فارسی
سه شنبه 04 دى 1403 - الثلاثاء 21 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 62

آيات قرآن برای اهل عقل و آگاهان روشنايی محض است. به بيان ديگر، شش هزار وششصد و اندی آيه بسان خورشيد در باطن آگاهان می درخشد.

به راستی، كسی كه قرآن را كلمات سياه روی كاغذ می بيند كجا و آن كه اين همه خورشيد در باطن خويش دارد و از آن ها نور می گيرد كجا؟

نگاه ظاهری به خلقت

آدم ظاهربين وقتی به خودش نگاه می كند هزار سؤال بی جا برايش پيش می آيد: چرا به دنيا آمدم؟ برای چه مرا به اين دنيا آوردند تا اين همه رنج بكشم؟ مگر خدا نيازمند بود كه مرا خلق كرد؟ حالا كه مرا خلق كرده به چه دردش می خورم؟ چرا 60 سال بايد بخورم و چاق يا لاغر شوم و مريض شوم و مصيبت ببينم و بميرم و خاكم كنند؟ اين هم شد كار؟!

اين نگاه به خود با اين طرز سؤالات نگاه حيوانی است. ميرزاده عشقی [5] اين نگاه را در يكی از اشعارش اين طور بيان می كند:

خلقت من در جهان يك وصله ناجور بود

من كه خود راضی به اين خلقت نبودم، زور بود

خلق از من در عذاب و من خود از اخلاق خويش

از عذاب خلق و من، يا رب، چه ات منظور بود؟

ای طبيعت، گر نبودم من، جهانت نقص داشت

ای فلك، گر من نمی زادی، اجاقت كور بود؟

قصد تو از خلق عشقی من يقين دارم فقط

ديدن هر روز يك گون، رنج جوراجور بود.

ذات من معلوم بودت نيست مرغوب، از چه رو

آفريدستی؟ زبانم لال! چشمت كور بود؟

آن كه نتواند به نيكی پاس هر مخلوق داد

از چه كرد اين آفرينش را، مگر مجبور بود؟ [6]




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^