فارسی
سه شنبه 25 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 5 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

چهره ملكوتی يوسف عليه السلام، ص: 386

يعنی ای سگ! هر كاری كه می خواهی با او بكن، لقمه حرام در شكمش بريز، رابطه با نامحرم برای او برقرار كن، گوش و چشم او را از گناه پر كن.

جاذبه الهی در مبارزه با نفس

اشاره ای به اين سگ نفس كرد كه هفت سال حضرت يوسف عليه السلام در كمال آرامش به مبارزه اش ادامه داد. هر وقت به او گفت: بيا، گفت: من بيايم؟ يكی ديگر به من گفته است بيا، من مجذوب او شده ام. من در حوزه جاذبه ديگری هستم، تو مگر در مقابل آن جاذبه چقدر جاذبه داری؟

نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار

چكنم حرف دگر ياد نداد استادم «1»

خدا می داند اگر خودش را در باطن به ما نشان بدهد، ما چه حالی پيدا می كنيم، اصلًا از همه چيز دل كنده می شويم و به او دل می بنديم و بعد به همه نشان می دهيم كه ما داريم به طرف كسی می رويم، كه دوست نداريم اصلًا برگرديم. هيچ وقت با كسی دعوا نمی كنيم، اوقات ما هيچ گاه تلخ نمی شود. وقتی ما را به امور غير خدا دعوت می كنند، خيلی نرم می گوييم: ما را جذب كرده اند، داريم می رويم، می خواهی بيايی، بيا و محبوب ما را ببين.

اگر به دل تجلی كند، نورانی می شود. دعوا نداريم؛ چون محبوب من اجازه نمی دهد كه دعوا كنم، چنانچه به حضرت يوسف عليه السلام اجازه نداد كه زليخا را بزند:

«وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی بُرْهانَ رَبِّهِ» «2»

______________________________
(1)- حافظ.

(2)- يوسف (12): 24؛ «و يوسف هم اگر برهان پروردگارش را [كه جلوه ربوبيت و نور عصمت و بصيرت است ] نديده بود [به قصد دفاع از شرف و پاكی اش ] به او حمله می كرد.»




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^