حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 478
متاب امشب ای ماه كاين بزمگاه |
، 390
محتسب مستی به ره ديد و گريبانش گرفت |
، 300
مذهب عاشق ز مذهب ها جداست |
، 389
مر مرا افسانه می پنداشتيتد |
، 31
مرا لطف تو می بايد دگر هيچ |
، 430
مردم در اين فراق و در اين پرده راه نيست |
، 50
مست گفت: ای دوست اين پيراهن است افسار نيست |
، 300
من از قالوا بلی تشويق دارم |
، 412
من در ميان جمع و دلم جای ديگر است |
، 278
من دونها تضرب الاستار و الكلل |
، 298
من كه خود راضی به اين خلقت نبودم، زور بود |
، 62
من نكردم خلق تا سودی كنم |
، 121
مو در كف نامه، سر در پيش دارم |
، 412
مومن به وفا دو روی نبود |
، 279
می زند با اشك خونين اين رقم |
، 367
می نويسی نامه؟ بحر كيست اين؟ |
367
ميل بنده جانب زاری كند |
، 271
ناداهم صارخ من بعد ما دفنوا |
، 298
نبيند به خود آسمان و زمين، |
423
ندارد ديگر احتياجی به ماه |
، 390
ندارد راه فكرم روشنايی |
، 430
ندانم اين شب قدر است يا ستاره صبح |
، 328
نشان از قامت رعنا ته بينم |
، 63
نشايد كه نامت نهند آدمی |
، 126
نگه كن اين دل افسرده ام را |
، 430
نمك پاش دل ريشم چرايی؟ |
126
نه پای آن كه بگريزم به جايی |
، 304
نه درويشی به خاكی بی كفن ماند |
، 409
نه دست آن كه با موران كنم جنگ |
، 304
نه دل ز مهر شكيبد نه ديده از ديدار |
، 82
نه دولتمند برد از يك كفن بيش |
، 409
نهانيت را بر نهانی گمار |
، 22
هان ای دل عبرت بين از ديده حذر كن هان |
، 101
هر آن دل را كه سوزی نيست دل نيست |
، 430
هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست |
، 49
هر دو عالم به هيچ نستانيم |
، 65
هركسی رو به جانبی آورده اند |
، 125
هركه داد او حسن خود را در مزاد |
، 6
هر ورقش دفتری است معرفت كردگار |
،