فارسی
پنجشنبه 24 آبان 1403 - الخميس 11 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 48

می كردند؛ واقعا اهل دعای عرفه بودند. يادم هست روز عرفه می رفتند در كوه ها می نشستند و دعا می خواندند و گريه می كردند. زن جوان مرده را ديده ايد چطور گريه می كند؟ (عرب به اين كار می گويد نال ثكل). آن ها اين طور عرفه می خواندند و گريه می كردند و با عرفه و ندبه و ذكر و نماز بازی نمی كردند.

نكته ديگر اين كه در ميان اين جمع كسی بود كه حضور حضرات معصومين را درك می كرد؛ يعنی گاهی همان طور كه مثل سيل اشك می ريخت می گفت: بوی حضرت سيد الشهداء با بوی حضرت زين العابدين، يا امام رضا، عليهم السلام، دارد می آيد. بعد هم می گفت به اين دليل؛ و نشانی می داد.

بركت يعنی اين

دلتان می خواهد باور كنيد می خواهيد باور نكنيد، ولی يكی از دوستان قديمم كه الان زنده است حداقل اين حكايت را به ياد دارد.

يكی از اين افراد راننده بود و مسافركشی می كرد. جلسه ذكری هم بين دوستان بود كه به نبوت می چرخيد. ياد دارم يك بار نوبت به ايشان رسيده بود، به خانواده اش گفته بود قصد دارم اين ده دوازده نفر را ناهار نگه دارم. يك كيلو گوشت و مقداری نخود و لوبيا و مقداری سبزی هم به خانمش داده بود تا بپزد. از آن طرف، هر كدام از ميهمانان به شش- هشت نفر ديگر گفته بودند كه امروز خانه فلانی هستيم. آن جا نورش زياد است، شما هم بياييد.

به همين ماه رمضان و به علی بن ابی طالب، شهيد اين ماه، قسم كه نزديك دويست نفر آن روز آمدند در آن جلسه شركت كردند و از آن غذای اندك خوردند و رفتند. بعد، ايشان خانواده اش را هم صدا كرد كه







گزارش خطا  

^