حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 363
مسلما خدا از مؤمنان دفاع می كند و قطعا خدا هيچ خيانتكار ناسپاسی را دوست ندارد.
اگر خدا هم قرار باشد يار خودش را رها كند، ديگر چه چيز قابل اعتمادی در ای عالم باقی می ماند؟
دوست آن بايد كه گيرد دست دوست ...
يك بار، بالای سر عالمی حاضر بودم كه 94 سال در اين دنيا زندگی كرده بود و در حال احتضار داشت نفس های آخر عمرش را می كشيد. خدا او و همه بندگانش را بيامرزد! هم چنان كه كنار بالينش نشسته بودم، در ذهنم باطن كارهايش را با رواياتی كه درباره وضعيت محتضر و سختی جان كندن وارد شده تطبيق می دادم. البته، اين بزرگوار عالمی صاحبدل و از نظركردگان حضرت سيد الشهدا، عليه السلام 7 و از پاكان روزگار بود و نسل هايی كه او را در طول نود سال زندگی اش ديده بودند از وی به نيكی ياد می كردند.
آن روز عالم ديگری نيز بر بالين او و كنار من نشسته بود. در همان لحظاتی كه من داشتم به روايات فكر می كردم ايشان خطاب به من گفت:
اين لحظه، لحظه بسيار سخت و مشكل و خطرناكی است. (دقيقا سه كلمه سخت و مشكل و خطرناك را به كار برد). گفتم: البته نه برای چنين كسی. گفت: چطور؟ گفتم: همه مردم اين شهر و خود من كه سی سال است او را می شناسم، شهادت می دهيم كه اين مرد 94 سال در راه خدا و پيغمبر و اهل بيت و قرآن تلاش كرده و با زبان پاكش سه نسل از مردم اين شهر را هدايت كرده است. آيا باوركردنی است كه خدا و اهل بيت در اين زمان كه او در حال احتضار است و به ياری آن ها نياز دارد، به حال خود رهايش كنند؟ مگر می شود كسی 94 سال در پی خدا بدود ولی خدا سربزنگاه او را رها كند و بگويد مرحمت عالی زياد!؟