حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 304
چيزی از بدنش باقی گذاشته باشند:
امان روزی كه در قبرم نهند تنگ |
به بالينم نهند خشت و گل و سنگ |
|
نه پای آن كه بگريزم به جايی |
نه دست آن كه با موران كنم جنگ. |
|
كرم ها به يقين تا حالا چشم و گوش و زبان و گوشت های بدنش را خورده اند و جز استخوان چيزی از او بر جای نگذاشته اند، ولی از همين استخوان در حال متلاشی شدن دويست ميليارد تومان سرمايه بر جای ماند كه تا آن جا كه برايم تعريف كردند نه با آن كاری برای خدا انجام داد و نه آخرتش را آباد كرد. زن و بچه اش هم تنها كاری كه با اين پول برای خدا كردد اين بود كه او را به بهشت زهرا بردند و غسل دادند و كفن كردند و به خاكش سپردند. همين!
با مشت بسته آمده ام من در اين جهان |
يعنی به غير حرص و غضب نيست حاليم |
|
با مشت باز می روم آخر به زير خاك |
يعنی ببين كه می روم و دست خاليم. |
|
[18]
به راستی، ما كه دست خالی به دنيا می آييم و با دست خالی هم بايد برويم، اين همه بسته بودنمان به دنيا برای چيست؟ دلم برای خودم و همه كسانی كه در دوره عمرم با آن ها برخورد داشته ام می سوزد. يقين دارم نود و نه درصدتشان هم اهل نماز و روزه بودند، اما با اين حال، اسير كامل بودند؛ يعنی امكان اين كه با داشتن توان كامل و امكانات خدايی وارد كار مثبتی بشوند نداشتند؛ قدمشان بسته بود، دستشان بسته بود. آخرت ما هم آينه دنيای ماست. اگر در اين دنيا پا توان حركت و دست قدرت پرداخت داشته باشد، قيامت هم دست باز است و پا قدرت حركت دارد، ولی اگر اين جا دست وپا بسته باشد، قيامت بسته تر خواهد بود. برای همين، بايد در رفتار خودمان دقت كنيم و از خودمان سوال كنيم كه آيا مؤمن هستيم يا نه؟ چون مومن دل بسته دنيا نيست، بلكه