فارسی
سه شنبه 25 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 5 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

چهره ملكوتی يوسف عليه السلام، ص: 379

تعادل در بيايند و بی مهار شوند، به صورت زنجيرهای سنگين، بدن را به عالم طبيعت می بندند و خط عبادت و بندگیِ انسان را كور می كنند، بدن از روح جدا می شود و روح در غربت بدن اسير می شود و نمی تواند بدن را به جانب خدا حركت دهد.

من در اين زمينه چند آيه بيان كنم كه در ضمن بدانيد اين لطايف را از قرآن كريم گرفته ام. خدا در سوره مباركه اعراف می فرمايد:

«وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ» «1»

اگر آن شخص لياقت نشان می داد، يعنی به دنبال معرفت نسبت به حضرت حق می رفت- كه می توانست برود- و روح را در عبادت قرار می داد، تمايلات بدنی را نيز در حدّ متعادل نگه می داشت كه بدن سبك وزن باشد، روح بتواند او را با خود به معراج قرب پروردگار ببرد، «لَرَفَعْناهُ» خودم او را كمك می دادم تا به قرب من برسد.

پايبندی روح در تمايلات بدنی

اما داستانش چه شد؟

«وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ»

اين تعبير عجيبی است، «أَخْلَدَ»، اخلاد از خلود است؛ يعنی هميشگی. بايد ببينم اين «أَخْلَدَ» را چه كسی ايجاد كرد؟ متن آيه شريفه دارد: تمايلات بی مهار او،

«وَ اتَّبَعَ هَواهُ» «2»

______________________________
(1)- اعراف (7): 176؛ «و اگر می خواستيم [درجات و مقاماتش را] به وسيله آن آيات بالا می برديم.»

(2)- اعراف (7): 176؛ «ولی او به امور ناچيز مادی و لذت هایِ زودگذرِ دنيای تمايل پيدا كرد و از هوای نفسش پيروی نمود.»




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^