فارسی
چهارشنبه 14 شهريور 1403 - الاربعاء 28 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 209

خود دست اين زن را لمس كرد. ناگهان، دست او به پشت دست آن زن چسبيد و جدا نشد.

طواف قطع شد و مردم آن ها را پيش حاكم مكه آوردند. علمای اهل سنت هم جمع شدند تا حكم مساله را مشخص كنند ولی هركدام نظری داشتند. يكی می گفت دست زن نبايد آسيب ببيند، ولی دست جوان اگر آسيب ببيند اشكالی ندارد. در حقيقت، نظرشان اين بود كه دست جوان را با خنجر تيزی از مچ قطع كنند تا دستش دست زن را رها كند. عده ای ديگر نظرشان اين بود كه چنين حكمی در فقه وجود ندارد و قطع انگشت مربوط به سرقت است و شامل اين موضوع نمی شود. در نهايت، علمای اهل سنت گفتند: جناب حاكم، اگر حسين بن علی در مكه است حكم مساله را از ايشان بپرسيد. ما هيچ كدام عقلمان به جايی نمی رسد! سؤال كردند و معلوم شد وجود مبارك ابی عبد اللّه آن سال به حج مشرف شده اند. لذا به خانه حضرت رفتند و مشكل مهمی پيش آمده و همه در حل آن درمانده شده اند.

به هرحال، ابی عبد اللّه به محكمه آمدند. از ايشان سوال كردند: چه كار بايد كرد، اين دست را بايد قطع كرد؟ فرمود: نه! گفتند: پس حكمتان چيست؟ حضرت فقط نگاهی به اين دست ها كرد و آن ها را از هم جدا كرد. سپس فرمود: اين حكم من است! به جوان هم فرمود: از كاری كه كردی توبه كن! و درباره او هم حكم كرد كه كاری به او نداشته باشند. [15]

به راستی، گاهی اوقات درماندگی هايی در دنيا پيدا می شود كه كليد حلش در دست كسانی است كه ولايت كليه يا ولايت جزئيه دارند. ما هم كه عمری است شيطان رهايمان نمی كند و به ما جسبيده، نيازمند آن نگاه هستيم، مگر ولايت كليه بايد به دادمان برسد.

اين نمودی از ولايت كليه است و كسی كه تمام نعمت های بيرونی و




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^