فارسی
پنجشنبه 04 مرداد 1403 - الخميس 17 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 375

- الرشيد 170 محمد امين 193، مأمون 198، معتصم 218، الواثق 227، متوكل 232، منتصر 247، مستعين 248، معتز 251، مهتدی 255، معتمد 256، معتضد 279، مكتفی 289، مقتدر 295، قاهر 320، راضی 322، متقی 329، مستكفی 333، مطيع 334، طائع 363، قادر 381، قائم 422، مقتدی 467، مستظهر 487، مسترشد 512، راشد 529، مقتفی 530، مستنجد 555، مستضی ء 566، ناصر 575، ظاهر 622، مستنضر 623، معتصم 640- 656. ر ك: فرهنگ فارسی معين، ج 5، ذيل مدخل بنی عباس.]

[ (7). نهج البلاغه، ج 3، ص 70: «أما بعد يا ابن حنيف فقد بلغنی أن رجلا من فتية أهل البصرة دعاك إلی مأدبة فأسرعت إليها تستطاب لك الالوان و تنقل إليك الجفان، و ما ظننت أنك تجيب إلی طعام قوم عائلهم مجفو و غنيهم مدعو. فانظر إلی ما تقضمه من هذا المقتضم، فما اشتبه عليك علمه فالفظه، و ما أيقنت بطيب وجوهه فنل منه ألا و إن لكل مأموم إماما يقتدی به و يستضئ بنور علمه، ألا و إن إمامكم قد اكتفی من دنياه بطمريه، و من طعمه بقرصيه. ألا و إنكم لا تقدرون علی ذلك و لكن. عينونی بورع و اجتهاد، و عقة و سداد. فو اللّه ما كنزت من دنياكم تبرا، و لا أدخرت من غنائمها ...».]

[ (8). ابواب الجنان، نسخه چاپ سنگی.]

[ (9). اين تعبير مربوط به داستان بلعم باعوراست: «و لو شئنا لرفعناه بها و لكنه أخلد إلی الارض و اتبع هواه فمثله كمثل الكلب إن تحمل عليه يلهث أو تتركه ذلك مثل القوم الذين كذبوا بآياتنا فاقصص القصص لعلهم يتفكرون» و سرگذشت كسی كه آيات خود را به او عطا كرديم و او عملا از آنان جدا شد، برای آنان بخوان؛ پس شيطان او را دنبال كرد تا به دامش انداخت [و در نتيجه از گمراهان شد. و اگر می خواستيم درجات و مقاماتش را به وسيله آن آيات بالا می برديم، ولی او به امور ناچيز مادی و لذت های زودگذر دنيايی تمايل پيدا كرد و از هوای نفسش پيروی نمود؛ پس داستانش چون داستان سگ است كه اگر به او هجوم بری، زبان از كام بيرون می آورد، و اگر به حال خودش واگذاری باز هم زبان از كام بيرون می آورد.

اين داستان گروهی است كه آيات ما را تكذيب كردند؛ پس اين داستان را برای-]




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^