فارسی
چهارشنبه 07 شهريور 1403 - الاربعاء 21 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 142

انسان ديوانه شكم و شهوت باشد و آخرتش را ببازد. هارون هرچه انتظار كشيد بهلول نيامد. پرسيد: پس اين عالم بزرگ كجاست؟ گفتند: او ديشب روانی شده و عقلش را از دست داده است.

البته، ايشان در همان حال ديوانگی هم كتابی از خود به جای گذاشت كه يكبار چاپ شده و اكنون ناياب است. نكته جالب اين كه او در حال ديوانگی هم در بيدار كردن انسان ها استاد بوده است. از جمله، معروف است كه يكبار به كاخ هارون الرشيد رفت و سراغ خليفه را گرفت.

گفتند: اعليحضرت نيست. او چون خودش را به ديوانگی زده بود و همه فكر می كردند ديوانه واقعی است به همه جا می رفت و نمی توانستند جلويش را بگيرند، آن روز هم، اتاق به اتاق گشت و بالاخره روی تخت مخصوص هارون با آن لباس های خاك آلوده اش گرفت خوابيد. محافظان كاخ و محافظان شخصی هارون وقتی ديدند تمام تشك و پتو و ملافه خليفه گردوخاكی و كثيف شده به سرش ريختند و داشتند او را به قصد كشت می زدند كه هارون رسيد: چه خبر است؟ همه تعظيم كردند:

قربان، اين مردك ديوانه چشم ما را دور ديده آمده روی تخت شما خوابيده. هارون به بهلول نگاهی كرد، بهلول گفت: من سه دقيقه روی اين تخت خوابيدم اين قدر كتك خوردم، تو كه بيست سال است به جنايت و ظلم روی اين تخت نشسته ای، چه می خواهی بكنی؟

هم چنين، معروف است كه او يكبار هم در راهی در سايه درختی خوابيده بود. از قضا، هارون هم با خدم وحشم و لباس سلطنت و ... از آن جا رد می شد و جارچيان حضور خليفه را اعلام می كردند. مردم به احترام هارون كنار راه دست به سينه ايستاده بودند و احترام می كردند، اما بهلول دراز كشيده بود و تكان نمی خورد. هرچه به او گفتند:

اعليحضرت دارد می آيد، بلند شو بنشين، پايت را دراز نكن، دستت را




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^