حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 208

آن عضو را به شكل اولش باز می گرداند. اين قدرت ولايت كليه است.

شايد ما نتوانيم به چنين ولايتی برسيم، ولی می توانيم ولايت جزئيه داشته باشيم. رسيدن به آن هم گرچه آسان نيست، محال هم نيست. بايد باور داشت و تلاش كرد و مفهوم ولايت را درست درك كرد.

نقل است كه يك روز جوانی عصای تراش خورده و آراسته ای را نزد حضرت مسيح آورد و به حضرت گفت: من اين چوب را می اندازم، شما آن را به اژدها تبديل كنيد. حضرت فرمود: اين چوب نبود كه اژدها می شد. اشتباه تو اين است كه خيال می كنی چوب اژدها می شده. چيزی كه چوب را اژدها می كرد دست موسی بود. آن دست را پيدا كن! آن وقت ديگر لازم نيست پيش من بيايی، هر چوبی را بيندازی اژدها می شود. [14] اشتباه تو اين است كه اژدها شدن را خاصيت چوب ديدی، در حالی كه دستی كه به دست قدرت ملكوت عالم وصل بود آن را اژدها می كرد.

به اين نوع تصرفات ولايت كليه می گويند و اين حداقل برای ما مسأله ثابت شده ای است و در قرآن مصاديق زيادی دارد. از آن هايی كه اين مطلب را قبول ندارند هم بايد پرسيد: اگر اين ها ولايت (به معنی تصرّف در تكوين به اذن خدا) نيست، پس چيست؟

امام حسين، عليه السلام، و اعمال ولايت

روايت جالبی درباره مسأله ولايت و تصرف در كتب اهل سنت نقل شده كه از قضا در كتاب های ما هم نيست. آورده اند كه جوان شهوتران و بی تربيت و بی ادبی در هنگام طواف خانه خدا، زن جوان و زيبايی را ديد كه مشغول طواف بود و توجهی هم به او نداشت. جوان كه به جای آن كه اعضای بدنش را افق طلوع حق قرار دهد آن ها را در خدمت هوای نفسش قرار داده بود، برای آن كه در آن شلوغی لذتی برده باشد با دست