فارسی
جمعه 05 مرداد 1403 - الجمعة 18 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 107

عرض كرد: قبل از اين كه كشته شوم، اجازه بدهيد مطلبی را برای شما تعريف كنم كه برايم خيلی شگفت انگيز بود. وقتی ابن زياد مرا با هزار سوار فرستاد تا جلوی حركت شما را بگيرم و به دست اين گرگ ها بسپارم و كار به اين جا برسد، بيرون دروازه كوفه شنيدم كه كسی گفت:

«يا حرّ، ابشر بالجنة»

تمام درهای بهشت به رويت باز است.

نفهميدم اين صدا از كجا بود و چه معنايی داشت، چون من سرباز ابن زياد و يزيد بودم و با اسلحه می آمدم تا راه شما را سد كنم، پس چطور ممكن است در بهشت به روی من باز باشد؟

امام لبخندی زد و فرمود: حالا فهميدی كه آن ندا درست بوده. اين ندای دل تو بود. [13] آری:

تا بی خبری ز ترانه دل

هرگز نرسی به نشانه دل

تا چهره نگردد سرخ از خون

كی سبزه دمد ز دانه دل

روزانه نيك نمی بينی

بی ناله و آه شبانه دل.

اگر نيمه شب بلند شويم و برای نيم ساعت چشممان را به چشم امام زين العابدين وصل كنيم و گريه كنيم، می بينيم كه فردايمان با روزهای ديگر فرق می كند؟ هم خودمان و هم عالم را طور ديگری می بينيم، عالم را روشن تر می بينيم و ....

از موج بلا ايمن گردی

آنگه كه رسی به كرانه دل

از خانه كعبه چه می طلبی

ای از تو خرابی خانه دل.

مگر قلب خواب هم مستطيع می شود؟

گر مملكت سلطان وجودی

گنجی نبود چو خزانه دل

اندر صدف دو جهان نبود

چون گوهر قدس يگانه دل

جانا نظری سوی مفتقرت

كاسوده شود ز بهانه دل.

[14]




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^