فارسی
دوشنبه 17 ارديبهشت 1403 - الاثنين 26 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 28

جامه های زيبا پوشيده و گرم دارد.

در همين ميان، دختری نيز با همين احوال، در دامان مادر و پدری ديگر پرورش می يافت. و سالها پس از اين به يكديگر رسيديم. و ازدواج.

پای به پای يكديگر پيش رفتيم. و پيشرفت ها نموديم. و كمی بعد به رياستی و يا تجارتی و يا... دست يافتيم.

راستی، جوانمردان! اين همه موهبت ها از كجاست؟ و از كيست؟

چرا گذشته خويش را از ياد برده ايم؟

چرا به خاك بودن خويش نظر نمی افكنيم؟

و چرا نعمت ها را كه از ماست، ياد نمی كنيم؟

هزاران مرحبا بر مولانا علی، كه در اوج علی بودن، صورت بر خاك داشت.

و از خود اينگونه ياد می كرد:

«انَا عَبْدُكَ الضَعِيف الذَلِيل الْحَقِير الْمِسْكِين الْمُسْتَكِين» «1» خدايا! ناتوانم. و خوار. و كوچك. و نيازمند. و زمينگير.

و در يك سخن، پوچم و هيچ. و آنچه دارم روزی از كفم خواهد رفت و هيچ خواهم شد.

هيچ

كسی به يك مرد الهی گفت: از خدا برايم چيزی بخواه.

پرسيد: چه بخواهم؟

گفت: می خواهم سرهنگ بشوم.

پرسيد: بعد چی؟

گفت: سرتيپ.

پرسيد: بعد؟

______________________________
(1) دعای كميل.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^