى از گناه به سوى تو زارى نمايد، و با توبه و بازگشت از نافرمانى به درخواست آمرزش از تو پناه آورد و مرا سرپرستى فرما به آنچه (به توفيق و جورى اسباب كار براى عبادت و بندگى) به آن سرپرستى مى‌فرمائى كسانى را كه تو را طاعت و فرمانبرى نموده و نزد تو داراى قرب و منزلت هستند
﴿88 وَ تَوَحَّدْنِي بِمَا تَتَوَحَّدُ بِهِ مَنْ وَفَى بِعَهْدِكَ ، وَ أَتْعَبَ نَفْسَهُ فِي ذَاتِكَ ، وَ أَجْهَدَهَا فِي مَرْضَاتِكَ .
(88) و تو خود به تنهائى به من احسان و نيكى كن به آنچه (هدايت و راهنمائى كه) به آن احسان نمودى كسى را كه به عهد و پيمان تو وفا كرده (به تو ايمان آورده) و خود را درباره‌ى (طاعت از) تو به رنج انداخته، و در به دست آوردن خشنوديت خويشتن را بيشتر از توانائى كوشا گردانيده
﴿89 وَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِتَفْرِيطِي فِي جَنْبِكَ ، وَ تَعَدِّي طَوْرِي فِي حُدُودِكَ ، وَ مُجَاوَزَةِ أَحْكَامِكَ .
(89) و مرا به تقصير و كوتاهى در حق تو (بندگيت) و تجاوز از حد و مرز خويش در آنچه حرام نموده‌اى و تجاوز از احكام و فرمانهايت به كيفر مرسان‌
﴿90 وَ لَا تَسْتَدْرِجْنِي بِإِمْلَائِكَ لِي اسْتِدْرَاجَ مَنْ مَنَعَنِي خَيْرَ مَا عِنْدَهُ وَ لَمْ يَشْرَكْكَ فِي حُلُولِ نِعْمَتِهِ بِي .
(90) و به وسيله‌ى مهلت دادن خود به من تدريجا و كم‌كم سزاوار عقابم مفرما (به اينكه هر گناهى مرتكب شوم نعمتى عطاء فرمائى من هم فريب خورده‌ى آن گشته استغفار و درخواست آمرزش آن را از يادم ببرد) مانند تدريجا سزاوار كيفر شدن كسى (ثروتمند و دارائى) كه مرا از خير و نيكى آنچه نزد او است بازداشته و بى‌بهره گردانيده و حال آنكه در رسيدن نعمت او به من شريك تو نبوده (كه آن را از من بازداشته، اشاره به قول خداى تعالى «س 7 ى 182»: و الذين كذبوا باياتنا سنستدرجهم من حيث لا يعلمون «ى 183» و املى لهم ان كيدى متين يعنى آنانكه آيات و نشانه‌هاى «توحيد و يگانگى» ما را دروغ پندارند به زودى آنها را تدريجا و كم كم عقاب نمائيم از آنجائى كه ندانند «هر چه گناه كنند ما نعمت بر ايشان بيافزائيم و آنها هم بر معصيت مى‌افزايند پس از اين رو سزاوار عقاب سخت مى‌گردند» و ايشان را «چند روزى» مهلت مى‌دهيم «تا آنچه خواهند بجا آورند» همانا مكر «كيفر» ما سخت و دشوار است)
﴿91 وَ نَبِّهْنِي مِنْ رَقْدَةِ الْغَافِلِينَ ، وَ سِنَةِ الْمُسْرِفِينَ ، وَ نَعْسَةِ الَْمخْذُولِينَ
(91) و مرا از خواب بيخبران (آنانكه از راه حق دورى گزيده‌اند) و از خواب آلودگى دورى‌كنندگان از حد اعتدال در كارهاشان، و از چرت زدن خوارشدگان (آنانكه توفيق عبادت از آنها گرفته شده و به گمراهى رفته‌اند) بيدار نما (چنان كن كه هميشه هشيار باشم تا هيچگاه از راه حق جدا نشده نيكبختى دنيا و آخرت را دريابم)
﴿92 وَ خُذْ بِقَلْبِي إِلَى مَا اسْتَعْمَلْتَ بِهِ الْقَانِتِينَ ، وَ اسْتَعْبَدْتَ بِهِ الْمُتَعَبِّدِينَ ، وَ اسْتَنْقَذْتَ بِهِ الْمُتَهَاوِنِينَ .
(92) و دلم را متوجه گردان به آنچه (راهى كه) اطاعت‌كنندگان را به آن واداشته‌اى، و كوشش‌كنندگان در عبادت را به آن، بندگان فرمانبران قرار داده‌اى، و به وسيله‌ى آن سهل‌انگاران (طاعت و فرمانبرى) را (از عذاب) نجات داده‌اى‌
﴿93 وَ أَعِذْنِي مِمَّا يُبَاعِدُنِي عَنْكَ ، وَ يَحُولُ بَيْنِي وَ بَيْنَ حَظِّي مِنْكَ ، وَ يَصُدُّنِي عَمَّا أُحَاوِلُ لَدَيْكَ
(93) و مرا پناه ده (نگهدارى فرما) از آنچه (گناهانى كه) از (رحمت و پاداش) تو دورم مى‌گرداند، و ميان من و بهره‌ام از جانب تو جلوگير شود، و از آنچه (روا شدن خواسته‌ها كه) نزد تو قصد مى‌نمايم بازم دارد
﴿94 وَ سَهِّلْ لِي مَسْلَكَ الْخَيْرَاتِ إِلَيْكَ ، وَ الْمُسَابَقَةَ إِلَيْهَا مِنْ حَيْثُ أَمَرْتَ ، وَ الْمُشَاحَّةَ فِيهَا عَلَى مَا أَرَدْتَ .
(94) و راه نيكوهاى به سويت (بندگيت) و پيشى گرفتن به آنها را از آنجا كه تو امر كرده‌اى، و حرص و آز در آنها را به آنچه تو خواسته‌اى برايم آسان گردان (چنان كن كه در نظرم سخت و دشوار نيايد)
﴿95 وَ لَا تَمْحَقْنِي فِيمَن تَمْحَقُ مِنَ الْمُسْتَخِفِّينَ بِمَا أَوْعَدْتَ
(95) و مرا با كسانى كه هلاك مى‌نمائى و آنان سبك شمارند و اهتمام ندارند آنچه (عذابى) را كه تهديد نموده‌اى هلاك مساز
﴿96 وَ لَا تُهْلِكْنِي مَعَ مَنْ تُهْلِكُ مِنَ الْمُتَعَرِّضِينَ لِمَقْتِكَ
(96) و با كسانى كه تباه مى‌سازى و ايشان دشمنى تو را مى‌طلبند (خلاف امر و نهيت رفتار مى‌كنند) تباه مگردان‌
﴿97 وَ لَا تُتَبِّرْنِي فِيمَنْ تُتَبِّرُ مِنَ الْمُنْحَرِفِينَ عَن سُبُلِكَ
(97) و با كسانى كه در هم مى‌شكنى (به سختترين كيفر گرفتارشان مى‌كنى) و آنها از راههاى تو بيرون روند (به گفتار پيغمبر و ائمه‌ى معصومين- عليهم‌السلام- گوش ندهند) در هم مشكن‌
﴿98 وَ نَجِّنِي مِنْ غَمَرَاتِ الْفِتْنَةِ ، وَ خَلِّصْنِي مِنْ لَهَوَاتِ الْبَلْوَى ، وَ أَجِرْنِي مِنْ أَخْذِ الْإِمْلَاءِ .
(98) و از گردابها و سختيهاى بلاء و از كامها و گلوگيرهاى گرفتارى رهائى و از مواخذه (بر اثر بدكردارى در زمان) مهلت دادن پناهم ده (توفيق بندگى عطا فرما كه هنگام مهلت داشتن مرتكب گناهى نشده كه به عذاب گرفتار گردم)
﴿99 وَ حُلْ بَيْنِي وَ بَيْنَ عَدُوٍّ يُضِلُّنِي ، وَ هَوًى يُوبِقُنِي ، وَ مَنْقَصَةٍ تَرْهَقُنِي
(99) و ميان من و دشمنى كه گمراهم سازد، و خواهش نفس كه هلاكم گرداند، و خسران و زيانى (گناهانى) كه مرا فراگيرد مانع و جلوگير شود
﴿100 وَ لَا تُعْرِضْ عَنِّي إِعْرَاضَ مَنْ لَا تَرْضَى عَنْهُ بَعْدَ غَضَبِكَ
(100) و از من رومگردان رو برگرداندن از كسى كه پس از خشم (دورى رحمت) خود از او خشنود نمى‌شوى‌
﴿101 وَ لَا تُؤْيِسْنِي مِنَ الْأَمَلِ فِيكَ فَيَغْلِبَ عَلَيَّ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَتِكَ
(101) و از اميد به خود نوميدم مگردان كه نوميدى از رحمتت بر من غالب شود
﴿102 وَ لَا تَمْنِحْنِي بِمَا لَا طَاقَةَ لِي بِهِ فَتَبْهَظَنِي مِمَّا تُحَمِّلُنِيهِ مِنْ فَضْلِ مَحَبَّتِكَ .
(102) و به من مبخش آنچه طاقت و توانائى آن را ندارم كه از جهت فزونى محبت و دوستيم تو را كه بر من تكليف مى‌نمائى گرانبارم سازى‌
﴿103 وَ لَا تُرْسِلْنِي مِنْ يَدِكَ إِرْسَالَ مَنْ لَا خَيْرَ فِيهِ ، وَ لَا حَاجَةَ بِكَ إِلَيْهِ ، وَ لَا إِنَابَةَ لَهُ
(103) و مرا از پيش خود رها مكن رها كردن كسى كه در او خير و نيكى نيست، و تو را به (طاعت) او حاجت و نيازى و براى او توبه‌ى (از گناهانش) نباشد
﴿104 وَ لَا تَرْمِ بِي رَمْيَ مَنْ سَقَطَ مِنْ عَيْنِ رِعَايَتِكَ ، وَ مَنِ اشْتَمَلَ عَلَيْهِ الْخِزْيُ مِنْ عِنْدِكَ ، بَلْ خُذْ بِيَدِي مِنْ سَقْطَةِ الْمُتَرَدِّينَ ، وَ وَهْلَةِ الْمُتَعَسِّفِينَ ، وَ زَلَّةِ الْمَغْرُورِينَ ، وَ وَرْطَةِ الْهَالِكِينَ .
(104) و به دور مى‌اندازد (از لطف و توفيق خود بى‌بهره‌ام مگردان) دور انداختن كسى كه از چشم حفظ و نگهداريت افتاده (از رحمتت بى‌بهره شده) و كسى كه از جانب تو خوارى و رسوائى او را فراگرفته، بلكه از افتادن افتادگان (در عذاب) و ترس گمراهان (هنگام حساب و بازپرسى) و لغزش فريب داده‌شدگان (از شيطان) و تباه شدن تباه شدگان (بر اثر گناهان) و ستم بگير (نگهداريم فرما)
﴿105 وَ عَافِنِي مِمَّا ابْتَلَيْتَ بِهِ طَبَقَاتِ عَبِيدِكَ وَ إِمَائِكَ ، وَ بَلِّغْنِي مَبَالِغَ مَنْ عُنِيتَ بِهِ ، وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ ، وَ رَضِيتَ عَنْهُ ، فَأَعَشْتَهُ حَمِيداً ، وَ تَوَفَّيْتَهُ سَعِيداً
(105) و از آنچه (گرفتاريها كه) اصناف غلامان و كنيزان (مرد و زن از بندگان) خود را دچار كرده‌اى سلامتى و بى‌گزندى ده، و به منتهى درجات كسى برسانم كه با او عنايت داشته (از گرفتاريهاى دنيا و آخرت) نگهداريش نموده‌اى، و بر او انعام و بخشش كرده‌اى، و از او خشنود شده‌اى، و به سبب آن او را (در دنيا از جهت اخلاق و افعال نزد خود) ستوده شده زنده داشته، و نيكبخت گرديده (سزاوار بهشت كه بزرگترين نيكبختيها است گشته) مى‌رانده‌اى‌
﴿106 وَ طَوِّقْنِي طَوْقَ الْإِقْلَاعِ عَمَّا يُحْبِطُ الْحَسَنَاتِ ، وَ يَذْهَبُ بِالْبَرَكَاتِ
(106) و خوددارى از آنچه (گناهى مانند كفر كه) حسنات و افعال پسنديده را باطل مى‌گرداند (يا خوددارى از بجا آوردن حسنات را طورى كه موجب پاداش نگردد) و (گناهانى مانند دروغگوئى، نماز نخواندن، روزه نگرفتن و غيبت كردن كه) خيرات و نيكيها را از ميان مى‌برد (بى‌پاداش نمايد، مانند) طوق و گردن‌بند گردنم ساز (هيچگاه از من جدا مفرما، حضرت صادق- عليه‌السلام- فرموده: خداوند نعمتى را كه به بنده‌اى داده از او نمى‌گيرد تا اينكه گناهى را مرتكب شود كه به سبب آن سزاوار گردد كه نعمت از او بگيرد)
﴿107 وَ أَشْعِرْ قَلْبِيَ الِازْدِجَارَ عَنْ قَبَائِحِ السَّيِّئَاتِ ، وَ فَوَاضِحِ الْحَوْبَاتِ .
(107) و دلم را به بازايستادن از زشتيهاى ناپسنديده‌ها و رسوائيهاى گناهان بپوشان (هميشه متوجه آن گردان)
﴿108 وَ لَا تَشْغَلْنِي بِمَا لَا أُدْرِكُهُ إِلَّا بِكَ عَمَّا لَا يُرْضِيكَ عَنِّي غَيْرُهُ
(108) و مرا از آنچه (عبادتى كه) تو را از من جز آن خشنود نمى‌گرداند به چيزى (طلب دنيا) كه آن را جز به (كمك) تو درنمى‌يابم مشغول مساز
﴿109 وَ انْزِعْ مِنْ قَلْبِي حُبَّ دُنْيَا دَنِيَّةٍ تَنْهَى عَمَّا عِنْدَكَ ، وَ تَصُدُّ عَنِ ابْتِغَاءِ الْوَسِيلَةِ إِلَيْكَ ، وَ تُذْهِلُ عَنِ التَّقَرُّبِ مِنْكَ .
(109) و دوستى دنياى پست را كه از آنچه (سعادت و نيكبختى كه) نزد تو است منع مى‌نمايد، و از طلبيدن وسيله و دست‌آويز به سوى تو بازمى‌دارد، و از تقرب و نزديك شدن به (طاعت) تو غافل و بيخبر مى‌گرداند از دلم بركن‌
﴿110 وَ زَيِّنْ لِيَ التَّفَرُّدَ بِمُنَاجَاتِكَ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ
(110) و تنها به سر بردن به مناجات و راز و نياز با تو را در شب و روز براى من آراسته گردان (نيكوئى آن را برايم آشكار ساز. به يكى از بندگان خدا كه تنها به سر بردن را از براى خود گزيده بود گفتند: چه تو را به تنهائى شكيبا گردانيد؟ گفت: من تنها نيستم! من همنشين پروردگارم- عزوجل- هستم، هرگاه بخواهم او با من سخن گويد كتاب او «قرآن مجيد» را مى‌خوانم، و هرگاه بخواهم من با او سخن گويم نماز مى‌خوانم)
﴿111 وَ هَبْ لِي عِصْمَةً تُدْنِينِي مِنْ خَشْيَتِكَ ، وَ تَقْطَعُنِي عَنْ رُكُوبِ مَحَارِمِكَ ، وَ تَفُكَّنِي مِنْ أَسْرِ الْعَظَائِمِ .
(111) و مرا عصمت و نگهدارى (ملكه و صفتى كه موجب دورى گزيدن از گناهان است) ببخش كه بترس (از عذاب) تو نزديكم گرداند، و از بجا آوردن آنچه حرام و ناروا ساخته‌اى بازم دارد، و از گرفتار شدن به گناهان بزرگ رهايم نمايد
﴿112 وَ هَبْ لِيَ التَّطْهِيرَ مِنْ دَنَسِ الْعِصْيَانِ ، وَ أَذْهِبْ عَنِّي دَرَنَ الْخَطَايَا ، وَ سَرْبِلْنِي بِسِرْبَالِ عَافِيَتِكَ ، وَ رَدِّنِي رِدَاءَ مُعَافَاتِكَ ، وَ جَلِّلْنِي سَوَابِغَ نَعْمَائِكَ ، وَ ظَاهِرْ لَدَيَّ فَضْلَكَ وَ طَوْلَكَ
(112) و از چركى معصيت پاكيزه‌ام گردان، و آلودگى به گناهان را از من ببر، و پيراهن سلامتى از جانب خود را بر من بپوشان و عباى (پوششى كه روى همه‌ى جامه‌ها مى‌پوشند) صحت و تندرستى از نزد خويش را در برم فرما (تندرستى از دردها را مانند پيراهن و بى‌گزندى از آزار مردم را مانند عبا و پوشش من قرار ده) و به نعمتهاى پهناور خود بپوشانم، و احسان و بخششت را پى در پى بر من برسان‌
﴿113 وَ أَيِّدْنِي بِتَوْفِيقِكَ وَ تَسْدِيدِكَ ، وَ أَعِنِّي عَلَى صَالِحِ النِّيَّةِ ، وَ مَرْضِيِّ الْقَوْلِ ، وَ مُسْتَحْسَنِ الْعَمَلِ ، وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى حَوْلِي وَ قُوَّتِي دُونَ حَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ .
(113) و به جور شدن اسباب كار و راهنمائيت به راه حق كمكم نما، و بر قصد و آهنگ شايسته و گفتار پسنديده و كردار نيكو ياريم كن، و به قدرت و توانائيم بى‌قدرت و توانائيت وامگذارم (زيرا جنبش و توانائى جز به مشيت و خواست تو نيست)
﴿114 وَ لَا تُخْزِنِي يَوْمَ تَبْعَثُنِي لِلِقَائِكَ ، وَ لَا تَفْضَحْنِي بَيْنَ يَدَيْ أَوْلِيَائِكَ ، وَ لَا تُنْسِنِي ذِكْرَكَ ، وَ لَا تُذْهِبْ عَنِّي شُكْرَكَ ، بَلْ أَلْزِمْنِيهِ فِي أَحْوَالِ السَّهْوِ عِنْدَ غَفَلَاتِ الْجَاهِلِينَ لآِلْائِكَ ، وَ أَوْزِعْنِي أَنْ أُثْنِيَ بِمَا أَوْلَيْتَنِيهِ ، وَ أَعْتَرِفَ بِمَا أَسْدَيْتَهُ إِلَيَّ .
(114) و روزى (قيامت) كه مرا براى ديدار خود (حساب و بازپرسى) برانگيزى (زنده كنى) خوار و شرمنده مكن، و در جلو دوستانت (انبياء و اوصياء- عليهم‌السلام- و بندگان شايسته و پرهيزكار) رسوايم مگردان، و ياد خود را از يادم مبر (چيزهائى كه بر اثر انجام ندادن فرمانت و پيروى از هواى نفس موجب نسيان و فراموشى از تو است از من دور ساز) و شكر و سپاس خود (توفيق بندگيت) را از من زايل مكن، بلكه آن را در حالات فراموشى هنگام فراموشيهاى نادانان به نعمتهايت هميشه با من قرار ده، و به من الهام كن كه بر آنچه مرا عطا كرده‌اى ستايش نمايم، و به آنچه به من نيكوئى نموده‌اى اقرار كنم‌
﴿115 وَ اجْعَلْ رَغْبَتِي إِلَيْكَ فَوْقَ رَغْبَةِ الرَّاغِبِينَ ، وَ حَمْدِي إِيَّاكَ فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِينَ
(115) و تضرع و زارى و توجه و روآوردنم را به سوى خود بالاتر (فزونتر) از روآوردن روآورندگان، و سپاسگزاريم را درباره‌ى تو بالاتر از سپاس سپاسگزاران گردان‌
﴿116 وَ لَا تَخْذُلْنِي عِنْدَ فَاقَتِي إِلَيْكَ ، وَ لَا تُهْلِكْنِي بِمَا . أَسْدَيْتُهُ إِلَيْكَ ، وَ لَا تَجْبَهْنِي بِمَا جَبَهْتَ بِهِ الْمُعَانِدِينَ لَكَ ، فَإِنِّي لَكَ مُسَلِّمٌ ، أَعْلَمُ أَنَّ الْحُجَّةَ لَكَ ، وَ أَنَّكَ أَوْلَى بِالْفَضْلِ ، وَ أَعْوَدُ بِالْإِحْسَانِ ، وَ أَهْلُ التَّقْوَى ، وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ ، وَ أَنَّكَ بِأَنْ تَعْفُوَ أَوْلَى مِنْكَ بِأَنْ تُعَاقِبَ ، وَ أَنَّكَ بِأَنْ تَسْتُرَ أَقْرَبُ مِنْكَ إِلَى أَنْ تَشْهَرَ .
(116) و هنگام نيازمنديم به سوى تو (مراد هنگام نگرانى و گرفتارى است چون انسان هميشه به خداوند سبحان نيازمند است) خوارم مساز (مرا از رحمتت بى‌بهره مگردان) و به وسيله‌ى آنچه در درگاهت نيكوئى كرده‌ام (اعمالى كه پنداشته‌ام به آنها خشنوديت را به دست آورده‌ام در حالى كه همان اعمال موجب هلاك و تباهى من شده چون به طورى كه شايسته‌ى نيكوئى است نبوده) هلاكم مكن (گوئيا اين جمله اشاره است به فرمايش خداى تعالى «س 18 ى 103»: قل هل ننبئكم بالاخسرين اعمالا «ى 104» الذين ضل سعيهم فى الحيوه الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا يعنى «اى پيغمبر ما به مردم» بگو: آيا شما را به زيانكارترين آگاه سازم؟ آنان كسانى‌اند كه سعى و كوشش‌شان در زندگانى دنيا «بر اثر كردارهاى نيكو نما» تباه گشته و مى‌پندارند كه كار نيكو مى‌كنند. گفته‌اند: هر كه كار خير و نيكى بجا آورد و بنياد آن بر اخلاص و ايمان نباشد مندرج در اين آيه است) و دست رد بر پيشانيم مزن (مرا از درگاهت نوميد بازمگردان) به آنچه (كردارى كه) به وسيله‌ى آن دست رد بر پيشانى ستيزه‌كنندگان با خود زده‌اى، زيرا من فرمانبرنده‌ى توام، مى‌دانم (باور دارم) كه حجت و دليل (در هر حكمى) تو را است، و تو به فضل و بخشش سزاوارتر، و به احسان و نيكى كردن سود رسانده‌تر، و شايسته‌اى كه از (كيفر) تو بترسند، و سزاوارى (گناهان را) بيامرزى، و به عفو نمودن شايسته‌ترى كه عقاب نمائى، و بپوشاندن (گناه) نزديكترى كه آشكار سازى‌
﴿117 فَأَحْيِنِي حَيَاةً طَيِّبَةً تَنْتَظِمُ بِمَا أُرِيدُ ، وَ تَبْلُغُ مَا أُحِبُّ مِنْ حَيْثُ لَا آتِي مَا تَكْرَهُ ، وَ لَا أَرْتَكِبُ مَا نَهَيْتَ عَنْهُ ، وَ أَمِتْنِي مَيتَةَ مَنْ يَسْعَى نُورُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ .
(117) پس (اكنون كه اينگونه مهربانى) مرا زنده‌دار به زندگى پاكيزه‌اى (زندگى با روزى حلال) كه به آنچه مى‌خواهم پيوسته شود، و به آنچه دوست دارم پايان يابد، در صورتى كه آنچه را نمى‌پسندى بجا نياورم، و آنچه را نهى كرده‌اى مرتكب نشوم، و بميران مردن كسى كه نور و روشنائيش (راهنمايش به بهشت) در پيش رويش و از سمت راستش مى‌رود (حضرت باقر- عليه‌السلام- فرموده: روز رستاخيز براى هر كه نور «راهنماى به بهشت» باشد «از عذاب و سختيهاى آن روز» رهائى مى‌يابد، و براى هر مومنى نورى است)
﴿118 وَ ذَلِّلْنِي بَيْنَ يَدَيْكَ ، وَ أَعِزَّنِي عِنْدَ خَلْقِكَ ، وَ ضَعْنِي إِذَا خَلَوْتُ بِكَ ، وَ ارْفَعْنِي بَيْنَ عِبَادِكَ ، وَ أَغْنِنِي عَمَّنْ هُوَ غَنِيٌّ عَنِّي ، وَ زِدْنِي إِلَيْكَ فَاقَةً وَ فَقْراً .
(118) و مرا در درگاهت خوار (مطيع) و در نزد آفريدگانت عزيز و ارجمند گردان، و چون با تو خلوت كرده تنها به سر برم (از جز تو چشم پوشيده به راز و نياز بپردازم) فروتن و در ميان بندگانت بلند مرتبه و سرفرازم نما، و از كسى كه از من بى‌نياز است (درخواستى نكرده و نمى‌كند) بى‌نيازم ساز (چنان كن كه من هم از او چيزى نخواهم) و بر فقر و نيازمنديم به درگاهت بيافزا (تا درخواستم از تو و راز و نيازم با تو فزونى يابد)
﴿119 وَ أَعِذْنِي مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ ، وَ مِنْ حُلُولِ الْبَلَاءِ ، وَ مِنَ الذُّلِّ وَ الْعَنَاءِ ، تَغَمَّدْنِي فِيما اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّي بِمَا يَتَغَمَّدُ بِهِ الْقَادِرُ عَلَى الْبَطْشِ لَوْ لَا حِلْمُهُ ، وَ الآْخِذُ عَلَى الْجَرِيرَةِ لَوْ لَا أَنَاتُهُ
(119) و از شماتت و شادى دشمنان و پيشامد غم و اندوه و ذلت و خوارى (نزد مردم) و رنج و گرفتارى (در كارها) پناهم ده، مرا در آنچه (گناهانى كه) بر آن از من آگاهى (به رحمتت) بپوشان (عفو فرما) به آنچه (گناهى كه) مى‌پوشاند (مى‌گذرد) تواناى گرفتن از روى عنف و سختى اگر بردباريش نبود، و عقاب‌كننده‌ى بر گناه اگر مكث و شتاب نكردنش نبود (حلم و مكث در انجام كارى مانع از قدرت او نيست، بلكه مانع از مقدور كه آن گرفتن از روى عنف و عقاب است مى‌باشد، چون قدرت او پيش از فعل است و آنچه با آن منافات دارد عجز و ناتوانى است)
﴿120 وَ إِذَا أَرَدْتَ بِقَوْمٍ فِتْنَةً أَوْ سُوءاً فَنَجِّنِي مِنْهَا لِوَاذاً بِكَ ، وَ إِذْ لَمْ تُقِمْنِي مَقَامَ فَضِيحَةٍ فِي دُنْيَاكَ فَلَا تُقِمْنِي مِثْلَهُ فِي آخِرَتِكَ
(120) و هرگاه به گروهى (بر اثر نافرمانى) فتنه و تباهى يا بدى و گرفتارى بخواهى (پيش آورى) مرا در حالى كه پناهنده‌ى به تو هستم از آن رهائى ده، و چون مرا در دنياى خود (دنيائى كه مالك آن توئى) در جاى رسوائى) به پا مدار (رسوا مگردان)
﴿121 وَ اشْفَعْ لِي أَوَائِلَ مِنَنِكَ بِأَوَاخِرِهَا ، وَ قَدِيمَ فَوَائِدِكَ بِحَوَادِثِهَا ، وَ لَا تَمْدُدْ لِي مَدّاً يَقْسُو مَعَهُ قَلْبِي ، وَ لَا تَقْرَعْنِي قَارِعَةً يَذْهَبُ لَهَا بَهَائِي ، وَ لَا تَسُمْنِي خَسِيسَةً يَصْغُرُ لَهَا قَدْرِي وَ لَا نَقِيصَةً يُجْهَلُ مِنْ أَجْلِهَا مَكَانِي .
(121) و اوائل نعمتهايت (نعمتهاى دنيوى) را با اواخر آنها (نعمتهاى اخروى) و سودهاى ديرينه‌ات (آنچه پيش از اين تاكنون عطا فرموده‌اى) را با تازه‌هاى آنها (آنچه پس از اين مى‌بخشى) براى من توام و جفت گردان، و چندان مرا مهلت مده و عمرم را طولانى و دراز مكن كه با آن دلم سخت شود (در قرآن كريم «س 19 ى 75» فرموده: قل من كان فى الضلاله فليمدد له الرحمن مدا حتى اذا راوا ما يوعدون اما العذاب و اما الساعه يعنى «اى پيغمبر ما به آنانكه به مال و دارائى و جاه و جلال مى‌بالند و خدا را نافرمانى مى‌كنند» بگو: كسانى كه در راه ضلالت و گمراهى‌اند «خلاف دستور شرع رفتار مى‌نمايند» خداى مهربان آنان را مهلت و طول عمر مى‌دهد تا هنگامى كه آنچه را بيم داده مى‌شوند ببينند، و آن يا عذاب و گرفتارى «در دنيا» يا فرارسيدن «سختى» روز قيامت است، و «س 57 ى 16» فرموده: فطال عليهم الامد فقست قلوبهم يعنى پس اهل كتاب «مانند يهود و نصارى» عمرهاشان «در غفلت و بى‌خبرى و آرزوى دراز» به طول انجاميد و «به سبب آن» دلهاشان سخت گرديد) و بر من مصيبت و سختى مفرست كه بر اثر آن نيكوئى و خوشى و بزرگيم برود، و مرا به پستى‌اى كه بر اثر آن منزلت و گرامى داشتنم (در نظر مردم) كوچك و خوار گردد، و عيب و زشتى‌اى كه به جهت آن مقام و ارزش من دانسته نشود گرفتار مساز
﴿122 وَ لَا تَرُعْنِي رَوْعَةً أُبْلِسُ بِهَا ، وَ لَا خِيفَةً أُوجِسُ دُونَهَا ، اجْعَلْ هَيْبَتِي فِي وَعِيدِكَ ، وَ حَذَرِي مِنْ إِعْذَارِكَ وَ إِنْذَارِكَ ، وَ رَهْبَتِي عِنْد تِلَاوَةِ آيَاتِكَ .
(122) و (از عذابت) چنان مترسانم كه به وسيله‌ى آن (از عفوت) نوميد گردم، و چنان بيمناكم مگردان كه در آن هنگام ترس در دل افكنم، ترسم را در تهديدت (از عذاب روز رستاخيز) و بيمم را از مهلت دادنت (تا آنجا كه براى عذر و بهانه آوردنم حجت و دليلى نباشد) و انذار و ترساندنت (به وسيله‌ى پيغمبر و اوصياء آن حضرت عليهم‌السلام) و هراسم را هنگام خواندن جملات (قرآن) خود قرار ده‌
﴿123 وَ اعْمُرْ لَيْلِي بِإِيقَاظِي فِيهِ لِعِبَادَتِكَ ، وَ تَفَرُّدِي بِالتَّهَجُّدِ لَكَ ، وَ تَجَرُّدِي بِسُكُونِي إِلَيْكَ ، وَ إِنْزَالِ حَوَائِجِي بِكَ ، وَ مُنَازَلَتِي إِيَّاكَ فِي فَكَاكِ رَقَبَتِي مِنْ نَارِكَ ، وَ إِجَارَتِي مِمَا فِيهِ أَهْلُهَا مِنْ عَذَابِكَ .
(123) و شبم را آباد (شايسته) گردان به بيدار نمودنت مرا در آن براى بندگيت، و تنها بودنم به شب برخاستن براى (مناجات با) تو، و چشم پوشيم از جز تو به انس و خو گرفتنم با تو، و درخواست نمودن خواسته‌هايم به درگاه تو، و پى در پى درخواست نمودنم از تو در آزاد ساختنم از آتشت و زنهار دادنم از كيفرت (دوزخ) كه در آنست اهل و سزاوار آن‌
﴿124 وَ لَا تَذَرْنِي فِي طُغْيَانِي عَامِهاً ، وَ لَا فِي غَمْرَتِي سَاهِياً حَتَّى حِينٍ ، وَ لَا تَجْعَلْنِي عِظَةً لِمَنِ اتَّعَظَ ، وَ لَا نَكَالًا لِمَنِ اعْتَبَرَ ، وَ لَا فِتْنَةً لِمَنْ نَظَرَ ، وَ لَا تَمْكُرْ بِي فِيمَنْ تَمْكُرُ بِهِ ، وَ لَا تَسْتَبْدِلْ بِي غَيْرِي ، وَ لَا تُغَيِّرْ لِي اسْماً ، وَ لَا تُبَدِّلْ لِي جِسْماً ، وَ لَا تَتَّخِذْنِي هُزُواً لِخَلْقِكَ ، وَ لَا سُخْرِيّاً لَكَ ، وَ لَا تَبَعاً إِلَّا لِمَرْضَاتِكَ ، وَ لَا مُمْتَهَناً إِلَّا بِالِانْتِقَامِ لَكَ .
(124) و مرا تا مدت و پاره‌اى از زمان (هنگام مرگ) در طغيان و سركشيم (در معاصى) سرگردان و در گرداب نادانيم غافل و بيخبر وامگذار (اشاره به قول خداى تعالى «س 7 ى 186»: من يضلل الله فلا هادى له و يذرهم فى طغيانهم يعمهون يعنى كسانى را كه خدا گمراه سازد «رحمت خود را از آنها بازدارد» راهنمائى براى ايشان نيست و آنان را در طغيان و سركشى واگزارد تا حيران و سرگردان شوند. و «س 23 ى 54»: فذرهم فى غمرتهم حتى حين يعنى پس «اى رسول ما» ايشان را در گرداب نادانيشان واگزار تا هنگام مرگ «يا روز قيامت») و مرا (بر اثر ناپسنديها) پند براى كسى كه پند پذيرد، و عبرت براى كسى كه عبرت گيرد، و سبب گمراهى براى كسى كه (به من) نظر افكند قرار مده، و با من مكر مكن (مرا بر اثر فريبى كه داده‌ام كيفر منما) در ميان كسانى كه با آنها مكر مى‌كنى، و ديگرى را بجاى من مگزين (كه از او راضى و خشنود باشى و مرا از درگاهت برانى) و نامم را تغيير مده (دوزخى مگردان) و تنم را (در دنيا به آفت و درد و در آخرت به عذاب و كيفر) تبديل مفرما، و مرا مضحكه و سبب خنده‌ى آفريدگانت و مسخره‌ى خود (خوار و پست در درگاهت) و جز پيرو خشنوديت و جز به كيفر رساندن (دشمنانت) براى تو خدمتگزار مگردان‌
﴿125 وَ أَوْجِدْنِي بَرْدَ عَفْوِكَ ، وَ حَلَاوَةَ رَحْمَتِكَ وَ رَوْحِكَ وَ رَيْحَانِكَ ، وَ جَنَّةِ نَعِيمِكَ ، وَ أَذِقْنِي طَعْمَ الْفَرَاغِ لِمَا تُحِبُّ بِسَعَةٍ مِنْ سَعَتِكَ ، وَ الِاجْتِهَادِ فِيما يُزْلِفُ لَدَيْكَ وَ عِنْدَكَ ، وَ أَتْحِفْنِي بِتُحْفَةٍ مِنْ تُحَفَاتِكَ .
(125) و از لذت و خوشى گذشتت، و شيرينى مهربانى و آسودگى و روزيت، و بهشت پر نعمتت فيروز و كامياب ساز، و به وسيله‌ى توانگرى از توانگريت مزه‌ى فراغت و انجام دادن براى آنچه (عبادت و بندگى كه) تو دوست دارى، و كوشش در آنچه (عمل از روى اخلاص و پاكيزگى) را كه نزد (درگاه رحمت عامه و خاصه) تو نزديك مى‌گرداند به من بچشان، و تحفه و ارمغانى از تحفه‌هايت (نيكوئيهاى برگزيده‌ات) به سويم بفرست (به من عطا فرما، در حديث نبوى- صلى الله عليه و آله- است: روز و شبى نيست جز آنكه در آن از جانب خداى عزوجل براى من تحفه و ارمغانى است)
﴿126 وَ اجْعَلْ تِجَارَتِي رَابِحَةً ، وَ كَرَّتِي غَيْرَ خَاسِرَةٍ ، وَ أَخِفْنِي مَقَامَكَ ، وَ شَوِّقْنِي لِقَاءَكَ ، وَ تُبْ عَلَيَّ تَوْبَةً نَصُوحاً لَا تُبْقِ مَعَهَا ذُنُوباً صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً ، وَ لَا تَذَرْ مَعَهَا عَلَانِيَةً وَ لَا سَرِيرَةً .
(126) و تجارت و بازرگانيم را (براى به دست آوردن ثواب) سودمند، و بازگشتنم را (در قيامت) بى‌زيان (بى‌عذاب) گردان، و مرا از مقامت (جاى حساب و بازپرسى) بترسان (آسوده و ايمن مگذار) و براى ديدارت (پاداشت) مشتاق و دل‌كنده ساز، و به توبه‌ى خالص و پاكيزه‌اى (از روى دل) كه گناهان كوچك و بزرگ را با آن باقى نگذارى، و گناهان آشكار و نهان را با آن وامگذارى توفيقم ده‌
﴿127 وَ انْزَعِ الْغِلَّ مِنْ صَدْرِي لِلْمُؤْمِنِينَ ، وَ اعْطِفْ بِقَلْبِي عَلَى الْخَاشِعِينَ ، وَ كُنْ لِي كَمَا تَكُونُ لِلصَّالِحِينَ ، وَ حَلِّنِي حِلْيَةَ الْمُتَّقِينَ ، وَ اجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْغَابِرِينَ ، وَ ذِكْراً نَامِياً فِي الآْخِرِينَ ، وَ وَافِ بِي عَرْصَةَ الْأَوَّلِينَ .
(127) و كينه داشتن براى اهل ايمان را از سينه‌ام بركن، و دلم را با فروتنان مهربان گردان، و با من چنان باش كه با شايستگان مى‌باشى، و به زيور پرهيزكاران بيارايم (توفيق عطا فرما كه صفات آنان را روش خود گردانم) و براى من ذكر نيكوئى در آيندگان، و آوازه‌ى بلندى در پسينيان قرار ده، و مرا در ميان سراى (جاى اجتماع و گرد آمدن) پيشينيان (حضرت اميرالمومنين- عليه‌السلام- و پيروان او از مهاجرين و انصار) درآور
﴿128 وَ تَمِّمْ سُبُوغَ نِعْمَتِكَ ، عَلَيَّ ، وَ ظَاهِرْ كَرَامَاتِهَا لَدَيَّ ، امْلَأْ مِنْ فَوَائِدِكَ يَدِي ، وَ سُقْ كَرَائِمَ مَوَاهِبِكَ إِلَيَّ ، وَ جَاوِرْ بِيَ الْأَطْيَبِينَ مِنْ أَوْلِيَائِكَ فِي الْجِنَانِ الَّتِي زَيَّنْتَهَا لِأَصْفِيَائِكَ ، وَ جَلِّلْنِي شَرَائِفَ نِحَلِكَ فِي الْمَقَامَاتِ الْمُعَدَّةِ لِأَحِبَّائِكَ .
(128) و فراخى نعمتت را بر من تمام كن، و گراميهاى آن را نزد من پى در پى ساز، و دستم را از سودهاى خود پر ساز (نعمتهاى بيشمارت را بيش از پيش به من ببخش) و بخششهاى گراميت را به سويم روان گردان، و در باغهائى (در بهشت) كه آنها را براى برگزيدگانت آراسته (آفريده)اى با پاكيزه‌ترين دوستانت (آنانكه از معاصى و كارهاى زشت دورى گزيده‌اند) همسايه‌ام نما، و در جاهائى كه براى دوستانت (آنانكه به ايشان انعام مى‌فرمائى) آماده شده مرا به عطاهاى بزرگت بپوشان‌
﴿129 وَ اجْعَلْ لِي عِنْدَكَ مَقِيلًا آوِي إِلَيْهِ مُطْمَئِنّاً ، وَ مَثَابَةً أَتَبَوَّؤُهَا ، وَ أَقَرُّ عَيْناً ، وَ لَا تُقَايِسْنِي بِعَظِيَماتِ الْجَرَائِرِ ، وَ لَا تُهْلِكْنِي يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ ، وَ أَزِلْ عَنِّي كُلَّ شَكٍّ وَ شُبْهَةٍ ، وَ اجْعَلْ لِي فِي الْحَقِّ طَرِيقاً مِنْ كُلِّ رَحْمَةٍ ، وَ أَجْزِلْ لِي قِسَمَ الْمَوَاهِبِ مِنْ نَوَالِكَ ، وَ وَفِّرْ عَلَيَّ حُظُوظَ الْإِحْسَانِ مِنْ إِفْضَالِكَ .
(129) و براى من نزد (رحمت) خود آرامشگاهى كه در آن آرامش گيرم، و جايگاهى كه در آن جاى گزينم، و چشم را روشن سازم (شاد شوم) قرار ده و (كيفر) مرا با گناهان بزرگ (كه بجا آورده‌ام) مسنج، و در روزى (رستاخيز) كه پنهانيها (اعمال نيك و بد) آشكار مى‌شود عذابم مكن، و هر شك و دودلى و آنچه به حق مى‌ماند را از من دور كن، و در حق و درستى راهى به هر رحمتى (كه براى تو است، يا به سبب هر رحمتى كه براى تو است راهى در حق) برايم قرار ده، و بهره‌هاى بخششهاى از عطايت را براى من بسيار، و نصيبهاى احسان و نيكى از بخشيدنت را بر من فراوان گردان
﴿130 وَ اجْعَلْ قَلْبِي وَاثِقاً بِمَا عِنْدَكَ ، وَ هَمِّي مُسْتَفْرَغاً لِمَا هُوَ لَكَ ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْتَعْمِلُ بِهِ خَالِصَتَكَ ، وَ أَشْرِبْ قَلْبِي عِنْدَ ذُهُولِ الْعُقُولِ طَاعَتَكَ ، وَ اجْمَعْ لِيَ الْغِنَى وَ الْعَفَافَ وَ الدَّعَةَ وَ الْمُعَافَاةَ وَ الصِّحَّةَ وَ السَّعَةَ وَ الطُّمَأْنِينَةَ وَ الْعَافِيَةَ .
(130) و دلم را به آنچه (پاداشى كه) نزد تو است مطمئن و آرام، و قصد و آهنگم را يكسره براى آنچه (بندگى كه) براى تو است بگردان، و مرا به چيزى (عمل خيرى) وادار كه خواص و نزديكانت را وامى‌دارى، و هنگام غفلت و بى‌خبرى عقلها طاعتت را در دلم مخلوط و آميخته ساز (در وقت غفلت و فراموشى مردم از حق چنان كن كه دل من غافل نباشد) و بى‌نيازى (از خلق) و پاكدامنى (از نارواها) و آسايش (در زندگى) و بى‌گزندى و تندرستى و فراخى (در روزى) و آرامش و آسودگى و نداشتن گرفتارى و بدى را برايم فراهم كن‌
﴿131 وَ لَا تُحْبِطْ حَسَنَاتِي بِمَا يَشُوبُهَا مِنْ مَعْصِيَتِكَ ، وَ لَا خَلَوَاتِي بِمَا يَعْرِضُ لِي مِنْ نَزَغَاتِ فِتْنَتِكَ ، وَ صُنْ وَجْهِي عَنِ الطَّلَبِ إِلَى أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ ، وَ ذُبَّنِي عَنِ الِْتمَاسِ مَا عِنْدَ الْفَاسِقِينَ .
(131) و كارهاى نيك مرا به سبب معصيت و نافرمانى كه با آنها آميخته مى‌شود، و تنهائيهايم (براى مناجات و راز و نياز با تو) به تباهكاريهائى كه از راه آزمايش تو (شكيبائى و سپاسگزاريم را) براى من پيشايد تباه مساز، و آبرويم را از درخواست به سوى كسى كه از جهانيان (مردم زمان خود) حفظ فرما، و از طلبيدن آنچه (كالاى دنيا كه) نزد كسانى است كه به احكام شرع اقرار دارند و آنها را بجا نمى‌آورند بازم‌دار
﴿132 وَ لَا تَجْعَلْنِي لِلظَّالِمِينَ ظَهِيراً ، وَ لَا لَهُمْ عَلَى مَحْوِ كِتَابِكَ يَداً وَ نَصِيراً ، وَ حُطْنِي مِنْ حَيْثُ لَا أَعْلَمُ حِيَاطَةً تَقِينِي بِهَا ، وَ افْتَحْ لِي أَبْوَابَ تَوْبَتِكَ وَ رَحْمَتِكَ وَ رَأْفَتِكَ وَ رِزْقِكَ الْوَاسِعِ ، إِنِّي إِلَيْكَ مِنَ الرَّاغِبِينَ ، وَ أَتْمِمْ لِي إِنْعَامَكَ ، إِنَّكَ خَيْرُ الْمُنْعِمِينَ
(132) و مرا پشتيبان ستمگران و بر نابود كردن (ابطال احكام) كتاب خود (قرآن مجيد) يار و كمك ايشان قرار مده، و از جائى كه نمى‌دانم نگهبانيم كن نگهبانى كه به آن (از هر گناهى) نگهداريم نمائى، و درهاى توبه و آمرزش و مهربانى و روزى فراخت را بر من بگشاى (مرا به توبه موفق و شايسته‌ى آمرزش و مهربانى و روزى فراخ خود گردان) زيرا من از روآورندگان به درگاه توام، و نعمت دادنت را درباره‌ى من كامل نما (مرا در بهشت داخل فرما) زيرا تو بهترين نعمت‌دهندگانى‌
﴿133 وَ اجْعَلْ بَاقِيَ عُمْرِي فِي الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ ، يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ ، وَ السَّلَامُ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَبَدَ الآبِدِينَ .
(133) و بازمانده‌ى زندگيم را در حج (زيارت بيت‌الله) و عمره (افعال مخصوصه‌اى كه در مكه‌ى معظمه بجا آورده مى‌شود) براى درخواست خشنودى و پاداشت قرار ده، اى پروردگار جهانيان، و خدا بر محمد و آل او كه (از آلودگى) پاك و (از نقائص) پاكيزه‌اند رحمت فرستد، و هميشه بر او و بر ايشان درود باد.

برچسب:

دعای چهل و هفتم صحیفه سجادیه

-

دعای چهل و هفت صحیفه سجادیه

-

دعای 47 صحیفه سجادیه

-

دعای ۴۷ صحیفه سجادیه

-

چهل و هفتمین دعای صحیفه سجادیه

-

شرح صحیفه سجادیه

-

ترجمه صحیفه سجادیه

-

انتخاب ترجمه:
- استاد حسین انصاریان - سید كاظم ارفع - حسین استاد ولی - سید رضا آل ياسین - محیی الدين مهدی الهی قمشه ای - عبدالمحمد آيتی - صدرالدین بلاغی - تقدسی نيا - حسن ثقفی تهرانی - محمد مهدی جلالی - سید علیرضا جعفری - محمد تقی خلجی - لطیف راشدی - باقر رجبی نژاد - محمد رسولی - محمد مهدی رضايی - محمد حسین سلطانی لرگانی کجوری - داریوش شاهین - ابوالحسن شعرانی - غلامعلی صفايی - محمود صلواتی - عباس عزيزی - حسین عماد زاده اصفهانی - محسن غرویان - عبدالجواد ابراهیمی - جواد فاضل - محمد مهدی فولادوند - علی نقی فيض الاسلام اصفهانی - فیض الاسلام (تصحیح جامعه مدرسین) - جواد قيومی اصفهانی - اسدالله مبشری - محمد علی مجاهدی - محسن محمود زاده - عبدالحسین موحدی
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^