فارسی
پنجشنبه 15 شهريور 1403 - الخميس 29 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 299

سلمانی به اين مرد غريب نگاهی كرد و او را انسانی درستی يافت.

چون وقتی انسان به جانب خدا فرار می كند، قيافه ديگری پيدا می كند و به تعبير قرآن اهل خدا بودن از چهره اش معلوم می شود [7] و آنان كه چشم بيداری دارند آن ها را می شناسند. [8] آن سلمانی هم در چهره اين مرد نشانی از پاكی و درستی ديد، لذا پرسيد: اهل كجاييد؟ گفت: اهل خاك!

«منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منها نخرجكم تارة أخری». [9]

اين صحيح ترين جواب است. پرسيد: كار می كنيد؟ گفت: اگر كار مشروعی باشد، انجام می دهم. سلمانی هم رو به صاحب باغ كرد و گفت: به ضمانت من، ايشان را برای كار ببر.

در احوالاتش آمده است كه در عرض شش ماه آن قدر خوب به درختان اين باغ رسيدگی كرد كه باغی نمونه ساخت. يك روز در فصل انار، صاحب باغ مهمان داشت. به او گفت: مقداری انار شيرين برای ما بياور. من مهمانان محترمی دارم! او نيز رفت و يك ظرف انار آورد ولی همه انارها ترش بود. دوباره آورد ولی باز هم انارها ترش بودند. صاحب باغ گفت: تو شش ماه است در اين باغ كار می كنی و هنوز نمی دانی كدام درخت انار شيرين دارد؟ گفت: نه. گفت: چطور نمی دانی؟ گفت: چون روزی كه با من در آن سلمانی قرارداد بستی، گفتی باغبان می خواهم نه باغ خور. من در اين شش ماه يك ميوه هم از اين درختان نخورده ام، برای همين است كه نمی دانم انار شيرين كدام و انار ترش كدام است؟

به راستی، چند نفر از ما اين طور فكر می كنيم؟ چند كارگر و كارمند داريم كه اين فرهنگ را داشته باشند؟ چند اداری و بازاری داريم كه اين گونه رفتار كنند؟ در تمام اين سرزمين چند انسان عادل مانند او داريم كه توقع داريم عدالت همه جا برپا بشود؟

عدالت در يك كشور وقتی حاكم می شود كه تك تك افراد عادل باشند




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^