فارسی
چهارشنبه 03 مرداد 1403 - الاربعاء 16 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 390

هم خداحافظی می كند برود خانه سر از پا نمی شناسد كه برای معشوق هديه ای كه خواسته خريده است. شب هم دائم در فكر معشوق است كه الان دارد پيراهن نگاه می كند يا ...

او از پرداخت اين ملبغ دردش نيامده، ولی گاه برای خريد يك جنس معمولی به مبلغ ده هزار تومان دردش می گيرد و اظهار ناراحتی می كند و تا خانه دائم زير لب می گويد: عجيب مملكتی است! لعنت به گران فروش، لعنت به تورم!

آری، اگر سر سال شد و خدا دستور داد خمس بدهيم، يا زكاتمان را پرداخت كنيم و ما از پرداخت حق خدا ناراحت شديم و ب خل ورزيديم معلوم می شود كه پول قلب ما را زيش از خدا تسخير كرده و ما «اشدّ حبا للپول» هستم نه «اشد حبا للّه».

*** پيش از انقلاب، دكتری در تهران شعری را برای شب يازدهم محرم سروده بود است كه زبان حال حضرت زينب كبری است. می گويد:

متاب امشب ای ماه كاين بزمگاه

ندارد ديگر احتياجی به ماه

ز هر سوی مه پاره ای تابناك

درخشنده افتاده بر روی خاك

شده شه در اين بزم پرسوزوساز

سراپا بود گرم رازونياز

به دامان معشوق آويخته

گل و لاله بر مقدمش ريخته

زمين را به سرو و گل آراسته

به نحوی كه معشوق از او خواسته

اين نمود عشق است. اين عشق است كه در عالم معنا به او می گويند حسين جان، بقای دين و قرآن و نبوت انبياء در گرو اين است كه اضحابت را قطعه قطعه ببينيم، اكبرت را قطعه قطعه ببينيم ... دقت كنيم! به امام حسين نمی گويد سر سال است و صد هزار تومان خمست شده يا زكات دويست خروار گندمت را بايد بدهی، جان خودش و اصحابش




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^