چهره ملكوتی يوسف عليه السلام، ص: 234
جوانی بدن و باطنش مظهر ايمان شده بود. يعنی دو مرحله نبود كه اول مؤمن شود، بعد علی بن ابی طالب عليه السلام بلكه در اينجا دو حيثيت نيست، يكی علی و يكی صفت ايمان. پيغمبر صلی الله عليه و آله نفرمود: «برز علی بن ابی طالب مؤمناً» به جای اين كه اسم انسان را ببرد، فرمود: «برز الايمان» يعنی گوشت، پوست، خون، رگ، پی، استخوان، مو و باطن علی عليه السلام خود ايمان است.
لذا هر كس معرفت به اميرالمؤمنين عليه السلام دارد و وجود نوری حضرت در باطنش هست، مؤمن است؛ يعنی بدون آن نور هر كس خدا، پيامبر صلی الله عليه و آله و قرآن را قبول دارد و همه عبادات را انجام می دهد، مسلم است، نه مؤمن. اگر وجود نوری حضرت در كسی باشد، مؤمن است. آن وقت اين مؤمن می تواند مظهر ايمان شود؛ يعنی تمام بدن و باطن او مظهر ايمان شود.
يوسف عليه السلام در اوج عزت
حضرت يوسف عليه السلام در اوج جوانی طبق قرآن مجيد صدّيق بود، يعنی باطن او همه حقايق را باور كرده، ظاهر را نيز با آن حقايق يكی كرده بود. اين حيثيت صدّيقی برای هر كسی به وجود بيايد، شخص ميل به رفعت دارد. در ذات اين حيثيت، ميل به رفعت هست. تا بی نهايت بالا می برد. اين مطلب هيچ ارتباطی به حكمت، فلسفه و عرفان ندارد. حقيقت مطلب در سوره فاطر است كه می فرمايد:
«مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ»
كسی كه می خواهد عزيز شود، يعنی موجود شكست ناپذير شود، اگر تك بماند، تمام دختران زيبای جهان، با همه عشوه گری ها، ده ها سال در برابر او عشوه گری كنند، نمی توانند آسيبی به او بزنند چون او شكست ناپذير شده است.
اگر كسی بخواهد می تواند در برابر تمام ثروت های جهان و همه وسوسه ها و هر