فارسی
سه شنبه 25 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 5 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

چهره ملكوتی يوسف عليه السلام، ص: 414

می رسد. عمامه حاجی مانند روحانيون ديگر نبود، بلكه شبيه عمامه روستايی های سبزوار، حالت عادی داشت.

با همين بقچه به مدرسه طلبه ها می آيد، به خادم می گويد: به من جا بده. خادم نگاهی به او می كند و می گويد: جا نداريم، چون در وقفنامه اين مدرسه نوشته شده بود كه فقط اهل علم و طلبه ها می توانند در اينجا بخوابند.

خدمتگزاری حاجی سبزواری در حوزه علميه كرمان

حاجی، كشتی علم، حكمت و عرفان بود، به او می گويد: ای خادم! من به تو راه شرعی نشان می دهم كه مرا راه بدهی و آن اين است كه چند روزی كه اينجا می مانم، برای كمك تو جارو می كشم و لباس طلبه ها را می شويم و دستشويی ها را تميز می كنم. خادم قبول می كند.

چنان تمايلات را محدود می كردند، گويا اصلًا تمايلاتی نداشتند. او می توانست نزد مرجع تقليد شهر برود، بگويد كه من چه كسی هستم، كسی كه در تمام ايران كتاب منظومه حكمت و منطق و حاشيه های او بر اسفار صدرالمتألهين را درس می دهند، تا آن مرجع كرمانی، خاك كف پای او را روی چشمش بگذارد؛ چون حاجی اهل كرامت بود و با خدا خوب زندگی و رفتار كرده بود.

حاجی از آنهايی بود كه راحت می توانست به خدا بگويد: من شصت سال است كه حرف تو را گوش دادم، يك بار تو حرفم را گوش بده، خدا نيز قبول كند.

«عَبْدی اطِعْنی اجْعَلُكَ مِثْلی» «1»

______________________________
(1)- شجره طوبی: 1/ 33، مجلس 12؛ الجواهر السنية، كليات حديث قدسی: 709؛ «ورد في الحديث القدسيّ عن الربّ العليّ أنّه يقول: عبدي أطعني أجعلك مثلي، أنا حيّ لا اموت اجعلك حيّا لا تموت، أنا غنيّ لا أفتقر أجعلك غنيّا لا تفتقر، أنا مهما أشاء يكون أجعلك مهما تشاء يكون.»




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^