فارسی
جمعه 05 مرداد 1403 - الجمعة 18 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 377

-

كه" تا چند از اين جاه و گردن كشی؟

خوشی را بود در قفا ناخوشی"

و گر تنگدستی تُنُك مايه ای

سعادت بلندش كند پايه ای

بخايندش از كينه دندان به زهر

كه" دون پرورست اين فرومايه دهر"

چو بينند كاری به دستت دَرَست

حريصت شمارند و دنياپرست

و گر دست همّت نداری به كار

گداپيشه خوانندت و پخته خوار

اگر ناطقی، طبق پّرياوه ای

و گر خامشی، نقش گرمابه ای

تحمل كنان را نخوانند مَرد

كه" بيچاره از بيم سر بر نكرد"

و گر در سرش هول و مردانگی ست

گريزند ازو،" كاين چه ديوانگی ست؟"

تعنّت كنندش گر اندك خوری ست

كه" مالش مگر روزی ديگری ست؟"

و گر نغز و پاكيزه باشد خورَش

شكم بنده خوانند و تن پرورش

و گر بی تكلف زيَد مالدار

كه" زينت بر اهل تميز است عار"

زبان در نهندش به ايذا چو تيغ

كه" بدبخت زر دارد از خود دريغ!"

و گر كاخ و ايوان منقش كند

تن خويش را كسوتی خوش كند

به جان آيد از دست طعنه زنان

كه" خود را بياراست همچون زنان"

اگر پارسايی سياحت نكرد

سفركردگانش نخوانند مرد

كه" نارفته بيرون ز آغوش زن

كدامش هنر باشد و رأی و فن؟"

جهانديده را هم بدرند پوست

كه" سرگشته بخت ز شهرش به شهر"

عزب را نكوهش كند خرده بين

كه" می لزد از خفت وخيزش زمين"

و گر زن كند، گويد:" از بهر دل

به گردن در افتاد چون خر به گل"

نه از جور مردم رهد زشت روی

نه شاهد ز نامردم زشت گوی

غلامی به مصر اندرم بنده بود

كه چشم از حيا در بر افكنده بود

كسی گفت: هيچ اين پسر عقل و هوش

ندارد، بمالش به تعليم گوش

-]




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^