حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 53
پی نوشت ها
[ (1). از سعدی است.]
[ (2). رعد، 23- 24.]
[ (3). ميزان الحكمه، ج 2، ص 1187. نيز اين دو روايت: كافی، ج 5، ص 327؛ و ابن فهد حلی، المهذب البارع، ج 3، ص 169؛ و مستدرك الوسائل، ج 14، ص 171؛ و كتاب النوادر قطب الدين راوندی، ص 177؛]
[ (4). از حافظ است.]
[ (5) مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت 327.
گفت استاد احولی را: كاندر آ |
رو برون آر از وثاق آن شيشه را |
|
گفت اوحل: زان دو شيشه من كدام |
پيش تو آرم؟ بكم شرح تمام |
|
گفت استاد: آن دو شيشه نيست، رو |
احولی بگذار و افزون بين مشو |
|
گفت: ای استا، مرا طعنه مزن |
گفت استاد: زان دو يك را بر شكن |
|
چون يكی بشكست هر دو شد ز چشم |
مرد احول گردد از ميلان و خشم |
|
شيشه يك بود و به چشمش دو نمود |
چون شكست آن شيشه را ديگر نبود |
|
خشم و شهوت مرد را احول كند |
ز استقامت روح را مبدل كند |
|
چون غرض آمد هنر پوشيده شد |
صد حجاب از دل به سوی ديده شد. |
|
]
[ (6). دو روايت دراين باره: صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج 9، ص 277 (قال رسول اللّه، صلی اللّه عليه و آله، إذا مررتم برياض الجنة فارتعوا. قالوا: و ما رياض الجنة؟
قال: مجالس العلم)؛ و شيخ طبرسی، مكارم الأخلاق، ص 307 (و سئل،-]