فارسی
چهارشنبه 06 تير 1403 - الاربعاء 18 ذي الحجة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 109

هر كه پايان بين تر او مسعودتر «1» او با خود می گفت: يا می مانم و يا می ميرم. اگر بمانم هنگام ازدواج فرا می رسد و اسباب آن فراهم می شود. و اگر بميرم جايگاهم در بهشت است. و در آنجا نيز مالامال از حوران رعنا قامتی است كه خدای زيبا از زيبايی آنان دادِ سخن داده است.

ولی چه بايد كرد كه كسی كه در اين دنيای هوسناك، هوس ها را پشت پا می زند، البته از همه سو برای وی مانع ها رديف می شود، و چيزی شبيه زندان و يا خود زندان جلوه گر خواهد شد. همچنانكه بر يوسف چنين رفت. و او به جرم پاسخ نگفتن به هوس های يك زنِ رسوایِ خود فروش، راهیِ زندان شد. زندانی نَمور.

تاريك. و پرخوف و هراس.

چونكه حكم اندر كفِ رندان بُوَد

لاجرم ذوالنون در زندان بُوَد

وشگفت اينجاست كه چنين زندان را نيز بسی خوشتر از قصر و كاخی می انگارد كه پيش از اين مسكن و مأوای او بود.

«رَبِّ السِجْن احَبُّ الَیَّ مِمَّا يَدْعُونَنِی الَيْه» «2» چرا كه در آنجا اگر چه خوش آسودن بود، و فراخی نعمت، و راحت، و تن آسانی، اما او را به چيزی می خواندند كه خدايش خوش نداشت. و جايی كه خدا خوش ندارد، خوشی عين عذاب است. و عذابی اليم.

آتش دوزخ

حال، كه از پيامبری گفتيم كه به جرم پاكی به زندان نشست، از امامی نيز

______________________________
(1)) مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بيت 2988.

(2) ای پروردگار من، برای من زندان دوست داشتنی تر است از آنچه مرا بدان می خوانند. يوسف/ 33.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^