حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 375
- الرشيد 170 محمد امين 193، مأمون 198، معتصم 218، الواثق 227، متوكل 232، منتصر 247، مستعين 248، معتز 251، مهتدی 255، معتمد 256، معتضد 279، مكتفی 289، مقتدر 295، قاهر 320، راضی 322، متقی 329، مستكفی 333، مطيع 334، طائع 363، قادر 381، قائم 422، مقتدی 467، مستظهر 487، مسترشد 512، راشد 529، مقتفی 530، مستنجد 555، مستضی ء 566، ناصر 575، ظاهر 622، مستنضر 623، معتصم 640- 656. ر ك: فرهنگ فارسی معين، ج 5، ذيل مدخل بنی عباس.]
[ (7). نهج البلاغه، ج 3، ص 70:.]
[ (8). ابواب الجنان، نسخه چاپ سنگی.]
[ (9). اين تعبير مربوط به داستان بلعم باعوراست: «و لو شئنا لرفعناه بها و لكنه أخلد إلی الارض و اتبع هواه فمثله كمثل الكلب إن تحمل عليه يلهث أو تتركه ذلك مثل القوم الذين كذبوا بآياتنا فاقصص القصص لعلهم يتفكرون» و سرگذشت كسی كه آيات خود را به او عطا كرديم و او عملا از آنان جدا شد، برای آنان بخوان؛ پس شيطان او را دنبال كرد تا به دامش انداخت [و در نتيجه از گمراهان شد. و اگر می خواستيم درجات و مقاماتش را به وسيله آن آيات بالا می برديم، ولی او به امور ناچيز مادی و لذت های زودگذر دنيايی تمايل پيدا كرد و از هوای نفسش پيروی نمود؛ پس داستانش چون داستان سگ است كه اگر به او هجوم بری، زبان از كام بيرون می آورد، و اگر به حال خودش واگذاری باز هم زبان از كام بيرون می آورد.
اين داستان گروهی است كه آيات ما را تكذيب كردند؛ پس اين داستان را برای-]