فارسی
يكشنبه 16 ارديبهشت 1403 - الاحد 25 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 388

پيغمبر با اين كه همه چيز را می دانست با اين زن درگير نشد، او را طلاق هم نداد. در خانه پيامبر ماند تا ايشان از دنيا رفت. فقط گاهی به آرامی به زنانش می گفت: يكی از شما بعد از من به جنگ ولی اللّه اعظم می رود. نشانه خطاكاری اش هم اين است كه وقتی از دهی به نام حوأب رد می شود سگ ها پارس می كنند. [15]

آن روز، وقتی سگ های حوأب پارس كردند، و ياد سخن پيغمبر افتاد و پشيمان شد و هنوز به ميدان نجنگ نرسيده گفت مرا به مدينه برگردانيد! علت را پرسيدند، گفت: پيغمبر به من دراين باره خبر داده و علامتش پارس كردن سگ های حوأب است. اما، چهل نفر به دروغ قسم خوردند كه در اين مسير اصلا دهی به نام حوأب وجود ندارد. [16]

عشق برای اين موقعيت هاست كه آدم سقوط نكند. ايمان تنها در اين ميدان كارساز نيست، ولی وقتی با عشق همراه شود، ديگر كسی نمی تواند عاشق را از معشوق جدا بكند.

عشق و ايمان در شب عاشورا

امام زمان، عجل اللّه تعالی فرجه الشريف، می فرمايد: شب عاشورا، سيد الشهدا رو به يارانش كرد و فرمود: اين سی هزار نفر تنها با من كار دارند، به شما كاری ندارند. اگر كی امشب با من در اين بيابان بماند، فرادا قطعه قطعه خواهد شد. از تاريكی شب استفاده كنيد و برويد. آن گاه سكوت كرد. هرچه ايستاد ديد كسی از جايش بلند نمی شود. گفت:

چرا نمی رويد؟ جواب ندادند.

بعد از چند لحظه، امام زمان می فرمايد: اولين كسی كه از اين هفتاد و دو نفر به سخن آمد زهير بن قين بجلّی بود. او بلند شد و باادب و احترام بسيار به حضرت گفت: يابن رسول اللّه، فردا چند دفعه ما را




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^