فارسی
سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 27 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 57

نگاه رحمت

مردی خطاكار، به دليل قتلی كه دستان خود را به آن آلوده بود، جهت مجازات، به اعدام محكوم شد.

تمام مردم شهر، در صحنه اعدام، به تماشا آمده بودند.

مقدمات و زمينه های قصاص فراهم بود، و مجرم را بر چهارپايه ای جای دادند.

در همين ميان، سلطان وقت، محمود غزنوی، از آنجا می گذشت. و مثل ساير مردم كه مجرم را تماشا می كردند، به تماشا ايساتد، و كمی بعد راه خود را گرفت و رفت.

مجرم، از بالای بلندی، محمود را صدا كرد.

و محمود ايستاد.

مجرم با آهنگی پر از سوز گفت: اين درست است كه نظر و نگاه تو با نگاه و نظر اين چند هزار تن كه به تماشا آمده اند، و آماده اند تا در مرگ من هلهله و شادمانی كنند، يكی باشد؟! ای عزيز، با اين رفعت و مرتبت كه تو داری بايد




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^