عبرت های روزگار، ص: 342
ولی خواستن های مردمِ با همت شنيدن دارد:
ای بار خدا به حقّ هستی
شش چيز مرا مدد فرستی
ايمان و امان و تن درستی
فتح و فَرَج و فراخ دستی «1» و اگر كسی به جايی رسيد با بال همت رسيد.
مرغ با پر می پرد تا آشيان
پرِّ مردم همت است ای مردمان «2» و ارزش و بهای هر كس نيز در گرو همت اوست.
«قَدْرُ الرَجُلِ علی قَدْرِ هِمَتُه» «3» باشد به قدر همت تو اعتبار تو «4» با همت بالا و بلند مور می تواند سليمانی، و پشه می تواند همايی كند.
اهل همت رخنه در سد سكندر می كنند
اين سبكدستان كليد فتح را دندانه اند «5» و چنين همتی را تنها و تنها بايد از خداوند طلب و تمنا نمود.
واهبِ همت، خداوند است و بس «6» و خداوند به جابر جعفی چنين همتی ارزانی داشت.
خدای در سر او همتی نهاده بزرگ
از آسمان و زمين مهتر و فزون صد راه
و البته نقطه مقابل جابر بسيار فراوانند كه پاره ای حتی به اندازه ذره ای همت
______________________________ (1) ابو سعيد ابی الخير.
(2) مثنوی معنوی، دفتر ششم، بيت 134.
(3) نهج البلاغه، حكمت 47.
(4) ابن يمين.
(5) صائب تبريزی.
(6) مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بيت 293.