حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 191
بايد اين معنا را لمس كنيم و به خود بقبولانيم كه در اين عالم، تنها يك فرمان است كه مطاع است و كسی نمی تواند از آن سرپيچی كند و لذا در تشهد هر نمازی از سر اعتقاد بگوييم:
هيچ كس در اين عالم كاره ای نيست. كسی در اين عالم «من» نيست.
رستم ها، اسفنديارها، افراسياب ها، رئيس جمهورها، وكيل ها، وزيرها، و همه كسانی كه سينه هاشان را جلو می دهند، چنان روی سنگ مرده شورخانه می خوابانند كه كسی باور نمی كند خودشان هستند. مگر فرعون نبود كه جنازه بی مقدارش را از آب بيرون انداخت تا مايه عبرت ديگران باشد؟
وقت آن است كه باور كنيم تنها يك نفر در جهان فرمان می راند و دلمان را هم به غير او خوش نكنيم. مگر نمی دانيم كه دل به هركس خوش كنيم از همان دل ناخوش می شويم؟ بياييد يك راه را برويم. يك نفر را ببينيم. به يك نفر فكر كنيم و مطمئن باشيم هرچه داريم از اوست و اگر بخواهد، در يك لحظه همه چيزمان را می تواند بگيرد.
اين هم فايده منيّت
قبل از انقلاب، واعظ خيلی معروفی بود كه هرجا منبر می رفت مردم زيادی پای منبرش می نشستند و مجلسش جای سوزن انداختن نداشت.
خيلی هم به من محبت داشت و مرا زياد به منزلش دعوت می كرد. آن وقت، ساعتی با هم می نشستيم و حرف می زديم و گاهی درد دلی می كرديم. با اين كه ايشان خيلی معروف بود و خيلی ها دوروبرش بودند، گرفتار بود. آدم خيلی خوبی هم بود، ولی گرفتارش كرده بودند تا يك وقت از ديدن اين همه جمعيت مغرور نشود؛ يعنی در كنار اين نعمت گرهی هم به كارش زده بودند كه باز نمی شد و تا به رحمت خدا رفت هم باز نشد.