حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 186

و ناگهان، عصا تبديل به اژدهايی عظيم شد كه با سرعت حركت می كرد. موسی از ديدن اين اژدها آن قدر ترسيد كه به فرمايش برخی ديگر از آيات قرآن پا به فرار گذاشت. [7] آن گاه خطاب رسيد:

«قال خذها و لا تخف سنعيدها سيرتها الاولی».

آن را بگير و مترس. بی درنگ آن را به صورت اولش در می آوريم.

موسی دست برد و آن را گرفت و اژدها به همان چوبدستی معمولی پيشين بدل شد. خداوند دوباره به او فرمود:

«و اضمم يدك إلی جناحكم تخرج بيضاء من غير سوء ....».

و دستت را در گريبانت كن تا بدون هيچ عيبی سفيد و درخشان بيرون آيد.

وقتی حضرت دستش را از گريبان در آورد، از سر انگشتان دستش نور سپيد شادكننده ای درخشيدن گرفت. بدين ترتيب، موسی مامور شد با اين معجزه ها به مصر برود و فرعون و فرعونيان را از طغيان و سركشی برحذر دارد، زيرا خداوند به كافر بودن و كافر ماندن بندگانش راضی نيست:

«إن تكفروا فإنّ اللّه غنیّ عنكم و لا يرضی لعباده الكفر». [8]

اگر كافر شويد، زيانی به خدا نمی رسانيد، زيرا خدا از شما بی نياز است. و كفر را برای بندگانش نمی پسندد ....

انبياء الهی آمده اند انسان را اهل فهم كنند و هيچ كار ديگری هم به كسی ندارند. هيچ كدام از اين 124 هزار پيغمبر به مردم نگفتند ويزيت ما را بدهيد يا يك متر زيمن به نام ما كنيد يا خانه برای بچه های ما بسازيد، بلكه همگی به مردم گفتند ما از شما اجر زحماتمان را نمی خواهيم، زيرا اجر ما با خداست:

«لا اسئلكم عليكم من اجر». [9]

تنها خواسته آن ها اين بود كه انسان ها خود را از جهنم نجات دهند و