حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 273
با چنين ديدگاهی، عجيب نيست اگر يار وفادار ايشان در بيابان ربذه می ميرد ولی نان حرام دولت غاصب را قبول نمی كند و می گويد: ما می ميريم ولی نان شما ستمگران را نمی خوريم. [25]
آری، وقتی قلب انسان يوسف باشد، در مقابل زن زيبای نفس مقاومت می كند. هرچه نفس برای كامجويی از شهوت حرامی فرياد می زند، می گويد محبوب من اين رابطه ها را نمی پسندد، صبر كن تا به حلالش برسی. اين قدرت روح يوسف است كه در كاخ عزيز مصر هرچه زليخا برايش طنازی و عشوه گری كرد تنها يك جواب به او داد. گفت: [26] محبوب من اين كار را نمی پسندد. من هم نمی پسندم. پس، تو نمی توانی مرا تحريك يا هيجان زده كنی.
به دام و دانه نگيرند مرغ دانا را |
[27] تنها كسانی كه شهوتشان از جنس شهوت گربه و سگ و خوك و ديگر حيوانات است، با يك اشاره ابرو با اندكی ناز تحريك می شوند.
يوسف صفتان جای ديگری زندگی می كنند و دل در گرو كس ديگری دارند، لذا زليخای نفس زورش به آن ها نمی رسد و نمی تواند آن ها را هيجان زده كند.
نتايج اين تحول نيز معلوم است. يعنی وقتی دل تبديل به يوسف شد، انسان در انتخاب ها، نشست و برخاست ها، گفت وشنودها و ساير اعمالش دقيق می شود. لاجرم، به قول امام زين العابدين، عليه السلام، [28] يا يا راهی مجالس علم می شود يا مجالس توبه يا مجالس مناجات. يا می رود عيادت مريض، يا می رود ديدن مظلوم، يا می رود برای ياری دادن به افتاده، يا می رود مكه يا زيارت ابی عبد اللّه الحسين و ساير معصومين.
اين راهی است كه صاحب چنين دلی در پيش می گيرد و وقتش را بيهوده و در هر مجلسی و با هر جماعتی هدر نمی دهد. دليلش اين است