چهره ملكوتی يوسف عليه السلام، ص: 33
لطائف و اشاراتی است كه آنها را با كمك پروردگار بيان خواهم كرد.
در اين داستان، خداوند متعال سخن از عشق آتشين بی جا و خطرزای زنی صحبت می كند كه در عين شوهر داشتن، در ميدان خيانت به شوهر قرار گرفت و به خيال خودش می خواست جوانی را كه مؤدب به همه آداب انسانی و الهی بود، به خود جذب كند، و دامن انسانيت، عصمت، عفت و كرامت او را لكه دار كند و بخشی از صفحات تاريخ حيات زن را از چارچوب پاك نظام خانواده به لجن بكشاند.
زنی كه عشق او طبيعی، عقلی، انسانی، آسمانی، عرشی و ملكوتی نبود؛ چون ما انواع اين عشق ها را داريم كه در قرآن و روايات آمده است. حتی در روايات با لغت «عشق» هم آمده، نه با لغت محبت.
عشق؛ يعنی اوج محبت و دلدادگی كه حكمای الهی انواع آن را تعريف كردند، عشق ملكوتی، الهی، انسانی، طبيعی و شهوانی. كه عشق شهوانی ريشه آن نفس اماره، لذت گرايی و مادی فكر كردن و سراپا آلوده، ناپاك و نجس بودن و ظهور اين عشق در هر كجا كه باشد، آنجا را نيز به آلودگی و ناپاكی می كشد. «1»
كر و كور شدن عاشق
اميرالمؤمنين عليه السلام در «نهج البلاغه» می فرمايد:
عشقی كه منبع آن نفس امّاره و هوای نفس است، دل و صاحب اين عشق را كر و
______________________________ (1)- الأمالی للصدوق: 668، (المجلس الخامس و التسعون)، حديث 3؛ بحارالأنوار: 70/ 158، باب 126، حديث 1؛ «عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْعِشْقِ قَالَ قُلُوبٌ خَلَتْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ حُبَّ غَيْرِه. از امام صادق عليه السلام عشق را پرسيدم فرمود: دلهائی كه از ياد خدا تهی شوند و خدا دوستی ديگری را به آنها چشاند.»