حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 359
خاك را آباد كردی و دين را به باد دادی
صاحب كتاب ابوب الجنان [5] نقل كرده است كه هارون الرشيد در كنار خانه های فقيران و مستحقان شهر بغداد كاخی گران بها و بسيار مجلل برای خود بنا كرده بود. شرح جزئيات اين قصر در اين مقال نمی گنجد، اما برای بيان عظمت اين كاخ همين اندازه كافی است بدانيم كه در اين بنا كه تا زمان معتصم برپا بود [6] دوازده هزار دروپنجره به كار رفته بود؛ مخارج پرده ها و فرش ها و ريخت وپاش ها و نگهداری از چنين قصری حساب جداگانه دارد.
كار ساخت اين قصر تازه پايان يافته و هارون به تازگی در آن مستقر شده بود كه بهلول، اين مرد بافكر، از نزديكی آن گذر كرد. از قضا، هارون او را ديد و دستور داد وی را به نزدش فراخوانند. بهلول حاضر شد. هارون پرسيد: نظری درباره اين كاخ نداری؟ گفت: چرا. گفت: بگو! گفت: نمی گويم، بايد بنويسم. برای اين منظور، قلمی به او دادند. گفت:
بای روی يكی از ديوارها بنويسم، جايی كه هميشه جلوی چشمت باشد! گفت: قبول است، بنويس!
بهلول مردی عالم و دانشمند بود و مانند اغلب قدما خط خوبی هم داشت، لذا بهلول ديواری را برای نوشتن برگزيد كه هميشه مقابل ديدگان هارون باشد. بعد، اين سخن را بر روی ديوار نوشت كه محصول سفر معنوی فكر است:
گل را بالا بردی و دين را نابود كردی.
مگر يك زمامدار با همسرش چقدر جا اشتغال می كند كه مردم بينوا بايد تاوان زندگی اشرافی او و خانواده اش را بدهند؟ مگر سيره رسول