چهره ملكوتی يوسف عليه السلام، ص: 441
مطربانش از درون دف می زنند
مولوی
186
من خسته و ناتوان و زارم
؟ 105
من هماندم كه وضو ساختم از چشمه عشق
حافظ شيرازی
402
نالم به كويت حالی از درد جدايی
؟ 123
نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار
حافظ شيرازی
386، 388
نيست در اين پرده به جز عشق كس
جامی
89
هر چه بر تو آيد از ظلمات و غم
مولوی
115
هر كه را جامه ز عشقی چاك شد
مولوی
96
هر كه كند روی طلب سوی او
؟ 86، 88
هرگز وجود حاضر و غايب شنيده ای
سعدی شيرازی
224
هر گياهی كه از زمين رويد
؟ 110
هزار مرتبه شستم دهان به مشك و گلاب
؟ 256
يار را روی دل به سوی من است
فيض كاشانی
390