فارسی
سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 27 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 144

دزد را تو دست ببريدن پسند

از بريدن عاجزی، دستش ببند

گر نبندی دست، او دستِ تو بست

گر تو پايش نشكنی، پايت شكست

خرما فروش

علی عليه السلام از كنار بازار كوف می گذشت، و زنی در راه نشسته و مظلومانه می گريست.

علی نسبت به درد و محنت ديگران بی غم و بی تفاوت نيست.

شير مردانند در عالَم مَدَد

آن زمان كافغان مظلومان رسد

بانگ مظلومان ز هر جا بشنوند

آن طرف چون رحمت حق می روند

مَحض مهر و داوری و رحمتند

همچو حق بی علت و بی رشوتند «1» او اگر حكومت را نيز تمنا می كرد جز برای علاج و چاره دردهای دردمندان نبود.

و اگر غريبه های كاردان را به كار می گماشت، و بستگان و آشنايانِ بی تدبير را به كار نمی خواست، هيچ انگيزه های جز گره گشايی از كار مردم نداشت.

آرام فرمودند: خانم! می گرييد. چرا؟

گفت: كنيزم. و برای ارباب خود خرما خريده ام. و نپسنديده است، و من نيز پس آورده ام. ولی مغازه دار پس نمی گيرد. و نمی دانم چه كنم؟ به خانه هم نمی توانم بازگردم.

حضرت با دنيايی از احساس، عاطفه، و مهر فرمود: به همراه من بيا. و مغازه

______________________________
(1) مثنوی معنوی، دفتر دوم، بيت 1933 تا 1936.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^