عبرت های روزگار، ص: 209
روی به محراب نهادن چه سود
دل به بخارا و بتان طراز
ايزد ما وسوسه عاشقی
از تو پذيرد، نپذيرد نماز «1»
مهاجرت
بريدن از نفس، و به بندگی خداوند درآمدن، و دل به دنيا و پستی ها نسپردن، در منطق كتاب خداوند به مهاجرت ياد می شود. مهاجرت از نفس به سوی خداوند.
و از طاعت شيطان به بندگی وی. و نيز از پستی ها، به بلندی ها و مقامات رفيع.
و البته، چنين مهاجرتی از سوی خداوند پاداشی عظيم و مواهبی والا در پی دارد.
ابراهيم
و از شمار مهاجران، يكی، ابراهيم است، كه با مردم موطنِ خود می گفت:
«انِّی مُهاجِرٌ الی رَبِّی انَّهُ هُوَ الْعَزيز الحكيم» «2» و خداوند نيز به نشان پاداش، برجسته ترين انبيا را، از نسل وی، قرار داد.
آری پيامبرانی همچون: اسحاق، يعقوب، موسی، عيسی، محمد صلی الله عليه و آله مزد مهاجرت ابراهيم در دنياست.
و اين، برای انسانی كه آخرت در پيش رو دارد، آنهم آخرتی كه به بلندای ابديت امتداد می يابد، و در آن متاعی جز كردار خير خريدار ندارد، و از سويی خيرات و خوبی های نسل انسان نيز به حساب انسان ثبت می شود، البته، بالاترين موهبت و پاداش است.
______________________________ (1) رودكی، متوفی قرن چهارم.
(2) عنكبوت/ 26.