فارسی
دوشنبه 17 ارديبهشت 1403 - الاثنين 26 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 141

سپاه همراه فرمان داد، كه فرود آمده و در همانجا منزل كنند.

شب شد. و اهل كاروان، راحت و آرام آسودند. اما، امام تا به صبح به گونه ای رازآلود به نجوا بود. و هم سخت می گريست.

ای خنك چشمی كه آن گريان اوست

وی همايون دل كه آن بريان اوست «1» تو چه دانی قدر آب ديدگان

عاشق نانی تو چون ناديدگان «2» وقت نماز صبح فرا رسيد، و همگان، بر وی، به جماعت، نماز گزاردند. و نماز به آخر رسيد. ولی امام به خلاف هميشه از تعقيبات چيزی نخواند. و نه تسبيحات.

و نه هيچ دعايی. بلكه مشتی خاك از زمين گرفت. و می بوييد. و می گفت:

خوشا بر احوال تو ای خاك! كه به روز قيامت، قومی از ميان تو قامت می كشند و بالا می آيند و بی حساب و بی آنكه ترازويی كار و كردارشان را به رشته حساب كشد، به بهشت عدن و جاودان حق داخل می شوند.

سپاهيان پرسيدند: اين قومِ خوش اقبال كيستند؟

فرمود: هفتاد و دو تن مردِ مرد، كه حسينم را ياری می كنند.

معشوقن حقير

آری، جز اين قوم كه پاكترين می باشند، و آن قومِ نخست، كه پليدترين، كسی به بهشت و يا دوزخ، بی حساب، نخواهد رفت.

و حساب، با ترازوست. و كار ترازو نيز سنجش. و سنجش برای دانستن است. البته دانستن خود و نيز ديگران. ديگرانی كه گاه به چشم حقارت بر كسی نظر می دوختند، حال آنكه وی از شمار مردان خدا بوده است.

______________________________
(1) خوشا بر آن چشمی كه برای خاطر او می گريد، چه مبارك دلی است آن دل كه سوخته او باشد. مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت 719.

(2) تو ارزش گريه را چه می دانی، زيرا چون ناديدگان- انسان های لئيم- بر نان، عاشق و دلباخته ای. مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت 1683.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^