چهره ملكوتی يوسف عليه السلام، ص: 390
به محض اين كه خبر شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام پخش شد، در بيش از نيمی از مملكت، مردم به هم می گفتند: مگر علی نماز می خواند؟ به مسجد رفته بود كه چه كار كند؟ آماده باشيد. اين درگيری، درگيری روح و بدن، شعله های عشق خدا با تمايلات شهوات، بهشت و جهنم و خدا و ابليس بود. اما چه كسی در اين درگيری برنده شد؟
2- قطع كردن پا در حين ذكر گفتن
طبق آن چيزی كه «روح البيان» نقل می كند: طبيب پای او را معاينه كرد، گفت:
سياه و فاسد شده است، اگر آن را قطع نكنيم، به قلب می زند و می كشد. گفت: قطع كن، محبوب ما خواسته است كه منِ دو پا را با يك پا ببيند. پا كه برای ما نيست.
وسايل بريدن آماده شد. طبيب گفت: بايد بی حسی بزنيم. گفت: برای چه؟
نمی خواهد، قطع كن. گفت: خيلی درد دارد، گفت: من درد نمی كشم. شما تيزی چاقو را گذاشتی، به من خبر بده.
طبيب گفت: من آماده ام كه ببرم، گفت: من نيز «يا رب يا رب» را شروع می كنم، كار كه تمام شد، مرا خبر كن. پا را بريد و پانسمان كرد و تمام شد و او هنوز «يا رب يا رب» می گفت. به زحمت او را از بالا برگرداندند، گفتند: جراحی تمام شده است.
يار را روی دل به سوی من است |
منبع لطف رو به روی من است |
|
نظر لطف هر كجا فكند |
گوشه چشم او به سوی من است |
|
ناله ای گر ز خسته ای شنوی |
آن صدايی ز های و هوی من است |
|
سخنم گفتگوی اوست مدام |
سخنش نيز گفتگوی من است «1» |
|
من «يا رب، يا الله، يا ارحم الراحمين» می گويم، او می گويد: «لبيك».
______________________________
(1)- ملا محسن فيض كاشانی.