چهره ملكوتی يوسف عليه السلام، ص: 299
خودم ديده ام.
گاهی گروهی با هم متحد شدند و نيّت آنها اين بوده كه من به ناحق و بی تقصير، با خاك سياه يكسان شوم. آمدند و به من گفتند: اين طور طرح و نقشه و مكر و حيله دارند. من به كسانی كه خبر آوردند اطمينان داشتم و آثار ظلم را می ديدم، فقط می گفتم: در اين حادثه وكيل من خدا است:
«عَلَی اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» «1»
آنها گروه چند نفری بودند و با تمام توان می تاختند و من در سكوتم می ديدم كه در هر قدمی، چه ضررهای سنگينی دارند می كنند و نمی فهمند:
«مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ» «2»
ضرر می كنند.
اگر تيغ عالم بجنبد ز جای |
نبرد رگی گر نخواهد خدای |
|
اگر واقعاً به اين حقيقت مطمئمن شويم، با اطمينان كار ما جلو می رود. چقدر باباطاهر زيبا می گويد:
شب تاريك و سنگستان و من مست |
قدح از دست من افتاد و نشكست |
|
نگهدارنده اش نيكو نگه داشت |
وگرنه صد قدح نفتاده بشكست «3» |
|
دفاع خدا از مؤمنان
اگر واقعاً به اين آيه پيوند بخوريد، من شما را مؤمن می دانم، حتی اگر شما خود
______________________________
(1)- آل عمران (3): 122؛ «مؤمنان بايد فقط بر
خدا توكل كنند.»
(2)- نحل (16): 26؛ «از جايی كه پی نبردند.»
(3)- باباطاهر.