فارسی
سه شنبه 04 دى 1403 - الثلاثاء 21 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 141

چه رنگی بخرم؟

آورده اند كه گليم زير پای عارفی پاره پاره شده بود. خانه اش هم بغل رودخانه بود. روزی به يكی از دوستانش گفت: اين پنج درهم را بگير و حالا كه به بازار می روی يك گليم هم برای ما بخر، چون روی اين يكی ديگر نمی شود زندگی كرد. گفت: فدايتان بشوم! افتخار هم می كنم، فقط بفرماييد چه رنگی بخرم؟ چون گليم رنگ های متنوع دارد. عارف كمی فكر كرد و گفت: آن پول را بده! و آن را در رودخانه انداخت. آن مرد پرسيد: آقا، پس چرا اين طور كرديد و پول را به آب انداختيد؟ گفت:

حالا كه پای رنگ وسط آمد اصلا گليم نمی خواهم. با همين گليم پاره تا آخر عمر زندگی می كنم. [8]

غلام همت آنم كه زير چرخ كبود

ز هرچه رنگ تعلق پذير آزاد است.

[9]

اين رنگ ها خيلی اوقات چشم ما را كور و گوشمان را كر می كند و قلبمان را به يك زندگی رنگ دار متمايل می كند و به تبذير و اسراف می كشاند تا هر سال ميليون ها تومان هزينه كنيم كه پرده ها و مبل ها و ماشين ها و فرش هايمان با هم هارمونی داشته باشند، درحالی كه تناسب در هماهنگی رنگ های مختلف نيست، در يكرنگ ديدن همه چيز است.

چنين كنند بزرگان چو كرد بايد كار

حكايات مربوط به جناب بهلول اغلب، بر خلاف ظاهر خنده دارشان، خيلی گريه آور است. بهلول از علمای بزرگ شيعه است كه از عاملين بوده؛ يعنی از سالكان كوی حق بوده است. يكبار، هارون الرشيد خواست به او در دستگاه خود پست ومقامی بدهد. ايشان ديد قبول هر نوع پستی در دولت هارون خيانت به پروردگار و به مكتب اهل بيت است، لذا صبح كه از خانه بيرون آمد، لباس های پاره پوشيد و سوار چوب شد و شلاقی هم به دست گرفت كه مثلا اين اسب من است. بچه ها هم دورش را گرفتند و ... خلاصه، خودش را به ديوانگی زد تا آخرتش را نگاه دارد.

اين نوع ديوانگی خيلی قيمت دارد، حداقلش بهتر از اين است كه




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^