حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 252
نيز چنين خواهم كرد. سپس، از هم جدا شدند.
وقتی سحر شد، پدر دست دخترش را گرفت و به نشانی منزلی كه از جوان يافته بود رفت و در زد. وقتی جوان در را به روی آن ها گشود، پدر گفت: من تو را نمی شناسم، ولی شب پيش، پس از احياء، رسول خدا، صلی اللّه عليه و آله، را در رؤيا ديدم و آن حضرت نشانی تو را به من دادند و فرمودند: دخترت را ببر و به عقد آن جوان در آور. [13]
اين نمونه ای از بيداری دل است كه در آن نفس حق دختری پاكدامن كه ارتباطی با پروردگار عالم داشته قلب مرده ای را زنده می كند و او را به تأمل وا می دارد كه شب قدر كه شايسته احياء و مناجات و «خير من ألف شهر» است شب زنا نيست.
توفيق نماز شب
يكی از علمای بزرگ ما آخوند ملا محمد صالح قزوينی است كه البته اهل خود قزوين نيست، ولی چون سال ها در آن شهر اقامت داشت به قزوينی معروف بود. ايشان می نويسد: يكی از عباداتی كه من اصلا حال انجامش را نداشتم نماز شب بود. من اهل علم و درس و تربيت طلبه و تأليف بودم و كارهای خيلی سخت تر از نماز شب را انجام می دادم، اما به هر دليل حوصله نماز شب را نداشتم. اين بود كه مرحوم شيخ جعفر كبير سفری به ايران كردند و وقتی به قزوين تشريف آوردند مهمان من شدند. ايشان خيلی انسان متعبد و اهل تهجد و نماز شبی بود و آن شب هم برای خودش شبی داشت، ولی من آن شب را هم بدون اين كه نماز شب بخوانم خوابيدم. صبح فردا، شيخ جعفر از روی دلسوزی به من فرمود: شما اهل نماز شب نيستيد؟ گفتم: نه! فرمود: چرا؟ گفتم: من حال و حوصله اش را ندارم. خواب برای من بهتر و شيرين تر است. مرحوم شيخ نگاهی به من كرد و با لحنی جدی فرمود: حضرت عالی از فردا